این قصه فرزندان و کودکانی طلاقی است که خود خالق خویش نبوده و در خلقت خود نقشی نداشته و نسبت به سرنوشت آنها نیز بدون توجه به احساس، انتظار، درخواست و نظر آنان از سوی همان افرادی که بعنوان پدر و مادر مدعی و جامعه بحرانی خانواده هاست، تصمیم گیری شده و آتیه ای سیاه و نامعلوم را برای شان رقم زده اند! این نوشتار، کوتاه نگاهی انتقادی از زبان کودکان طلاق بر اساس تجارب حرفه ای یک حقوقدان و وکیل دادگستری در حوزه مطالعات مربوط به حقوق کودک و حقوق خانواده، مطالعه مشهود وضعیت محاکم و خانواده ها و سرنوشت کودک

این قصه فرزندان و کودکانی طلاقی است که خود خالق خویش نبوده و در خلقت خود نقشی نداشته و نسبت به سرنوشت آنها نیز بدون توجه به احساس، انتظار، درخواست و نظر آنان از سوی همان افرادی که بعنوان پدر و مادر مدعی و جامعه بحرانی خانواده هاست، تصمیم گیری شده و آتیه ای سیاه و نامعلوم را برای شان رقم زده اند! این نوشتار، کوتاه نگاهی انتقادی از زبان کودکان طلاق بر اساس تجارب حرفه ای یک حقوقدان و وکیل دادگستری در حوزه مطالعات مربوط به حقوق کودک و حقوق خانواده، مطالعه مشهود وضعیت محاکم و خانواده ها و سرنوشت کودکان طلاق در جامعه و از منظر کنوانسیون جهانی حقوق کودک دارد که از نظر خوانندگان محترم می گذرد...
جامعه ؛ متهم می کنیم....
جامعه، یادت هست؛ پسر و دختری که خواهان هم بوده، اما از ترس هنجارها و قواعد عرفی و قانونی حاکم بر محیط، از امکان داشتن هرگونه ارتباط مناسب برای ایجاد شناخت موثر نسبت به هم محروم بودند؟ یادت هست که در متون درسی و مراکز علمی و دانشگاهی، اولویت مناسب و لازمی برای آموزش مسائل خانوادگی، زناشوئی، همسریابی، روابط خصوصی زن و شوهر، تربیت فرزندان قائل نبوده و همان پسر و دختر جویان هم و خواهان یکدیگر، چشم و گوش بسته و خام ذهن، دل به دریای عشق زده و خود در مقام تجربه شنای این اقیانوس بی ساحل برآمدند و خود و ما را در آن غرق کرده اند! یادت نرفته آن پسر و دختری که بدنبال آشنایی و شناخت نسبت به هم برای بررسی و تصمیم راجع به یکدیگر بوده، به کرارات از دیدن هم و بودن با هم در این ارتباط منع یا دستگیر شده و از هرگونه تصمیمی نسبت به ازدواج منصرف گشته و یا با زور این و آن و شرایط مزبور، به ناچار - تن به یک ازدواج ناخواسته، مطالعه نشده و تشریفاتی و قهری داده اند؟ حتماً،  به خوبی به خاطر داری؛ تربیت کودکان و فرزندان در نظام آموزشی کشور مبتنی بر استاندارهای علمی و آموزشی جهانی، نخستین اولویت آموزشی ات در عمل نبوده و با وجود تبعیض و اختلافات طبقاتی گسترده و روزافزون، بسیاری از کودکان به جای استفاده از امکانات آموزشی رایگان و دولتی برابر قانون اساسی، از فرط فقر و فاقه ، یا ترک تحصیل کرده و در صف کودکان کار قرار گرفته و یا به ناچار، سر از مدارس دولتی دارای هر کلاس 40-45 نفر درآورده و کودکان خانواده های ثروتمند نیز با ورود به مدارس خصوصی/ غیر انتفاعی و ویژه و دو یا چند زبانه و هوشمند، در کلاس های 10، 15 نفری و با استفاده از امکانات متعدد و پیشرفته در مقام تحصیل و استفاده از امکانات و فرصت های تبعیض آمیز و بی شمار آموزشی برآمده اند؟! به خوبی یادت هست، تبعیض عرفی و قانونی از همان بدو تولد و حتی، قبل از ولادت من و خواهرم و دیگر پسران و دختران را که از برابری حقوق قانونی و عرفی برخوردار نبوده و مسئولیت ها و صلاحیت های قانونی و حقوقی ما نیز بر اساس جنسیت تعریف و تبیین شده ، به وضوح مشهود است؟!
