«می‌برد تا به کجا»؛ در جست‌وجوی پرسه‌های ذهنی آدم‌ها/ روشنفکر عمل‌گرا جذاب‌تر است

صدوبیستمین برنامه «مستنداتِ یکشنبه» به نمایش فیلم مستند «می‌برد تا به کجا» اختصاص داشت که عصر یکشنبه ۷ دی ۱۴۰۴ در سالن استاد ناصری خانه هنرمندان ایران با حضور پیروز کلانتری، کارگردان اثر و با اجرای سامان بیات برگزار شد.

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین به نقل از  خانه هنرمندان ایران، در جلسه نقد و بررسی فیلم مستند «می‌برد تا به کجا»، پرویز کلانتری، کارگردان اثر، درباره دغدغه اصلی‌اش در ساخت این فیلم توضیح داد و گفت تمرکز او نه بر «کارهایی که آدم‌ها انجام می‌دهند»، بلکه بر «چگونگی بودن آن‌ها»ست. او تأکید کرد: این‌که آدم‌ها چه کار می‌کنند یا چه آثاری از خودشان به‌جا می‌گذارند، برایم در اولویت نیست؛ آن‌چه من را جذب می‌کند این است که ببینم چه جور آدم‌هایی هستند.

کلانتری با اشاره به شخصیت محوری فیلم، مهدی آگاه، توضیح داد زمینه خانوادگی او، از جمله فعالیت خانواده‌اش در کار پسته در کرمان بود، موضوع اصلی فیلم نبوده و افزود: موضوع من گزارش زندگی یا شغل مهدی آگاه نبود، بلکه این مهم بود که ببینم او چطور فکر می‌کند و ذهنش درگیر چه مسائلی است.

او این رویکرد را به تجربه‌های شخصی‌اش در نوشتن و فیلم‌سازی مرتبط دانست و گفت: همیشه این‌که ذهن آدم‌ها کجاها پرسه می‌زند، برایم اهمیت داشته است. در کتابی که چند سال پیش منتشر کردم هم، کمتر درباره این‌که چه کار کرده‌ام نوشتم و بیشتر درباره چیزهایی که ذهنم را مشغول کرده بود.

کارگردان «می‌برد تا به کجا» درباره فضای بصری و روایی فیلم نیز توضیح داد: فیلم با فضایی مه‌آلود، هوای ابری، موسیقی آرام و روایتی شاعرانه شروع می‌شود. ما از نیما یوشیج آغاز می‌کنیم؛ چون نیما شاعر مدرن است و فرم فیلم هم فرمی مدرن دارد.

او به شرایط جسمی مهدی آگاه اشاره کرد و گفت: از سال ۸۴ درگیر بیماری پارکینسون بود. زمانی که اواخر دهه ۹۰ او را دیدم، حتی شنیدن صدایش هم سخت بود و از دستگاهی برای تقویت صدا استفاده می‌کرد. همین مسئله هم باعث شد حضور فیزیکی او در فیلم حداقلی باشد.

پیروز کلانتری در ادامه نشست توضیح داد که دلیل انتخاب مهدی آگاه، بیش از هر چیز، پیوند فکری و شخصیتی او با دغدغه‌های ذهنی خودِ فیلم‌ساز بوده است. او گفت: علت این انتخاب، رابطه‌ای بود که با شخصیت مهدی آگاه برقرار می‌کردم. دل‌مشغولی‌های فکری او من را به نوعی بازخوانی دغدغه‌های خودم درباره ایران و آن‌چه هستیم، می‌رساند.

کلانتری تأکید کرد: هرچند ممکن است بخش عمده‌ای از فیلم شامل صدای خودش یا تصاویر ذهنی و شخصی او باشد، اما محرک اصلی روایت، همچنان شخصیت آگاه است، امکان دارد دو سوم فیلم، صدای من یا تصاویر من باشد، اما آن‌چه این دو سوم را فعال می‌کند، همان یک سوم حضور مهدی آگاه و شخصیت اوست. با این حال، من هنوز معتقدم این فیلم، فیلمِ مهدی آگاه نیست.

