محمدباقر قالیباف در برنامه انتخاباتی خود در رادیو ایران با بیان اینکه آمدهام با تمام وجود اعلام کنم که بر پیمانم پایدار ماندم، اظهار داشت: پیمانی که امام عزیزمان از روزی که در 19 سالگی پای در جبهه نهادم به من آموخت که مدیون این مردمم.
اهم اظهارات وی را به نقل از فارس بخوانید:
* آمدهام که بگویم نمیگذاریم به امید این ملت بزرگ جفا شود، آمدهام تا دوباره عهد برادرانم در سالهای عشق و ایثار را زنده کنم. ایستادهام تا به ایران وطنم و انقلاب نجیب و مظلوم اسلامی همانند آن روزهای بهشتی افتخار کنم.
*{قالیباف با بغض سخن}: با تاسی از مولایم امام علی (ع) میگویم خدایا تو خود میدانی که آنچه انجام میدهم نه برای کسب قدرت نه برای رسیدن به دنیای بیارزش من آمدهام تا پرچم ارزشهای دینی برافراشته شود. سرزمین تو آباد گردد امنیت مردم فراهم آید و احکام تو اجرا گردد.
* مردم این سؤال را از ما میپرسند که اگر مشکل کشور کمبود پول و اعتبار است چه طور روزی که کشور با 24 میلیارد دلار اداره میشده با روزی که 120 میلیارد دلار در سال اداره میشود ما هیچ گشایشی در حوزه اقتصادی و معیشت نمیبینیم، امروز کشور ما رنجش، رنج ندانستن نیست؛ هم میدانیم و هم داریم.
* در نظام اسلامی عملکرد به میزان صلاحیت و اخلاق و تربیت اسلامی نسبت به شهروندانی که در آن شهر زندگی میکنند برمیگردد ؛ اگر دینداری در یک شهر ارتقاء پیدا کرد و دروغ کاهش یافت و ربا جمع شد و دزدی حل شد و آبروریزی یک مسلمان اتفاق نیفتاد مدیران این نظام اسلامی خوب عمل کردهاند.
* با صدای بلند و حرف تند زدن نمیتوان ادعای انقلابیگری کرد؛ زندگی من همیشه با کار گره خورده و البته این مسئله به مسئولیتهای رسمی امروز ربطی ندارد.
* به یاد دارم وقتی مقام معظم رهبری بنده را به عنوان فرمانده نیروی هوایی معرفی فرمودند وقتی به آنجا رفتم احساسم این شد که یک مدیریت جهادی و یک بچه رزمنده وقتی به آنجا میرود باید یکسری اقدامات را انجام دهد؛ من در سن 35 سالگی احساس کردم اگر هوا و فضا را نشناسم و هوانوردی را بلد نباشم چطور به خودم اجازه میدهم با همکارانم کار کنم. بر همین اساس با سختی و زحمت تلاش کردم تا تخصص را بیاموزم؛ در آن زمان ایستادم تا با پرواز آشنا شوم چرا که احساس میکردم به این موضوع نیاز دارم.
* در شهرداری تهران هم وقتی که وارد شدم برق امید را در چشم همه کارگران شهرداری و مهندسین دیدم؛ مثل همان رزمندگان دوران دفاع مقدس کار را شروع کردیم؛ امروز میبینیم که چه کارهایی انجام دادیم؛ امروز اگر شهر را تمیز میبینید و مایه افتخار است به خاطر مدیریتی است که از همان فرهنگ به یادگار مانده است یعنی آن کارگر و رفتگر عزیز با دلش کار میکند. ما با فرهنگ جهادی با همه صحبت میکنیم.
* اگر امروز نگاه کنیم میبینیم که پلیس 110 نوع سخن گفتن من با مردم بود؛ قبل از آن وقتی وارد کلانتریها میشدیم درخواست میکردند که پول بنزین، ناهار و کاغذ را بدهند و مشکلاتی وجود داشت که من نمیخواهم اشاره کنم ولی کمتر از 2 سال وضعیت این طور که با یک تلفن همه را در خدمت میگرفتند.
* همه میدانیم که سیاست خارجی به دنبال این است تا منافع کشور را تأمین کند، به دفاع از آرمانها و باورهای ما در دنیا بپردازد اما باید بدانیم تا زمانی که ما در داخل از انسجام برخوردار نباشیم و دولتی قوی و کارامد بر سر کار نباشد و همبستگی در داخل وجود نداشته باشد امکان ندارد که ما بتوانیم در سیاست خارجی موفقیتی کسب کنیم. چه بخواهیم مقاومت کنیم و چه بخواهیم مقابله کنیم و چه بخواهیم مذاکره کنیم نیازمند یک انسجام ملی و همدلی در داخل کشور هستیم.
* باید بدانم شرایط ما و ملت ما به گونهای است که دیگر حق آزمون و خطا ندارم. حق تکروی و خودرایی ندارم. باید متکی به خرد جمعی حرکت کنیم. حق ماجراجویی و قهرمان بازی ندارم. حق ایجاد اختلاف و تنش ندارم. حق ندارم با پرداخت به مسائل حاشیهای از مسائل اصلی دور شوم و آنها را به فراموشی بسپارم. من حق ندارم باند بازی و سیاستبازی را در برنامه کاری خود داشته باشم و حق ندارم پا روی قانون بگذارم.
*بنده حق ندارم که بگویم قانون اساسی ظرفیت لازم را برای کار ندارد. من حق ندارم که قانون اساسی را سلیقهای اجرا کنم و برخی از بندهای آن را که مطالبه دولت از مردم است، پیگیری کنم اما آن بخشی که به حقوق ملت بازمیگردد را و جزو همین قانون نیز هست به حقوق ملت توجه نکنم.
/27220
نظر شما