چگونه به تو دل خوش کنم؛ وقتی تبعیضات و عدم برابری قانونی بین خودم و خواهرم و دیگر کودکان پسر و دختر را از حیث قانونی، حقوقی و عرفی در مراحل مختلف زندگی، تحصیل، کار و مسئولیت های اجتماعی دیده و می بینم؟!  مگر نه آنست که برابر قانون اساسی و قوانین مدنی مربوطه بر اهمیت، جایگاه و سرنوشت ما کودکان از نگاه قانونگذار تاکید شده است؟ مگر نه آنست که کارشناسان و متخصصان بر لزوم برخورداری کودکان از امکانات مناسب آموزشی، تربیتی، رفاهی و پرورشی مناسب وضروری تاکید داشته اند؟ مگر نه آنست که ایران در اسفند 1372 به کنوانسیون حقوق کودک پیوسته و برابر قواعد مندرج در آن باید نسبت به عدم تبعیض بین کودکان در برخورداری از مقررات آن از سوی دولت های عضو، از جمله ایران اقدام کرد؟ مگر نه آنست که برابر بند اول ماده سوم آن کنوانسیون، در تمام اقداماتی که در مورد کودکان توسط مقامات عمومی و خصوصی، اداری یا قضائی اتخاذ می شود، حفظ و رعایت منافع کودکان از اهم ملاحظات است؟ مگر نه آنست که جلب توجه همگانی نسبت به حقوق شناخته شده در کنوانسیون حقوق کودک، از زمره تکالیف دولتهای عضو شناخته شده است؟
جامعه، پدر و مادرم؛ حتما فراموش کرده اید که حق حیات، بعنوان نخستین حق ما کودکان و حق ذاتی مذکور در ماده 6 آن کنوانسیون بوده و باید به رسمیت شناخته شود؟ مگر نه آنست که برابر ماده 7 همان کنوانسیون، حق هویت از دیگر حقوق کودکان از بدو تولد بوده و کودکان بسیاری در جامعه، کماکان- فاقد هویت قانونی یا واقعی لازمند؟ مگر نه آنست که برابر بند 1 ماده 9 همان کنوانسیون؛ کشورهای طرف کنوانسیون تضمین می نمایند کودکان علی رغم خواسته شان از والدین خود جدا نشوند؟ و یا دولتهای عضو حق کودکی را که از یک یا هر دو والدین جدا شده، مبنی بر حفظ روابط شخصی و تماس با والدین به طور منظم رعایت خواهند کرد؟ آیا فراموش کرده اید که حق ورود یا ترک کشور جهت پیوستن به والدین و تضمین این مهم، از دیگر تکالیف و تعهدات دولتهای عضو طبق ماده 10 آن کنوانسیون است؟ مگر نه آنست که به موجب ماده 12 کنوانسیون مزبور؛ کشورهای طرف کنوانسیون باید تضمین نمایند کودکی که قادر به شکل دادن به عقاید خود می باشد، بتواند این عقاید را آزادانه درباره تمام موضوعاتی که به وی مربوط می شود، ابراز کند و به نظر کودک مطابق سن و بلوغ وی بهاء داده شود؟ و طبق بند 2 همان ماده و بدین منظور، خصوصاً، برای کودک فرصت هایی فراهم آورده شود تا بتواند در هر یک از مراحل دادرسی اجرایی و قضائی مربوط به وی، بطور مستقیم یا از طریق یک نماینده یا شخصی مناسب به طریقی که مطابق با مقررات اجرایی قوانین ملی باشد، ابراز عقیده نماید؟
حتماً  توجه دارید ؛ برابر ماده 13 آن کنوانسیون؛ کودکان دارای حق ابراز عقیده بوده و این حق نیز مشتمل بر آزادی جستجو، دریافت و رساندن اطلاعات و عقاید از هر نوع، بدون توجه به مرزها، کتبی یا شفاهی یا چاپ شده، به انتخاب کودک با رعایت محدویت های قانونی مقرر در بند 2 آن بوده و مورد تاکید کنوانسیون است؟ گرچه، در عمل و نوعاً ممکن است کودکان از برخی از تجهیزات ممنوعه مانند استفاده ار ماهواره در خانواده های خود استفاده کنند، اما در جامعه ما، استفاده از ماهواره برخلاف کنوانسیون مزبور جرم بوده و ممنوع است!
