یک.مطلب«چقدر میگیری که گریه کنی آقای ناشر؟!» بازتابهای مختلفی داشت اما برای من مهمترین واکنش از طرف دوست ناشر و در عین حال نویسندهای بود که این یادداشت، کمترین اشارهای به او و مثل او نداشت اما مکتوب از رنجیدگی خود گفت و من پاسخ گفتم و او پاسخ گفت و من پاسخ گفتم.رنجیدگی کوتاه نبود اما مکالمه کوتاه بود که میخوانید.سؤال این است که چرا باید هر اشارتی به هر مشکلی، مصیبتبار باشد برای صاحب اشاره؟ گرچه من بسیار بیحفاظم و البته ترسو اما از فرط ترس، دیگر از ترسیدن هم میترسم!
معترضه1:یزدان سلحشور عزیز! یادداشتی ازت خواندم در خبرآنلاین. چون اهل در پسلهگفتن نیستم گفتم برای خودت بنویسم که عزیزم! با چنین یادداشت کلیگویانهای تنها باعث میشوی دوستی مثل من را برنجانی که در بدترین شرایط ممکن دارم کار میکنم. قربانت یوسف علیخانی
پاسخ1:یوسف علیخانی عزیز! اگر منظورت یادداشت «چقدر می گیری که گریه کنی...» هست که ارتباطش با شما را متوجه نمی شوم که باعث رنجاندن شما شده باشد.حساب شما که پاک است.
معترضه2:یزدان خوب! وقتی یادداشتی کلی میشود باعث آزار همه میشود. من برایت نوشتم اما خیلی هم هستند که ننوشته، به یادشان خواهد ماند.
پاسخ2:من کلا اهل کتاب دیل کارنگی نبودم و نیستم.اگر جنابعالی درباره یک چاقوکش نوشتی اتحادیه جراحان باید یادشان بماند؟! من توی کارم با کسی تعارف ندارم به نظرم آن قدر در متن نشانه و نشانی هست که هر کسی فکر نکند اوست و بخواهد برای سر آلفردو گارسیا جایزه بگذارد![اشاره به فیلم «سر آلفردو گارسیا را بیاورید»سام پکین پا]
دو.آرگو به کارگردانی بن افلک برنده اسکار امسال بود که قابل پیشبینی هم بود چون معیارهای اسکار مشخص است و من یک بار این معیارها را در یادداشتی و همینجا در خبرآنلاین برشمردم وقتی فیلم کاترین بیگلو برنده اسکار شده بود.[تابلوهای راهنما برای رسیدن به اسکار! /سوم فروردین 89]
نمیخواهم دوباره سراغ این موضوع بروم که آرگو شایسته اسکار هست یا نیست[از نطر من نیست اما با قوانین نانوشته این جایزه هست که قابل پیشبینی بوده] میخواهم بپرسم چرا ما باید این قدر برایمان مهم باشد این موضوع؟ تلویزیون ایران بلافاصله در بخش تفسیر خبرش دو نفر را دعوت میکند تا این «فاجعه» را تحلیل کند.ما موضعگیری رسمی میکنیم؛یعنی در این مملکت ما این قدر به اسکار اهمیت میدهیم که برایمان میشود مسأله ملی؟پس چرا وقتی فیلم خودمان این جایزه را گرفت برایمان مهم نبود؟ چرا برای امریکاییها که منتظرند ابروی چپ ما با ابروی راست ما نخواند تا یک بند دیگر به تحریمها اضافه کنند مهم نیست که جشنواره فیلم فجر ما در داوری، فاجعه است؟وضع هالیوود مشخص است.سالهاست که هنر را بدل به بخشنامههای جهانی میکند برای مقاصد مشهود و وضع سینمای ما هم مشخص است سالهاست که بخشنامههای داخلی را بدل به فیلم میکنیم.خب اگر خیلی بهمان برخورده این پیروزی آرگو، ما هم هنر را بدل به بخشنامههای جهانی کنیم.نمیتوانیم؟پُستمان را بدهیم به کسی که میتواند.راحتتر از این راه حل میخواهید؟!
سه.امسال من یک سری شایعه شنیدم درباره جشنواره شعر فجر که همه اشارت داشتند به خالی بودن کیسه این جشنواره.مثلاً این که دو رشتهای که برنده نخست نداشتند به خاطر کم شدن بار مالی جشنواره بوده و برنده اول بعد از انتخاب از لیست پاک شده و بعد از این که یکی از داوران با نقاب زورو این خبر را تلفنی به برنده مورد نظر رسانده و او هم با توپ پر زنگ زده به یک بندهخدایی [که اسماش محفوظ است و اگر خودش خواست به عنوان نمک این شایعه اعلام میکنم] که این چه وضعیست ، آن بندهخدا هم به عنوان دلداری گفته ناراحت نباشید چون موجودی موجود نبوده اصلاً بنا را گذاشتهایم که اول نداشته باشیم! البته بنده و شما میدانیم که این حرفها شایعه است؛وگرنه در این جشنوارهها ده برابر این پولها را ساندیس میخرند بنابراین شما هم باور نکنید!
در هفتهای که گذشت شاهد تحولات سیاسی و اجتماعی و هنری زیادی بودیم که من به دلیل سیاسی نبودنم از سیاسیها درمیگذرم و به خاطر منزوی بودنم از اجتماعیها.برنده شدن آرگو در اسکار و نتایج جشنواره شعر فجر و دردسرهای خودم برای یادداشت قبلیام به نظرم میتوانند محل اشاره من باشند که هستند.
کد خبر 279624
نظر شما