او در پاسخ به نقدی درباره قطع شدن برخی بحث‌ها در فیلم گفت: یک جاهایی خودم هم دوست داشتم آگاه بیشتر توضیح بدهد و بحث ادامه‌دار شود.

کلانتری ادامه داد: این حرف می‌تواند مخاطب را تحریک کند که بگوید این یعنی چه؟ و بخواهد توضیح بیشتری بشنود، اما بحث همان‌جا تمام می‌شود.

او توضیح داد: این انتخاب آگاهانه و در دل فرم روایی فیلم بوده است، نه نتیجه حذف ناخواسته.

کارگردان «می‌برد تا به کجا» به بخشی دیگر از گفتار آگاه اشاره کرد و گفت: با فاصله‌ای کوتاه در فیلم مطرح می‌شود؛ جایی که او از تفاوت زیست ایرانی با برخی جوامع دیگر سخن می‌گوید. آگاه می‌گوید ما در ایران مثل برخی مناطق آفریقا صرفاً درگیر کوبیدن گندم نیستیم؛ آسیاب، زمان را برای ما آزاد می‌کند و این فراغت است که امکان کار فرهنگی را به‌وجود می‌آورد.

کلانتری توضیح داد: این نگاه به فراغت و تولید فرهنگی، به شکل‌گیری آثاری مثل شاهنامه منجر شده و همین‌جا است که آگاه خود را به اندیشه‌های مارکس نزدیک می‌بیند. او می‌گوید این‌جاست که جامعه مدام محصول فرهنگی تولید می‌کند، و من هم در یکی دو جا می‌بینم که خودش را به مارکس نزدیک می‌داند.

این هنرمند همچنین تأکید کرد که روشنفکران عمل‌گرا برای او و آگاه جذاب‌ترند و گفت: هم برای آگاه و هم برای من، روشنفکرِ جذاب کسی است که تفکرش به زیست فعال و تولیدی وصل باشد؛ مثل گلستان. حتی آگاه صراحتاً با برخی چهره‌ها مخالف است. جایی می‌گوید من مخالف جدی آل‌احمد، شاملو و شریعتی هستم، چون یک ذهنیت خاص در آن‌ها غالب است.

کلانتری با اشاره به تفاوت نگاه نیما با دیگر چهره‌ها گفت: اگر بخواهم بین نیما و دیگران انتخاب کنم، قطعاً انتخابم نیماست؛ چون برای او عمل تاریخی و تأسیس یک مسیر جدید اهمیت دارد. این تفاوت، زمین تا آسمان است.

پیروز کلانتری در ادامه توضیح داد شکل روایت در فیلم آگاهانه طراحی شده تا پاسخ برخی پرسش‌ها با فاصله و به‌تدریج به مخاطب منتقل شود. او گفت: مهدی آگاه گوشه اتاقش، چه در تهران و چه در روستا، نشسته و دارد کاری را انجام می‌دهد که به من امکان ساخت فیلم را می‌دهد. من می‌دانستم که باید فیلم نیما را بسازم، اما فیلمِ نیما، فیلمِ من خواهد بود.

او تأکید کرد: این نوع روایت باعث فاصله‌گذاری می‌شود. این روایت کمک می‌کند ما فاصله بگیریم و جواب بعضی چیزها را بعدتر بشنویم. کم‌کم یک شخصیت، یک تفکر و یک حضور ساخته می‌شود. اگر توانسته باشم این را منتقل کنم، برای من کافی است.

او افزود: اساس فیلم بر «چگونه بودن» شخصیت متمرکز است، نه بر اقناع مخاطب و اگر کسی با نگاه آگاه، مثلاً درباره شاهنامه یا تأثیرگذاری فرهنگی آن، موافق نباشد، این به‌معنای از بین رفتن فیلم نیست.

کلانتری به فضای غالب گفتمان فرهنگی اشاره کرد و گفت: ما در فضایی هستیم که یا بیش از حد دنبال تصویر هستیم یا مرجع‌های فکری را ساده‌سازی می‌کنیم. در چنین فضایی، طبیعی است که شخصیت‌هایی مثل آگاه آن‌طور که باید شناخته نشوند.