نیک می دانید طبق ماده 14 کنوانسیون ، کشورهای طرف کنوانسیون حق آزادی فکر، عقیده و مذهب را برای کودک محترم با رعایت محدودیت های قانونی مربوطه به رسمیت خواهند شمرد. نیز می دانید برابر ماده 16 آن، در امور خصوصی، خانوادگی یا مکاتبات هیچ کودکی نمی توان خودسرانه یا غیر قانونی دخالت کرد یا هتک حرمت نمود و کودک در برابر اینگونه دخالت ها و یا هتک حرمت ها مورد حمایت قانون قرار دارد. همچنین، به خوبی می دانید که به موجب ماده 18 کنوانسیون مزبور، کشورهای عضو آن، بیشترین تلاش خود را برای تضمین به رسمیت شناختن این اصل که پدر و مادر کودک، مسئولیت های مشترکی در مورد رشد و پیشرفت کودک دارند، به عمل خواهند آورد و اساسی ترین مساله آنها، حفظ منافع عالیه کودک است. کشورهای عضو کنوانسیون برابر بند 3 همین ماده تمام اقدامات لازم خود را در جهت تضمین حق استفاده کودکانی که دارای والدین شاغل می باشند، از خدمات و تسهیلات مربوط به نگهداری کودکان به عمل می آورند.
شما که خود به خوبی می دانید؛ برابر ماده 19 آن کنوانسیون؛ کشورهای عضو ملزم به بکار گیری تمام اقدامات قانونی، اجرایی، اجتماعی و آموزشی خویش در جهت حمایت از کودک در برابر تمام اشکال خشونت های جسمی، روحی، آسیب رسانی یا سوء استفاده جنسی در زمانی که کودک تحت مراقبت والدین یا قیم قانونی یا هر شخص دیگری است، به عمل آورند- پس، چرا در جامعه ما با عدول از مراتب مزبور بر مسئولیت کیفری و قانونی کودکان در قوانین جزائی و مدنی تاکید و تصریح شده است؟
شما نیز می دانید طبق ماده 20 کنوانسیون مزبور، کودک نباید بطور موقت یا دائم از محیط خانواده و از منافع خویش محروم باشد و باید از طرف دولت تحت مراقبت قرار گرفته و رعایت منافع عالیه کودکان در این ارتباط باید تضمین گردد، پس پگونه باید وضعیت کودکان طلاق را توجیه کرد؟. جایگاه این ماده نسبت به کودکان طلاق در ایران چیست و چکونه باید ارزیابی و تفسیر گردد؟ حتماً از یاد نبرده اید؛ تکلیف دولت های عضو نسبت به کودکان معلول چیست و از چه حقوقی برخوردارند؟ به موجب ماده 23 ان کنوانسیون؛ کشورهای عضو اذعان می دارند؛ کودکی که ذهناً یا جسماً دچار نقص می باشد باید در شرایطی که متضمن منزلت و افزایش اتکاء به نفس باشد و شرکت فعال کودک در جامعه را تسهیل نماید، رشد یافته و از یک زندگی آبرومند و کامل و با تخصیص تسهیلات رایگان برخوردار گردد.کدامیک از وضعیت مزبور مشمول کودکان معلول ایرانی تاکنون بوده یا کمیت و کیفیت سطح برخورداری آنها در این باره چگونه است؟ ، بویژه آنکه کودکان معلولی که خود زاده پدیده طلاق و متارکه پدر و مادر بوده و مشکلات و نابهنجاری هایشان نیز مزید بر علت باشد!
به راستی چگونه می تواند بین وضعیت عمومی بهداشت و سلامت و تغذیه کودکان ایرانی و خصوصاً، کودکان طلاق با معیارهای مندرج در این کنوانسیون موازنه یا انطباق ایجاد کرد؟ وفق بند 1 ماده 24 آن کنوانسیون، کشورهای عضو حق کودک را جهت برخورداری از بالاترین استاندارد بهداشت و از تسهیلات لازم برای درمان بیماران و توانبخشی به رسمیت می شناسند و باید آنرا تضمین نمایند و برابر ماده 27 آن متعهد شده اند؛ حق تمام کودکان را نسبت به برخورداری از استانداردمناسب زندگی برای توسعه جسمی، ذهنی، روحی، اخلاقی و اجتماعی به رسمیت شناخته و نسبت به تحقق کامل آن و تضمین اعمال ان اقدام خواهند کرد. حق برخورداری از تامین اجتماعی برای همه کودکان طبق ماده 27 و حق آموزش و پرورش اجباری و رایگان و تحصیل رایگان برای همگان برابر ماده 28 ؛ از دیگر تعهدات کشورهای عضور به موجب کنوانسیون مزبور می باشد. ماده 29 آن کنوانسیون نیز بر لزوم پیشرفت کامل شخصیت، استعدادها و توانائی های ذهنی و جسمی کودکان- توسعه احترام به حقوق بشر و آزادی های اساسی و اصول مذکور در منشور سازمان ملل- توسعه احترام به والدین کودک، هویت فرهنگی، زبان و ارزشهای ادبی و ملی کشور- آماده نمودن کودک برای داشتن زندگی مسئولانه در جامعه ای آزاد و با روحیه ای سرشار از تفاهم، صلح، صبر، تساوی زن و مردو دوستی بین تمام مردم، گروههای قومی، مذهبی، ملی و اشخاص دیگر- توسعه احترام به محیط طبیعی تاکید دارد. کلیه موارد مزبور باید جزء سیاست ها و برنامه های آموزش و پرورش کودکان در کشورهای طرف کنوانسیون باشد. چگونه باید مراتب یاد شده را در حوزه آموزش و پرورش ایران و متون درسی کودکان و دانش آموزان ایرانی و نظام آموزشی آنها در مدارس و بعدها، در دانشگاهها یافت و مورد ارزیابی و قضاوت قرار داد؟.
