۰ نفر
۱۳ آذر ۱۳۹۱ - ۱۸:۱۳

تورم از آن دست چیزهایی است که گویا در کشور «دیروز، امروز، فردا» ندارد؛ گل آقا هم بیست سال قبل دغدغه گرانی و مشکلات مردم را داشته است.

از قعر، به ماسوی تورم
خواهد که رسد کجا تورم؟
طاعون و خناق چاره دارند
هیچش نبود دوا، تورم
هر قدر که می‌خورد گرسنه‌‌ست
این هیکل بی‌حیا تورم
شد زندگی‌ام چو مشک پر باد
بس می‌دمدش هوا تورم
گفتم که به ده شوم سرازیر
چون نیست به روستا تورم
دیدم همه خلق روستا را
زنبور گزیده یا تورم
یک گام، حقوق، گر نهد پیش
صد گام رود فرا تورم


***


رباعیات امروزی
شیر بی‌مزه:
آن قوم که سختگیر در هر چیزند
از خوردن شیر، پاک می‌پرهیزند
گویند: برای صرفه‌جویی در آب
در شیر به جای آب، گچ می‌ریزند!
صادرات غیرنفتی:
هر میوه که مالکی به باغی اندوخت
زد از شکم ما و به همسایه فروخت
آن شعله که روز، خرمن ما را سوخت
شب محفل عیش دیگران را افروخت!
رفع نگرانی:
از مسأله تورم و جنس گران
در هم شده بود، یک تن از دادگران
گفتم که: عزیز من، چرایی نگران؟
هی وعده بده تو هم به ما چون دگران!
نرخ دیزی:
آنجای که مصرفی ندارد کالا
ارزان گردد، اگر چه باشد والا
چون خوردن گوشت گشته دیگر متروک
ماتم، زچه رفته نرخ دیزی بالا؟!
آخر خط:
گاهی تنت از لباس محروم شود
گه دل زغم خوراک، مغموم شود
روزی که اجل ز در درآید ناگاه
تکلیف تو و کار تو معلوم شود!

 

 

 

 

گل آقا. شماره 97. پاییز 1371

6060

 

 

کد خبر 261449

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

آخرین اخبار

پربیننده‌ترین