سخت دلتنگم که از پیر و جوان ناراضیام!
بنده حتی از زمین و آسمان ناراضیام!
مثل ارز و سکه هی بالا و پایین میشوم
چونکه در بازار از این سود و زیان ناراضیام!
صبح: نان و خامه، ظهر: استیک، شب: لازانیا!
با وجود این هنوز از میزبان ناراضیام!
جمله بالای سرم هستند و چایی میخورند
از مراقبها به روز امتحان ناراضیام!
حال ما را بیادب، با چند گل بالکل گرفت
چونکه ما را برد، از تیم عمان ناراضیام!
نیشخند و زهرخند و پوزخندش کم شده
مدتی شد تا که از کفاشیان ناراضیام!
قیمت بادام و پسته بس که بالا میرود
لاجرم دیگر از آن چشم و دهان ناراضیام!
از آلرژی، عطسه پشت عطسه میآید مرا
زانجهت از گیسوی عنبرفشان ناراضیام!
زآن طرف در عشق هم جز داغ هجر و مرگ نیست
من ز وضع خویش و دیگر عاشقان ناراضیام!
از چه مجنون عاقبت از عشق لیلی قاط زد؟
از نظامی ناظم این داستان ناراضیام!
زآنطرفتر در سیاست نیز وضعم خوب نیست
از عمل دلگیرم و از گفتمان ناراضیام!
بنده در حد وزیرم، بخشدارم کرده است
از سیاستهای آقای فلان ناراضیام!
نه دروغ و تهمتی حتی دریغ از غیبتی!
چون عملکردش ضعیف است از زبان ناراضیام!
رستمم اما شدم در خوان اول «گیم اوِر»!
رسما از این بازی و طراح آن ناراضیام!
تا که افکار بلند من فرا مرزی شدهست
از وطن سهل است از کل جهان ناراضیام!
عدهای در نارضایی سخت کمکارند و سست
من خودم شخصا از این ناراضیان ناراضیام!
این کجایش بوی بهبود است آخر حافظا!
بنده بو کردم، از اوضاع جهان ناراضیام!(1)
شاعری طبع روان میخواهد و بس، دوستان
زان سبب هم از معانی، هم بیان ناراضیام!(2)
اصلا اینجوری که شد شعرم به پایان میرسد
چون همین الساعه از طبع روان ناراضیام!
.......
(1):بوی بهبود ز اوضاع جهان میشنوم...
حافظ
(2):شاعری طبع روان میخواهد/نه معانی نه بیان میخواهد
ایرج میرزا
6060
نظر شما