به خوبی می دانید طبق ماده 31 آن کنوانسیون؛ ایران به مانند دیگر کشورهای عضو متعهد به رسمیت شناختن حق کودک برای تفریح و آرامش و بازی و فعالیت های خلاق مناسب سن و سال خود و شرکت آزادانه در حیات فرهنگی و هنری بوده و مکلف به توسعه حقوق مزبور و فراهم آوردن فرصت های لازم در این رابطه شده اند. حمایت از کودکان در برابر مواد مخدر به موجب ماده 33، ممنوعیت استثمار جنسی کودکان طبق ماده 34، ممنوعیت کودکان کار و جلوگیری از استثمار اقتصادی و فعالیت های کاری آنها و اقدامات مضر برای بهداشت جسمی، روحی، معنوی، اخلاقی و یا پیشرفت اجتماعی کودک برابر ماده ماده 32 و نیز حق برخورداری کودکان بزهکار از رفتار مناسب و عادلانه طبق ماده 37 و توسعه و تقویت روحیه و فرهنگ صلح طلبی در کودکان برابر ماده 38 ، به همراه حمایت از کودکان آسیب دیده جسمی و روحی وفق ماده 39 از دیگر تعهدات کشورهای عضو و از جمله، ایران نسبت به حقوق کودک می باشد.
پدر، مادر ؛ متهم می کنیم ...!
پدر، مادر؛ یادتان هست روزی که تصمیم به ازدواج گرفته و خود را لیلی و مجنونی عاشق پیشه و چشم و گوش بسته به تمامی رهنمودها و تذکرات بزرگان و دلسوزان خویش یافتید! ، هیچ آگاهی و ذهنیتی به داشتن فرزند و ظهور ما در زندگی خویش نداشته و کوچکترین اطلاعی نسبت به تولد فرزند، نحوه نگهداری و تربیت آنها و آتیه آنان نداشته و فقط به وصل خویش می اندیشیدید! یادتان هست که پدر و مادر خویش را با فشار و ارعاب و تهدید به انتحار و این و آن، مجبور به خواستگاری از همسر دلخواه خویش، با وجود مخالفت آنان نموده و آنها را به مانند ما در عمل انجام شده ای قرار داده اید! یادتان نرفته که با وجود تاکید بزرگان و برخی از دوستان شما به جلوگیری از بچه دار شدن زود هنگام تا حصول به تجربه بیشتر در زندگی مشترک و رسیدن به بلوغ اجتماعی و فردی در پذیرش مسئولیت خانوادگی و فهم درست و مسئولانه شان پدری و مادری- خود را بحر العلوم و عقل کل می پنداشتید که از عهده نگهداری و تربیت ما بر خواهید آمد!