این مستندساز در توضیح انتخاب سوژه فیلم گفت: سال‌های پایانی زندگی مهدی آگاه، که پس از انقلاب و در کرمان سپری شد، برایش جذابیت ویژه‌ای داشته است.

او توضیح داد: سال آخر زندگی‌اش بعد از انقلاب در کرمان گذشت؛ کاملاً در انقطاع از گذشته‌اش در تهران، از فضای نشر و ارتباط‌های گسترده‌اش با اهل فرهنگ و هنر. او نیمه دوم زندگی‌اش را، به‌نوعی، با مردم عادی در زادگاهش گذراند و همین فضا برای من جذاب بود و آن را موضوع فیلمم کردم.

کلانتری تأکید کرد که در این فیلم، مانند دیگر آثارش، تمرکز اصلی بر «کنش بیرونی» افراد نیست و گفت: این‌که آدم‌ها چه کار می‌کنند یا چه آثاری از خودشان به‌جا می‌گذارند، کمتر برایم موضوع است. چیزی که من را جذب می‌کند این است که ببینم آدم‌ها چه جور آدم‌هایی هستند؛ چگونه بوده‌اند، نه این‌که صرفاً چه کرده‌اند.

او با اشاره به پیشینه خانوادگی مهدی آگاه گفت: پدرش و بعد برادرانش در کرمان در کار پسته فعال بودند و از آن راه زندگی می‌گذراندند، اما باز هم موضوع من کارهایی که آگاه کرده یا نکرده نبود؛ برایم مهم‌تر این بود که او چه جور آدمی است و به چه چیزهایی فکر می‌کند.

کلانتری این رویکرد را با تجربه‌های شخصی خود در نوشتن مقایسه کرد و افزود: تأملات آدم‌ها برای من جذاب است؛ فهم‌ها و دغدغه‌هایشان. درست مثل کتابی که سه چهار سال پیش منتشر کردم؛ آن‌جا هم حاشیه متن برایم مهم‌تر از خود متن بود. کمتر خواستم گزارش بدهم که چه کار کرده‌ام و بیشتر به این پرداختم که ذهنم درگیر چه مسائلی بوده است.

او درباره فضای آغازین فیلم توضیح داد: فیلم با فضایی مه‌گرفته، هوای ابری، موسیقی آرام و روایتی شاعرانه شروع می‌شود. از نیما آغاز می‌کنیم؛ چون نیما شاعر مدرن است و فرم فیلم هم فرمی مدرن دارد.

کارگردان مستند «می‌برد تا به کجا» تأکید کرد: در این مستند، روایت گاهی بر تصویر غلبه پیدا می‌کند و گفت: در بعضی بخش‌ها کلام پررنگ‌تر از تصویر است و در جاهایی فقط نمایی ثابت می‌بینیم؛ مثلاً آب یا خود کاراکتر که بی‌حرکت ایستاده. چیزی که ذهن مخاطب را درگیر می‌کند، نوع روایت است.

کلانتری با اشاره به سابقه‌اش در نوشتن و فیلم‌سازی، این دو حوزه را به‌هم‌پیوسته دانست و بیان کرد: من هم اهل نوشتن بوده‌ام و هم فیلم‌سازی، و این دو برای من از هم جدا نیستند. فیلم‌هایم، از کارهای دهه ۸۰ تا امروز، همیشه به نوعی گفتارمحور بوده‌اند، اما نه صرفاً توضیحی؛ بیشتر شبیه مقاله‌ای تصویری، البته نه کاملاً.

کلانتری در پایان گفت: می‌توان برخی از آثارش را «فیلم‌مقاله» دانست، هرچند نه به‌طور کامل شاید این فیلم بیش از بقیه به فیلم‌مقاله نزدیک باشد. در عین حال، اگر دقیق نگاه کنیم، می‌بینیم که با وجود تمرکز فیلم بر مهدی آگاه، حدود دو سوم صحنه‌ها به طبیعت، جغرافیای منطقه یا تصاویر دیگر اختصاص دارد و حضور آگاه به‌نوعی حداقلی است.

۲۴۲۲۴۳

کد مطلب 2162735

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 14 =

آخرین اخبار

پربیننده‌ترین