به گزارش پایگاه فکر و فرهنگ مبلغ، در فرهنگ شیعه، نام «امالبنین» فقط یک نام تاریخی نیست؛ یک الگوست، یک مکتب است، یک مربی تربیت نفس در سختترین لحظات زندگی. فاطمه بنت حزام کلابیه، که پس از ازدواج با حضرت علی(ع) به «امالبنین» (مادر پسران) مشهور شد، چهار فرزندش؛ عباس، عبدالله، جعفر و عثمان را در راه امام حسین(ع) تقدیم کرد و خود پس از عاشورا نیز سی و چهار سال با حفظ عزت و کرامت، پرچمدار روضههای حسینی و مرثیهسرایی برای فرزندانش و برای اباعبدالله شد.
بنابر روایت ابنا، وقتی امروز از مادران و همسران شهدای محور مقاومت سخن میگوییم، بهویژه مادران و همسرانی که در جنگ دوازدهروزه (عملیات «وعده صادق ۲» و پاسخ سنگین ایران به تجاوز رژیم صهیونیستی در بهار و تابستان ۱۴۰۴ شمسی) فرزندان و همسران خود را تقدیم کردند، نمیتوانیم چشم خود را بر شباهت عجیب رفتار، گفتار و سلوک آنان با حضرت امالبنین ببندیم.
این مقاله، تلاشی است برای نشان دادن اینکه چگونه آن بانوی بزرگ عرب، چهارده قرن پس از خود، همچنان مربی مادران و همسران شهدای ایران، لبنان، عراق، یمن، سوریه و فلسطین است؛ چگونه صبر، بصیرت، کرامت، شجاعت در کلام و حیا در رفتار او، در وجود این زنان متجلی شده است.
امالبنین؛ مادر چهار شهید کربلا
۱. انتخاب آگاهانه شهادت فرزندان
امالبنین وقتی با امیرالمؤمنین ازدواج کرد، شرط گذاشت که فاطمه زهرا(س) را «امّی» صدا نزند تا یاد حضرت زهرا برای فرزندانش کمرنگ نشود. این یعنی از روز اول، او خود را در خانه ولایت، خدمتگزار ولایت میدانست نه رقیب آن.
وقتی امام حسین(ع) عازم کربلا شد، حضرت عباس(ع) به مادرش عرض کرد: «مادرم! اجازه میخواهم به کربلا بروم.» امالبنین پاسخ داد: «برو، اما بدان که اگر حسین(ع) شهید شد، تو باید تا آخرین قطره خونت از حرم دفاع کنی. تو علمدار حسین باشی، نه فقط برادرش.» این جمله یعنی مادر، پیشاپیش شهادت همه فرزندانش را پذیرفته بود.
۲. پس از عاشورا؛ سی و چهار سال روضهخوانی
امالبنین هر روز به بقیع میرفت، زیر درخت خشکیدهای مینشست و برای چهار فرزندش و برای اباعبدالله مرثیه میخواند. مردم مدینه میگفتند: «صدای گریه امالبنین از همه بلندتر است.» او اولین کسی بود که روضه منظم و روزانه برپا کرد. این یعنی مادر شهید، پس از شهادت فرزندش، نه تنها سکوت نکرد، بلکه پرچمدار بیدارگری شد.
۳. کرامت در برابر عبیدالله بن زیاد
وقتی بشیر بن جذلم به مدینه آمد و خبر شهادت امام حسین(ع) را داد، امالبنین پرسید: «از حسین چه خبر؟» بشیر گفت: «خدا عمرتان را طولانی بدارد.» امالبنین فرمود: «از حسین بگو!» وقتی بشیر گفت: «فدای حسین شدم، شهید شد»، امالبنین گفت: «قطع شد پشت من، همه فرزندانم و آنچه زیر آسمان است فدای حسین.» این یعنی اولویت او، امام بود نه فرزندانش.
جنگ دوازدهروزه، نقطه عطفی در تاریخ مقاومت بود. پس از ترور شهید اسماعیل هنیه در تهران و حمله گسترده رژیم صهیونیستی به مناطق مسکونی لبنان، ایران و سپس پاسخ موشکی و پهپادی بیسابقه ایران در عملیات «وعده صادق ۲»، هزاران نفر از نیروهای مقاومت در جبهههای مختلف به شهادت رسیدند.
