به گزارش پایگاه فکر و فرهنگ مبلغ، نوجوانی دورهای است که در آن فرد از نظر روانی، شناختی و اجتماعی دچار جهشی بزرگ میشود. پژوهشهای روانشناسان رشد مانند اریک اریکسون، لورنس استاینبرگ و جودیت هریس نشان میدهد که در این دوره مغز و سیستم عاطفی نوجوان به طور طبیعی در پی هویت مستقل و تعلق اجتماعی جدید است. همین ویژگی باعث میشود نوجوانان در پی «قبیله» تازهای خارج از خانواده بگردند؛ قبیلهای که معمولاً در قالب گروه دوستان ظاهر میشود.
اما اینکه چرا گاهی نوجوان ارزشها، قواعد و هنجارهای گروه همسالان را بر ارزشهای خانواده ترجیح میدهد، فقط به نیاز طبیعی نوجوان محدود نمیشود. مجموعهای از خطاهای رفتاری و ارتباطی والدین میتواند این روند را تشدید کند و نوجوان را از نظام ارزشی خانه دور سازد. این گزارش به بررسی مهمترین اشتباهات والدین میپردازد؛ اشتباهاتی که طبق یافتههای علمی، احتمال ترجیح قبیله دوستان بر خانواده را افزایش میدهند.
نبود رابطه امن و شنیده شدن در خانه
بر اساس نظریه دلبستگی، نوجوان زمانی ارزشهای خانواده را جذب میکند که رابطه با والدین مبتنی بر امنیت عاطفی باشد. یکی از اشتباهات رایج والدین، نادیدهگرفتن اهمیت «شنیدن» است. وقتی خانه به محیطی تبدیل میشود که نوجوان در آن:
احساس میکند حرفهایش قطع میشود،
احساس میکند جدی گرفته نمیشود،
یا هر بار که موضوع مهمی مطرح میکند با قضاوت، نصیحت یا حمله روبهرو میشود،
بهطور طبیعی «قبیله همسالان» برای او جذابتر میشود. دوستان حتی اگر ناشایست باشند، حداقل در ظاهر بیقیدتر، بدون قضاوت و بیشتر پذیرنده هستند.
مطالعاتی که در نشریه Developmental Psychology منتشر شده نشان میدهد نوجوانانی که در خانه «احساس شنیدهشدن» ندارند، دو تا سه برابر بیشتر از ارزشهای گروه همسالان پیروی میکنند، حتی اگر با ارزشهای خانوادگی تضاد داشته باشد.
کنترل شدید، نظارت افراطی و محدودیتهای خشک
نظارت مناسب یکی از ملزومات والدگری سالم است، اما وقتی این نظارت به کنترل افراطی تبدیل میشود، نتیجه معکوس دارد. تحقیقات استاینبرگ نشان میدهد هر نوع نظارت بیش از حد که با گفتوگوی سازنده همراه نباشد، باعث افزایش:
پنهانکاری، مقاومت، واکنشهای هیجانی و گرایش به گروههایی میشود که «احساس آزادی» میدهند.
کنترل شدید مانند سرک کشیدن مداوم در گوشی، بازجویی از رفتوآمدها، یا محدودیتهای بدون توضیح پیامی غیرمستقیم به نوجوان میدهد: «تو شایسته اعتماد نیستی و نمیتوانی انتخاب درست داشته باشی.»
در چنین فضایی، گروه دوستان، به نظر نوجوان «پناهگاهی آزاد» میرسند. مطالعات متعدد نشان میدهد که حس «بیاعتمادی والدین» یکی از قویترین پیشبینیکنندههای کشش نوجوان به گروههای پرخطر است.
در تحقیقات «گاتمن»، سبک ارتباطی والدین پیشبینیکننده اصلی کیفیت رابطه در نوجوانی است. والدینی که هیجان خود را مدیریت نمیکنند، بهطور ناخواسته خانه را به محیطی تبدیل میکنند که نوجوان ترجیح میدهد از آن فاصله بگیرد و به سمت گروههایی برود که هیجانشان قابل پیشبینیتر است
رها بودن خانه از ارزشهای روشن و پایدار
یکی از عوامل اساسی که جهتگیری ارزشی نوجوان را تعیین میکند، ثبات ارزشها در محیط خانواده است. وقتی والدین: ارزشها را شفاف بیان نمیکنند، الگوهای رفتاری متناقض دارند یا خودشان قوانین خانه را زیر پا میگذارند، نوجوان قطبنمای اخلاقی پایدار پیدا نمیکند.
نظریه یادگیری اجتماعی آلبرت بندورا تأکید میکند که نوجوانان نه از «کلمات» بلکه از «مشاهده رفتار» والدین ارزشها را درونی میکنند. فقدان انسجام در ارزشهای خانه، زمینه را برای جایگزینی آنها با ارزشهای قبیلهای فراهم میکند، ارزشهایی که شاید سادهتر، هیجانانگیزتر یا قابل فهمتر باشند.
