به گزارش خبرآنلاین، «گردان چهار نفره» پرداختی است واقعی به یک شب پر ماجرا. قرار است یک گردان چهار نفره به شناسایی عراقیها قبل از حمله به قرارگاه ایرانیها بپردازند که داستان از لحظه حمله عراقیها به قرارگاه و رفتن چهار نفر شخصیت داستان آغاز میشود.
داستان در 22 بخش با نثری روان و دلنشین حال وهوای جنگ را به تصویر میکشد. نویسنده توانسته با بهره گیری از طنز پنهان متن، فضای جنگ را برای خواننده جذابتر نماید. این کتاب جزو کتابهای طلایی سوره مهر است که در جشنواره جایزه ربع قرن دفاع مقدس در بخش رمان برگزیده شد. کتابهای طلایی به کتابهایی گفته میشود که در جوایز مختلف برگزیده شوند.
در قسمتی از کتاب آمده است: «انگار صد بار مردهام و زنده شدهام. نفس راحتی میکشم. بلدرچین زخمی توی دستم مانده. قلبش تند میزند. پایش زخمی شده. سعید نفس پرصدایی میکشد و آرام میگوید: «پس برای ما نیامده بودند؟»
بیاختیار میخندم. دوست دارم قهقهه بزنم که سعید جلوی دهانم را میگیرد. میگویم: «این بیچارهها دنبال بلدرچینها کرده بودند تا دلی از عزا درآورند. دنبال صبحانهشان بودند، آنوقت ما فکر میکردیم...»
بنابراین گزارش، سوره مهر همچنین رمان «اشک آخر» را منتشر کرد. سیدهاشم حسینی در رمان «اشک آخر» به سوژهای با موضوع انقلاب پرداخته که به لحاظ داستانی ارتباط مستقیمی با اشکانیان دارد. این کتاب که در اولین دوره جشنواره داستان انقلاب به عنوان اثر تقدیری انتخاب شد، با تغییر جلد برای دومین بار منتشر شد. نویسنده خود درباره کتاب میگوید: «داستان رمان از سال 63 شروع میشود و با بازگشت فکر یک رزمنده در این زمان به گذشته، زمان داستان هم به عقب برمی گردد. در این رمان همزمان با مجروح شدن یک رزمنده در سال 63، دوست و همراه او با بردن فکر خود به گذشته داستان زندگی این رزمنده را روایت میکند که در این روایت مشخص میشود پدر او یک انقلابی بوده که در سال 1342 دستگیر و اعدام میشود. اما در ادامه معلوم میشود این رزمنده در یک خانواده ساواکی بزرگ شده است...» حسینی نام کتاب را هم برگرفته از تاریخ اشکانیان و ارتباط مستقیمی که در این رمان به لحاظ داستانی با اشکانیان وجود دارد دانست و افزود: «بر همین اساس هر فصل این رمان یک اشک است و فصل نهم که فصل پایانی کتاب هم هست اشک آخر نام دارد.»
در بخشی از رمان آمده: «اشکان با خنده جواب میداد. با سکوت سر به سر عبدی میگذاشت و دور از چشم او به مقصد و جایگاه رفیعش میاندیشید و به آن سو قدم برمیداشت. پشت میکرد به عبدی. از او فاصله میگرفت و به سرعت و غریبانه دور میشد. ابایی نداشت که به عبدی بخندد و پای نداشتة او را شاهد بگیرد. تقصیر از خود عبدی بود. معلم بود و یک پا نداشت. زمانی که داشت، اشکان او را دید و زمانی که نداشت، شناخت. هم عبدی را شناخت، هم خودش را و هم آنچه را که عبدی فکر میکرد زود است بشناسد.»
ساکنان تهران برای تهیه این دو کتاب و سفارش هر محصول فرهنگی دیگر کافی است با شماره 20- 88557016 سامانه اشتراک محصولات فرهنگی؛ سام تماس بگیرند و سفارش خود را (در صورت موجود بودن در بازار) در محل کار یا منزل _ بدون هزینه ارسال _ دریافت کنند. باقی هموطنان نیز می توانند با پرداخت هزینه پستی، تلفنی سفارش خرید بدهند.
6060
نظر شما