یادتان نیست آن روزی که هنوز، از حضور برادر خردسالم در این دنیا چند صباحی نگذشته بود که بدون هرگونه فکر و اندیشه و برنامه ای، مرا به دنیا آوردید و به مانند وی به امان خدا رها ساختید! یادتان هست که با کوچکترین اختلاف سلیقه و نظر خویش، بعد از فروکشیدنِ آتش عشق مورد ادعایتان نسبت به هم- از هیچگونه تنش و سایش و دعوا و توهین نسبت به یکدیگر و در مقابل من و برادرم خودداری نکرده و به هیچ وجه ، هم گوش به حرف عاقلان و بزرگان اطراف خویش در این باره نداده و به پیامدهای این وضعیت تاسف بار نسبت به جسم و جان و روان و آتیه مان بی تفاوت و اهمیت بوده اید...! حتماً، از یاد نبرده اید در دعوی های مستمر و پیاپی خویش- مادر می گفت ؛ دخترمان مال تو و پسرمان مال من و بهتره از هم جدا شیم...؟؟!!! واقعاً من و برادرم غنیمت جنگی یا گوشت قربانی بودیم که بدون هر گونه توجه شما به سرنوشت و احساسات کودکانه مان در مقام تقسیم و مُثله کردن مان بین خویش برآمده اید؟
یادتان نرفته، اشک و آه و سوز و گداز و تنهائی و افسردگی من و برادرم در نگاه و احساس شما هیچ اهمیتی نداشته و محکوم به تنهایی و انزوای بیشتر بوده و خود را حاکم روح و روان و آینده مان به غلط می پنداشتید؟! یادتان نرفته؛ چه روزها و شبهایی که آسمان، مرهم زخمهای ما و مهتاب؛ تنها مونسِ تنهاییمان در غمهای بی شمار و اشک های بی قرارمان بود و شما و پدر در اندیشه اثبات بی حاصل منّیت ها و غرورِ تاسف بارِ افکار و گفتار و کردار خویش بوده اید و حتی، گوشه چشمی هم به ما نشان نمی دادید؟!
مادر، یادتان نرفته که به بهانه سرکار رفتن و تاکید به استقلال مالی خویش- روز به روز از ما و پدر بیشتر فاصله گرفته و بر لج بازی های بی اساس خویش با نظر مادر و خانواده یا برخی از دوستان خود می افزودید و از نخستین روزهای تولدمان، من و خواهر شیرخواره و نوزاد مان را در مهد کودک های بدون احساس پدر و مادر به امان خدا قرار داده تا دگر بار، خویشتن خویش را به هم و به پدر ثابت کنید؟! من و برادر نوزادم به ناچار، از بامدادان تا شامگاهان، بدور از پدر و مادر خویش و رها از نبود مهر مادری و توجه و حمایت پدری در مهد بوده و با حضور همزمان شبانه به منزل نیز- شما و پدر از شدت خستگی و کوفتگی حاصل از کار روزانه، بی رمق و توجه به حضورمان و در پی تداوم ناسازگاری ها و لج بازی هایتان، دگر بار- سنگ های بی حاصل خویش را نسبت به هم و ما واکنده و پناهگاه شبانه مان را به به بگو، مگوهای بی فایده خویش و تبدیل به کار و زار جنگ نموده و تیشه به ریشه همان احساسات ضعیف و نوزادیمان زده ، به نحوی که چشم انتظار صبح بوده تا بلکه سریعتر روانه مهد شده و از جنگ و سایشِ غمناک شما رهایی یابیم...؟!
پدر و مادر، حتماً یادتان نرفته در دعواها و کشاکش خویش از به کار بردن هرگونه فحش و ناسزا و حرف های ناشایست به هم و در حضور ما خودداری نکرده و خود را محق به بکار بردن آنها، بودن توجه به آثار این رفتارهای زشت در روح و روان ما می دانستید؟! نه تنها به این مهم اکتفا نکرده، بلکه خانواده های شما نیز در این رقابت هولناک با شما همراه می شدند؟ مادر، یادتان نرفته مادر بزرگ( مادرتان) با دعا و جادو و سرکتاب، شما را چگونه نسبت به پدر و زندگی مشترک هدایت می کرد و شما نیز با این خرافات، به ظاهر زندگی کرده و بدان تاکید نیز می داشتید؟!
پدر و مادر حتما یادتان نرفته هر قدر برخی از دوستان خانوادگی و منطقی بر لزوم پرهیز از تداوم اختلافات و حصول به سازش و جلوگیری از استمرار آنها در حضور ما تاکید داشتند، هر یک مسیر خود رفته و بر خویشتن خویش تاکید می داشتید؟ مادر، چقدر به شما تاکید داشتند که طلاق؛ چاره کار نبوده و پای پدر و ما را به دادگاه خانواده باز نکنید و فضای محاکم و دادگستری را به حریم خانه و کاشانه بهم ریخته و بدون آرامش ما نکشانید؟! شما که تحت راهنمایی برخی از حقوقدانان و وکلا، مهریه خویش را به اجراء گذارده و با دخالت ناصواب و اختلاف گستر مادرتان، آتش نیستی به خرمن هستی مان افزودید، با کشاندن پدر به دادگاه خانواده به چه نتیجه معقول و مطلوبی دست یافته اید؟! هیچگاه به آثار حضورمان در دادگاهها و مراجع انتظامی اندیشیده اید؟ هیچ گاه از من و خواهر خردسالم و دیگر کودکان طلاق راجع به احساس و انتظار و نظرمان سئوال کردید و این موضوع برایتان اهمیت داشت؟! هیچ گاه فکر نکرده اید که من و خواهرم و دیگر کودکان طلاق به مانند ما، گوشت قربانی غرور و خودخواهی های شما و پدر نبوده و شما هم اجازه به تکه تکه کردنِ احساسات پاکمان نداشته اید؟!