حمله مستقیم به دوستان نوجوان
پژوهشها نشان میدهد که نوجوان به شدت نسبت به ارزیابی انتخابهایش حساس است؛ چون انتخابهای او در این سن بخش اصلی «هویتسازی» را تشکیل میدهد. وقتی والدین جملههایی مانند:
«این دوستت به درد نمیخوره»،
«حق نداری با فلانی بگردی»،
«همهشون مشکل دارن»،
را به کار میبرند، نوجوان این حمله را نه به دوستش، بلکه به هویت خودش تلقی میکند.
در نتیجه: مقاومت میکند، بیشتر به همان دوستان میچسبد، رابطهاش با والدین سرد یا مخفیکارانه میشود.
طبق یافتههای دانشگاه میشیگان، مداخله مستقیم والدین در انتخاب دوستان، بدون گفتوگوی همدلانه، احتمال «پیوند عاطفی شدید نوجوان با گروه همسالان» را افزایش میدهد.
واکنش شدید به خطاها و رفتارهای اشتباه نوجوان
نوجوانی دوره آزمون و خطاست. بهگفته زیگمونت باومن، نویسنده و فیلسوف لهستانی نوجوان خطا میکند تا «حد و مرزهای جهان» را بفهمد. اگر والدین پس از اولین اشتباه نوجوان:
سرزنش میکنند،
تهدید میکنند،
نصیحتهای طولانی میکنند،
یا واکنشهای هیجانی شدید نشان میدهند،
نوجوان یاد میگیرد: «خانه جای امنی برای گفتن حقیقت نیست.»
وقتی خانه «ناامن اطلاعاتی» میشود، گروه دوستان تنها جایی میشود که نوجوان میتواند بدون ترس حرف بزند.
طبق یک مطالعه طولی در Journal of Youth and Adolescence نوجوانانی که از والدین واکنشهای تنبیهی دریافت میکنند، ۴ برابر بیشتر به گروه همسالان برای راهنمایی اخلاقی وابسته میشوند.
مطالعات نشان میدهد نوجوانانی که نیاز به «خودمختاری» در خانه تأمین نمیشود، برای دستیابی به آن به سوی گروههای همسالان میروند
ناتوانی والدین در تنظیم هیجان و الگوی ارتباطی
والدیننوجوانانی که از خانواده فاصله میگیرند، معمولاً خودشان نیز مهارت تنظیم هیجان ضعیفی دارند. الگوهایی مانند:
فریاد، تحقیر، شوخیهای نیشدار، نصیحتهای طولانی، بیاحترامی به استقلال نوجوان، همگی باعث تقویت دوری نوجوان میشوند.
در تحقیقات «گاتمن»، سبک ارتباطی والدین پیشبینیکننده اصلی کیفیت رابطه در نوجوانی است. والدینی که هیجان خود را مدیریت نمیکنند، بهطور ناخواسته خانه را به محیطی تبدیل میکنند که نوجوان ترجیح میدهد از آن فاصله بگیرد و به سمت گروههایی برود که هیجانشان قابل پیشبینیتر است.
عدم مشارکت فعال در دنیای نوجوان (فقدان حضور معنادار)
یکی از اشتباهات دیدهنشده والدین، «حضور فیزیکی بدون حضور روانی» است.
والد در خانه هست اما: درگیر کار، گوشی، خستگی، یا بیحوصلگی است.
براساس مدل «روابط حمایتی» لورنس استاینبرگ، نوجوان زمانی ارزشهای خانواده را درونی میکند که والدین در دنیای او مشارکت واقعی داشته باشند؛ یعنی:
درباره علایق او سؤال کنند،
بدون قضاوت کنارش باشند،
فضاهای مشترک لذتبخش بسازند،
و خانه را محل «ارتباط» نه «بازجویی» کنند.
فقدان این نوع حضور، دو پیام پنهان به نوجوان میدهد:
۱. «خانه جذابیت عاطفی ندارد.»
۲. «برای دیده شدن باید بیرون خانه قبیله خودم را پیدا کنم.»
ارائه نکردن انتخابهای مشترک و مرزهای انعطافپذیر
یکی دیگر از اشتباهات والدین، ایجاد مرزهای خشک و غیرقابلمذاکره است. نوجوان در این سن نیاز دارد:
بخشی از تصمیمها را خود بگیرد،
احساس استقلال داشته باشد،
و در خانه نیز قدرت انتخاب تجربه کند.
وقتی این نیاز برآورده نمیشود، گروه دوستان به او «حس کنترل و انتخاب» میدهد حتی اگر آن انتخابها ناسالم باشند.
مطالعات «Self-Determination Theory» نشان میدهد نوجوانانی که نیاز به «خودمختاری» در خانه تأمین نمیشود، برای دستیابی به آن به سوی گروههای همسالان میروند.
منبع:تبیان






نظر شما