در این میان، صدها مادر و همسر شهید، صحنههایی آفریدند که رسانههای جهان را متحیر کرد: مادرانی که در لحظه تشییع پیکر فرزندشان، با لبخند و ذکر «یا حسین» و «لبیک یا زینب» تابوت را بدرقه میکردند؛ همسرانی که در مصاحبههای زنده، از آرزویشان برای داشتن فرزندی دیگر میگفتند تا او را هم در راه مقاومت تقدیم کنند.اگر مادران شبیه امالبنین بودند، همسران شهدا ترکیبی از صبر زینب و کرامت امالبنین را به نمایش گذاشتند.
۱. همسر شهید عماد مغنیه (رهبر شهید حزبالله)
بانویی که سالها پس از شهادت همسرش، همچنان با حجاب کامل و عزت در انظار ظاهر میشود و هیچگاه از مسیر مقاومت خارج نشد. او در مصاحبهای گفت: «من از روز اول میدانستم عماد برای شهادت به دنیا آمده. مثل امالبنین که میدانست عباس برای کربلا به دنیا آمده.»
۲. همسر شهید هادی (از شهدای تازه جنگ دوازدهروزه در جنوب لبنان)
این بانوی جوان، در حالی که همسرش را تازه به خاک سپرده بود، در مصاحبه زنده گفت: «من دو ماهه باردارم. اگر پسر بود اسمش را عباس میگذارم، اگر دختر بود امالبنین.» این جمله، دقیقاً تکرار سخن امالبنین بود که وقتی از کربلا برگشت، گفت: «دیگه به من امالبنین نگویید، من دیگر پسری ندارم.» اما همسر شهید هادی، با افتخار دوباره نام امالبنین را زنده کرد.
ویژگیهای مشترک
۱. اولویت دادن امام و ولایت بر فرزند و همسر
همه این مادران و همسران، وقتی از شهادت عزیزانشان سخن میگویند، اول از امام حسین، از رهبر انقلاب، از آرمان فلسطین و از حاج قاسم سخن میگویند، بعد از فرزند و همسرشان.
۲. شادمانی در عین اندوه
هیچکدام گریه پنهانی نمیکنند. همه با لبخند و صلوات و شعار «لبیک یا حسین» پیکر شهدا را بدرقه میکنند. دقیقاً مثل امالبنین که در بقیع اشک میریخت اما با عزت و سربلندی.
۳. تربیت نسل بعدی برای شهادت
تقریباً همه این مادران و همسران، یا فرزند دیگری را به جبهه فرستادهاند یا اعلام کردهاند که آمادهاند فرزند بعدی را هم تقدیم کنند.
۴. حفظ حجاب و عفاف در اوج شهرت
با اینکه بسیاری از آنها به چهرههای رسانهای تبدیل شدهاند، هیچکدام حجاب و عفت خود را فدای شهرت نکردهاند. این دقیقاً همان کرامت امالبنین است که حتی در اوج مظلومیت، عزت خود را حفظ کرد.
امالبنین؛ مربی مادران و همسران مقاومت
امروز در حوزههای علمیه خواهران، در هیئتهای مذهبی، در جلسات مادران شهدا، نام امالبنین بیش از همیشه تکرار میشود. کتاب «مادر علمدار» نوشته حجتالاسلام ماندگاری، به یکی از پرفروشترین کتابهای مذهبی در ایران تبدیل شده است.
در لبنان، حزبالله یک مجتمع فرهنگی به نام «مجمع امالبنین» تأسیس کرده که مخصوص خانوادههای شهداست.
در یمن، انصارالله نام یکی از یگانهای زنان خود را «کتیبه امالبنین» گذاشته است.
امالبنین فقط یک شخصیت تاریخی نیست؛ او یک «الگو»ست، یک «مکتب» است، یک «مربی تربیت نفس» است. او به ما آموخت که چگونه میشود چهار فرزند را در راه خدا داد و باز هم سربلند و عزتمند زیست.
مادران و همسران شهدای جنگ دوازدهروزه نشان دادند که این مکتب همچنان زنده است؛ که هنوز زنانی هستند که حاضرند همه دارایی خود را در راه خدا بدهند و باز هم لبخند بزنند و بگویند: «اگر هزار فرزند داشتم، همه را فدای اسلام میکردم.»
اینان ادامهدهندگان راه امالبنیناند؛ و امالبنین، در بهشت، به این مادران و همسران افتخار میکند و میگوید: «شما دختران واقعی من هستید.»
السلام علیکِ یا فاطمه بنت حزام
السلام علیکِ یا امّاهات الشهدا و زوجات الشهدا
السلام علیکم و رحمة الله و برکاته






نظر شما