مگر نه آنست حضانت کودکان بعد از 7 سالگی با رعایت مصلحت کودک و به تشخیص دادگاه با پدر هست؟ چرا، حتی برای یکبار هم که شده؛ نظر من یا برادرم از سوی شما و پدر یا همان دادگاه خانواده در این باره خواسته نشده و ما و کودکان مشابه طلاق را به مانند توپی بی ارزش به این و آن حواله دادید و به امان خدا رهایمان ساخته اید؟ مادر چگونه باید بپذیرم؛ برادر خردسالم را در زمانی که به شدت، به مهر و تنهایی وی به مانند خود نیاز داشته، در وضعیتی مشابه از من جدا کرده و با شانتاژ و تحریک های کلامی و القائات بیانی، آنرا کراراً، علیه پدر و خانواده وی شورانده تا به زعم باطل خویش- وی را حامی و ناجی آتی خود در برابر پدر و زمانه قراردهید؟!
چرا و چگونه به خود اجازه داده باعث تنهایی، افسردگی و پرخاشگری روزافزون و مستمرِ  هر چه بیشتر من و همان برادر خرسالم گشته و مانع ملاقات وی با ما و به ویژه ،پدرمان گردی و به وی اجازه حتی، یک سفر کوچک و یک روزه با به وی نداده و یا برادرم را از ارائه و نشان دادن دفتر و کتاب مدرسه خود به پدر کودک محروم و ممنوع سازی تا به غلط و سوء نیت- پدر را نسبت به درس و مشق برادرم بی تفاوت، بی توجه و بی مسئولیت نشان دهی و خود را بعنوان تنها ناظر بر فعالیت های مدرسه برادرم برخلاف واقع، اثبات نمائی؟! و تنها درکت از پدرمان نیز بر دریافت کمک های مالی و نفقه مستمر ماهیانه برادرم یا هزینهای درخواستی از وی بوده است؟!  اگر برادر خرسالم نیز گوش به حرفت ندهد، امانش را ربوده و با هزاران تهدید و ارعاب و خشونت- وی را از عدم همراهی با نظرت پشیمان می ساختی؟! و حتی، دوباره از گذشته درس نگرفته و دگربار، به بهانه کار و دست یافتن به آمال و اهداف خویش و رفتن نزد دوستان و سرکار خود- مجدداً همان برادر خردسال و کوچکم را تا شامگاه در مهد یا منزل مجردی خویش، به تنهایی  به امان ایزد رها می ساخته و پذیرای هیچگونه نقد یا رهنمودی در این باره نیز نبودی؟!
مادر چگونه باید تو را ببخشم من را بعنوان دختری در آستانه بلوغ با غرور طلاق خواهیت قربانی نموده و در زمانی که بعنوان یک دختر به حضورت نیاز داشتم، از خویش دریغ نموده و بدنبال تجرد و زندگی مستقل خویش رهسپار گشتی و در قدم بعدی نیز، تنها برادر و مونس جانم را از من و پدر جدا کردی و در تلاشی ناموفق برای ذهنیت بخشی های مسموم به ذهن کودکانه و معصوم وی، بدون توجه به آسیب های احتمالی و آتی پیش رو از هیچگونه تلاشی فروگذار نکردی؟ آخر، این چه منطق و توجیهی است که همواره می گفتی ؛ حاضرم؛ شوهر و فرزندانم را از دست دهم، اما کارم را نه ؟! . کارم از هر چیزی برایم مهم تر و بارزش تر است؟! چرا از هرگونه تهمت و افتراء های بی اساس نسبت به پدرم و تلاش های پیدا و پنهان برای هتک حرمت و حیثیت مستمر وی و خانواده خودداری نکردی؟ چرا و با چه هدفی، خانواده و دوستانت را به غلط و ناروا، در این مسیر باطل و دروغین با خود همراه کردی و آنها نیز من را از مهر و توجه خود محروم کرده اند، به گونه ای که اصلاً تمایلی به دیدن آنها و یا داشتن ارتباط با آنان با وجود تاکید پدرم بدان ندارم؟! چرا من و برادرم یا در وضعیتی مشابه، دیگر فرزندان طلاق نتوانند در جشن ها و اعیاد و سفرها با هم و پدر و مادر خویش باشند؟ تکلیف آتیه زندگی ما به هنگام خواستگاری، ازدواج، دارا شدن فرزند مشترک و.... در نبود توامانِ پدر و مادرمان و تداوم اختلافات تاسف بار و بی ارزش آنها و خانواده هایشان چیست و چگونه باید درمان شود...؟!
