به گزارش خبرآنلاين، مجموعه داستان «راز غار آبي» سومين عنوان از مجموعه جنايي – معمايي «قتل در پنج دقيقه» است كه ترجمه و منتشر شده است. كارستن كلمان و ولف برومل مجموعه داستانهای کوتاه پلیسی اين مجموعه را گردآوري كردهاند. هر يك از آثار اين مجموعه شامل 20 داستان كوتاه است كه علاوه بر نويسندگان مختلف آلماني، كلمان و برومل به عنوان نويسنده و روزنامهنگار داستان هايي هيجان انگيز با روايتهايي كوتاه و خواندني را پيش روي مخاطب قرار داده اند.
«امتحان ديپلم، زني انتقام ميگيرد، دفاع از خود، ماه عسل جهنمي، موتور سياه، گلفروش خنده رو، خواهر زيبا، رقص در دو عروسي» عنوان برخي داستانهاي اين مجموعه جمع و جور و خواندني است.
در بخشي از داستان ماه عسل جهنمي مي خوانيم:
«چند ساعت پيش مگي با هارتموت كه 17سال از او بزرگ تر بود، ازدواج كرده بود و اكنون براي گذراندن ماه عسل عازم ايسكيا مي شدند.
مارگوت آهسته گفت: مگي شاد به نظر ميآيد.
شوهرش جواب داد: در عوض تو ناراحت به نظر ميآيي. در حالي كه سرش را تكان مي داد اضافه كرد: حالا چرا بايد مي آمد و با اين مرد ازدواج مي كرد؟
همسرش توضيح داد: مگي عاشق اوست...خب اين خيلي مي ارزد.
- اين براي من ارزشي ندارد. اصلا چه اهميتي دارد. هيچ...آن طرف چه دارد؟ هيچ...تا به حال سه بار ازدواج كرده و در هر بار بازدنده ازدواج ها خود او بوده.
- اروين لطفا انصاف داشته باش. دو تا از زن هايش در تصادف رانندگي فوت كردند. و سومي در آسايشگاه بيماري هاي رواني بستري است.
- - اين هم يكجور مردن است! به هر حال او آن زن را هم روانه تيمارستان كرد.
- نگران مگي نباش...
خانم و آقاي اهلرز تنها همين يك فرزند را داشتند و بيش از هرچيز در زندگي خود، عاشقش بودند.
روز بعد مارگوت مرتب از خودش ميپرسيد: براي چي...چرا مگي تلفن نميكند؟ اين كار از او بعيد است.
دكتر اهلرز هم قر ميزد: ميبيني؟ اين هم تاثير همسرش روي اوست.
روزهاي بعد هم خبري از دخترشان نشد...عاقبت آقاي اهلرز شماره تلفن هتل در ايسكيا را گرفت. در چند روز گذشته هميشه اين شماره را دم دست داشت.
پس از صحبت تلفني گفت: دربان هتل گفت كه آن ها در راه هستند. من برايشان پيغام گذاشتم كه در اسرع وقت به ما زنگ بزنند.
ساعت ها گذشت تا از ايسكيا تلفن شد. ولي آنسوي تلفن مگي نبود. تازه داماد صحبت ميكرد: حال ما خيلي خوب است و اينجا خيلي خوش مي گذرد. نگران نباشيد. مگي آنقدر مشغول است كه تا حالا نتوانسته زنگ بزند.
مارگوت بي صبرانه گفت: گوشي را بده به او.
- نميشود او الان در وان حمام است. و بلافاصله تلفن را قطع كرد...
دكتر اهلرز گفت: مارگوت! ما همين الان مي رويم ايسكيا.
هسرش افسرده گفت: اگر تا حالا دير نشده باشد...زنهاي قبلي دامادمان از ذهنم دور نمي شوند...»
اين كتاب جمع و جور و خواندني در 140 صفحه و قيمت 4500 تومان منتشر شده است. پيش از اين «مار او كيناوا» و «عكس فوري» از مجموعه «قتل در پنج دقيقه» منتشر شده بود.
6060
نظر شما