۰ نفر
۳۰ آذر ۱۴۰۴ - ۱۶:۵۴
العلم سلطان؛ در سوگ بانویی از تبار اندیشه

خبر درگذشت سرکار خانم اشرف بروجردی برای من نه‌تنها اندوه فقدان یک چهره فرهنگی پٌر تلاش، بلکه از دست دادن انسانی شریف، اندیشمند و همراه در سال‌های طولانی همکاری و آشنایی است.

خانم بروجردی را تنها نمی‌توان در عناوین و مسئولیت‌های رسمی خلاصه کرد. او پیش از هر چیز انسانی دقیق، مسئولیت‌پذیر و متعهد بود؛ کسی که فرهنگ را نه به‌عنوان یک شعار، بلکه به‌مثابه یک وظیفه اجتماعی و اخلاقی می‌دید. در تمام سال‌های همکاری، آنچه بیش از همه در رفتار و گفتار او برجسته بود، جدیت توأم با فروتنی و قاطعیت همراه با احترام بود. در تصمیم‌گیری‌ها اهل تأمل بود، به گفت‌وگو باور داشت و برای نظر کارشناسی و تجربه جمعی ارزش قائل می‌شد.

اشرف بروجردی را از سالیان پیش و در مقاطع گوناگون می‌شناختم؛ در عرصه‌های فرهنگی و اجتماعی و گاه حتی سیاسی. اما آشنایی ما آن‌گاه صورتی دیگر و معنایی عمیق‌تر یافت که در دوره مسئولیت ایشان در سازمان اسناد و کتابخانه ملی، با صدور حکمی با حفظ سمتم به‌عنوان رایزن فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در لبنان، نمایندگی کتابخانه ملی در آن کشور به من واگذار شد. این حکم، از آن دست احکامی بود که به‌ندرت صادر می‌شود و خود نشانه‌ای روشن از نگاه متفاوت، اعتماد آگاهانه و باور ایشان به پیوند نهاد فرهنگ با زیست فکری و جهانی ایران، از سویی و  باورشان به پیوند نهاد فرهنگ با دیپلماسی فکری و علمی، از سویی دیگر بود.

این همکاری در این چارچوب، رنگی دیگر گرفت و مرا بیش از پیش با ابعاد شخصیتی، اخلاقی و علمی ایشان آشنا کرد. آنچه در این همراهی بیش از هر چیز برجسته بود، نگاه عالمانه و نهادی او به کتابخانه ملی کشورمان بود؛ کتابخانه‌ای که در نظر او صرفاً یک سازمان اداری یا مخزن اسناد نبود، بلکه «پایگاه و پناهگاه اصحاب اندیشه» به‌شمار می‌آمد؛ خانه‌ای دوم برای اهل فکر، جایی برای عرضه اندیشه، شنیده‌شدن، نقدشدن و بالیدن.

این نگاه، به‌روشنی در سخنرانی ایشان در آیین رونمایی جلدِ اولِ کتاب اینجانب، که خود بزرگوارانه میزبان آن بود،«زخم و زیتون؛ یادگاران و روزگاران» آن هم در آن روزهای سخت و پرابهام همه‌گیری کرونا، جلوه‌گر شد. سخنرانی‌ او در آن محفل علمی، بیش از آن‌که تشریفاتی باشد، بیانیه‌ای فکری درباره فرهنگ، علم و مسئولیت تاریخی ما بود. او در آن محفل، با آرامش و وقار همیشگی، با بیانی آرام و درعین‌حال قاطع، از دغدغه ایران گفت؛ از دغدغه فرهنگ، علم، اندیشه و تفکر. از این‌که جامعه‌ای که به ریسمانی محکم تکیه نداشته باشد، «به هر بادی می‌وزد» و از طمأنینه قلبی بی‌بهره می‌ماند؛ جامعه‌ای که «لم یلجأوا إلی رکنٍ وثیق» را تجربه می‌کند و در فقدان تکیه‌گاه فکری، سرگردان می‌شود.

در اندیشه او، کتابخانه ملی همان «حافظه ملی» بود؛ حافظه‌ای که نباید در ساختمانی محصور بماند، بلکه باید در خانه هر ایرانی حضور داشته باشد. از همین رو، با جدیت از گسترش دسترسی، شبکه‌سازی کتابخانه‌های کشور، دیجیتال‌سازی منابع و بهره‌گیری از فرصت تاریخیِ فناوری—که حتی کرونا شتاب‌دهنده آن شد—سخن گفت. میلیون‌ها جلد کتاب، اسناد، نسخه‌های خطی و منابع دیجیتال، از نگاه او امانتی عمومی بودند و فرصتی که نباید رها شود.

اما ریشه همه این تلاش‌ها در باور عمیق او به علم نهفته بود؛ همان‌جا که با تأکید بر تعبیر ماندگار «العلم سلطان»، علم را منشأ قدرت می‌دانست: قدرت استدلال، قدرت اقناع، قدرت محاجّه و در نهایت قدرت هدایت. در نگاه او، عالم ناگزیر قدرتمند است، زیرا اندیشه‌اش می‌تواند مسیر بسازد و تاریخ، به‌گواهی او، همواره شاهد نقش هدایتگر علما بوده است.

از همین منظر بود که به تاریخ شفاهی اهمیت می‌داد؛ و با تأکید بر ضرورت ثبت لحظات، وقایع و تجربه‌ها، به تاریخ شفاهی نه به‌عنوان امری حاشیه‌ای، بلکه به‌مثابه ضرورتی ملی می‌نگریست. او تاریخ شفاهی را میدان روایت ماجراها، چهره‌ها و گرایش‌ها می‌دانست؛ روایتی برای شناخت، برای تجربه‌اندوزی، برای تکرار آنچه مفید است و پرهیز از آنچه خطاست.

خاطراتی که نه در گذشته متوقف می‌مانند و نه صرفاً برای حسرت‌خوردن‌اند، بلکه برای آینده و البته نه به‌عنوان خاطره‌گویی صرف، بلکه به‌مثابه ثبت وقایع، چهره‌ها و تجربه‌ها برای شناخت، عبرت و انتخاب آگاهانه مسیر آینده، نوشته می‌شوند.

کتاب «زخم و زیتون» را نیز در همین افق می‌دید: زنده‌کردن خاطرات، احضار صداها و قرار دادن مخاطب در متن تاریخ؛ گویی خواننده خود در آن محفل حضور دارد و از تجربه اندیشمندان بهره می‌گیرد.

امروز، فقدان دکتر اشرف بروجردی تنها فقدان یک مدیر یا یک چهره فرهنگی نیست؛ فقدان اندیشمندی است که علم را خط اول حرکت می‌دانست، به نهادها جان می‌داد و به آینده این سرزمین می‌اندیشید. او باور داشت که راه کمال فردی، بارورکردن اندیشه جمعی و حتی نجات بشریت، از علم و تفکر می‌گذرد. یاد او، یادآور نسلی است که فرهنگ را با تعهد، صبوری و درک تاریخی پیش برد.

او رفت، اما نگاه او به علم، به کتابخانه ملی، به تاریخ شفاهی و به مسئولیت اهل اندیشه، همچنان می‌تواند چراغ راه باشد.

و خانه‌ای که از آن سخن می‌گفت همچنان پابرجاست؛ حافظه‌ای که بنا داشت در دسترس همگان باشد، همچنان نفس می‌کشد.

یادش گرامی، نگاهش راهگشا و نامش در حافظه فرهنگی ایران ماندگار باد.

کد مطلب 2157534

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 5 =

آخرین اخبار