در وضعیتی مشابه، چرا باید مادری برای دریافت نفقه کودک خویش با زور قانون و دادگاه، هر ماهه در مقام طرح شکایت یا دعوی برآمده و پدر در مقام تداوم لج بازی با مادر- وی و آن کودکان طلاق را برای دریافت نفقه ای ناچیز به دادگاه و کلانتری ها بکشاند؟! چه بسیار کودکان طلاقیند که محروم سالها محروم از دیدار پدر یا مادر یا هر دوی آنها و حشم براه آنانند؟! چرا بیشتر پدران و مادران طلاق- در اختلافات و ناسازگاری های خویش- از کودکان و فرزندان خود بعنوان وجه المصالحه و ابزاری برای تسویه حساب های مالی، عاطفی، روحی و روانی استفاده کرده و آتش نیستی بر خرمن هستی آنها می افزایند؟! چرا برخی از پدران و مادران طلاق به راحتی، از فرزندان خود گذشته و آنها را به امان خدا رها می سازند؟! عشق به فرزند و خانواده در پدیده طلاق به چه معناست و در کدامین خانواده باید آنرا جست و یافت؟ گناه کودکان طلاق در سرنوشت ناخواسته خلقت خویش و طلاق پدر و مادر لج باز خود چیست و چه کسی بدان ها و آتیه سیاه و مبهم آنها باید پاسخگو باشد...؟؟!!
نمی دانم اگر از اشتباهات و بی مسئولیتی های پدر و مادرمان بگذریم، نمی دانم چه توجیهی باید نسبت به عدم مسئولیت دولت و سازمان های قانونی و دولتی ذیربط در رشدِ روزافزون طلاق و بحران خانواده در جامعه و بی توجهی خانواده ها  و جامعه نسبت به آن و تبعات حاصل از آن و سرنوشت ما کودکان طلاق وحیات آسیب پذیر آنها در خلال طلاق و پس از آن پیدا کرد؟ چرا نباید دختران و پسران امروز و پدران و مادران فردای جامعه، بدون هرگونه شناخت مناسب و درست و نبود هرگونه امکان مناسبات منطقی و متعارف و همه جانبه نسبت به هم بتوانند با یک انتخاب درست نسبت به هم دست یافته و با دریافت آموزش های علمی و عملی مناسب و افزایش مهارتهای فردی و جمعی خویش بتوانند از عهده مسئولیت های پدری و مادری آتی خویش برآیند؟!
چرا دستگاههای دولتی، رسانه ها و مراجع قانونی و دانشگاهی و محاکم قضایی نسبت به وضعیت بحران در خانواده بی توجه یا کم توجهند و فاقد مکانیسم حمایتی و سازمان های ضمانتی همه جانبه و موثری در حمایت از فرزندان طلاق و پیشگیری از آسیب های روزافزون خانوادگی و اجتماعی بوده و هر روز شاهد روند رو به افزایش کودک آزاری و افزایش خشونت های روانی، روحی و جسمی و حیثتی نسبت به کودکان مزبور، حتی از سوی پدر و مادر آنها و خانواده های مربوطه بوده و هستیم؟! چرا به خاطر اشتباه پدر یا مادرمان یا هر دو، من و برادر خرسالم یا کودکان طلاق باید نزد خانواده آنها یا یکی از آنان تکفیر شده و مورد بی مهری و بی توجهی و استمرار همان آزار و اذیت های قبلی آنها باشیم؟! چرا باید محل تحویل و تحول ملاقات ما در کلانتری ها و مراجع انتظامی بوده و حسب مورد، یکی از آنها از ملاقات ما ممانعت بعمل آورده و یا ساعتها باید در کلانتری، چشم براه پدر یا مادر برای بردن ما نزد خویش بوده، اما خبری از آنها در این باره و یا تمایلی به دیدارمان نباشد؟! چرا باید به جای برخورداری از مهر مادری و حمایت پدری، هر یک از ما به ناچار، مجبور به زندگی با ناپدری یا نامادری خویش در ازدواج بعدی آنها، بدون جلب هرگونه نظر یا احساسمان شده و دوباره در انزوای هر چه بیشتر و بدتر خویش فرو رفته و روز به روز بیشتر افسرده و پژمرده شویم...؟!
چرا باید به خاطر اشتباهات و ناسازگاری های پدر و مادرمان، انگشت نمای عام و خاص در مهد کودک، مدارس، دانشگاهها، مراکز کاری و جامعه و به ویژه، در روابط آتی اجتماعی و ازدواج آتی خویش گردیم و خجل از اینکه، خود کودکان طلاقیم و متاسف از عملکرد پدر و مادر خویش و جامعه! و حتی، بعد از طلاق نیز، تدوام اختلافات آنها، سوهان روح جسم و جانمان و هتک حیثیتمان در میان دوستان و مردم باشد...؟!
پدر، مادر، جامعه؛ ما که در حیات و سرنوشت خویش هیچگونه نقشی نداشته و توجهی به احساسات پاک و کودکانه و انتظارات ما نداشته و ندارید. بدانید از منظر ما شما متهمید و ما کودکان طلاق نیز شما را نسبت به وضعیت خویش و وضعیت موصوف متهم می کنیم : پدر، مادر، جامعه متهمید....!!!
                                                            ایمیل نگارنده : Email : nikdadlaw@hotmail.com
 
منابع و ماخذ :
1- مصفا،نسرین و همکاران.کنوانسیون حقوق کودک و بهره وری از آن در حقوق داخلی ایران،چاپ اول، نشر گرایش، تهران،1383
2- عبادی،  شیرین، حقوق کودک تطبیقی، چاپ اول، انتشارات کانون، 1376
3-  زمانی درمزاری ( فرهنگ)، محمد رضا ، پروتکل اختیاری کنوانسیون حقوق کودک در خصوص فروش ، فحشاء و هرزه نگاری کودکان   
،  (مصوب4/3/1379 25 May 2000) مجمع عمومی سازمان ملل متحد :
 
http://rahemaghsoud.ir/?op=news&f=detail&id=3751 و نشریه بهنگر، 1386
4- زمانی درمزاری، محمد رضا ، توسعه حقوق شهروندی، روزنامه همشهری، شماره 4410، 18/7/1386
5-  زمانی درمزاری،محمد رضا. حقوق خانواده به زبان ساده ( ازدواح و طلاق)، جلد دوم، چاپ سوم، تهران: کلک سیمین، 1391
6- زمانی درمزاری،محمد رضا. حقوق خانواده به زبان ساده ( مهریه)، جلد اول، چاپ چهارم، تهران، کلک سیمین، 1391
7- زمانی درمزاری، محمد رضا، کودک و حقوق کودک در ایران.موسسه حقوقی و بین المللی زمانی،تهران:1391
8- آرشیو حقوقی مطالعات حقوق خانواده، دپارتمان مطالعات حقوق خانواده، موسسه حقوقی و بین المللی زمانی، 81-1391
9- آرشیو حقوقی و پژوهشی مطالعات حقوق کودک، دپارتمان مطالعات حقوق کودک و بشر، موسسه حقوقی و بین المللی زمانی، 81-1391
10- آرشیو شفاهی مطالعات حقوق خانواده، دپارتمان مطالعات حقوق خانواده، موسسه حقوقی و بین المللی زمانی، 81-1391
11- قانون اساسی، مدنی و مجازات اسلامی



کد خبر 280575

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
3 + 1 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 4
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بدون نام IR ۲۱:۱۳ - ۱۳۹۱/۱۲/۱۵
    15 1
    زنده باد حرف حق
  • بدون نام IR ۲۱:۴۲ - ۱۳۹۱/۱۲/۱۵
    16 1
    آفرین بر نویسنده. خیلی جالب و آموزنده بود
  • کودک طلاق SK ۰۶:۲۹ - ۱۳۹۳/۰۳/۳۱
    8 0
    عالی است و دیگر هیچ...گرچه، واقعیات مزبور تاسف بار است اما ای کاش پدران و مادران برای یکبار هم که شده این یادداشت را با دقت خوانده و نسبت به سرنوشت فرزندان خود اینگونه بی اهمیت ، تصمیم نگیرند و فرزندان خود را به خاطر مسائل بی اهمیت در صف کودکان طلاق قرار ندهند.....
  • زهرا مادری .............. IR ۰۷:۳۹ - ۱۳۹۴/۰۳/۰۷
    6 0
    عالی کمترین وصف است برای مطالب........... هزاران افرین برقلم توانای نویسنده .... موفق وموید باشید