از او خواست بیاید و به استقلال کمک کند. او میگفت: ناصرخان، کاش شما را زودتر پیدا میکردم، ما برای موفقیتهای بزرگ منتظرت هستیم!
***
آشتیانی دیروز با یک پاکت به بیمارستان کسری رفت، پاکتی که در آن حکم مشاور عالی مدیرعامل استقلال قرار داشت. او این پاکت را در اختیار حجازی قرار داد و گفت: من به مشاورههای مرد بزرگی چون شما در استقلال نیاز دارم. وقتی یک اسطوره در کنارم حضور داشته باشد، میتوانم به آینده امیدوارتر باشم. تجربههای ارزشمند یکی از محبوبترین و بزرگترین بازیکنان تاریخ فوتبال ایران چراغ روشنایی ما در ادامه مسیر خواهد بود. دیر شما را پیدا کردم اما خوشحالم و مسرور از اینکه میتوانیم باهم باشیم. برایتان یک اتاق در دفتر باشگاه آماده کردهایم و لحظهشماری میکنیم تا هرچه زودتر بیایید. باید از این تخت هرچه زودتر بلند شوید چون جای دروازهبان قرن ایران اینجا نیست!
وقتی حرفهای آشتیانی تمام شد، حجازی لبخندی زد و در جواب گفت: به قول معروف هر وقت ماهی را از آب بگیری، تازه است. من اعتقاد دارم هنوز برای کمک به استقلال دیر نشده است. من به زودی از این تخت بلند میشوم و میآیم به تیم محبوبم کمک میکنم. همیشه آرزویم این بوده که استقلال را موفق ببینم و چه بهتر که خودم هم نقشی داشته باشم.
***
مرفاوی که همراه آشتیانی بر بالین استادش حاضر شده بود. او که زمان سرمربیگری حجازی در استقلال دستیارش بود و پس از مدتی جدا شد، بابت اتفاقات آن موقع احساس عذاب وجدان میکرد. صمد در اینباره به ناصرخان گفت: اگر از دست من ناراحت هستید، معذرتخواهی میکنم و امیدوارم حلالم کنید. مرا همچون فرزند خود بدانید و از خطایم چشمپوشی کنید.
حجازی در جواب گفت: من همواره خواهان موفقیت تو بودهام و همان زمان هم سعی داشتم از تو یک مربی شایسته بسازم. من تو را خوب میشناسم و میدانم اگر قاطعانه برخورد کنی، موفق میشوی. با حاشیهها مبارزه کن، این اتفاقاتی که برای تو میافتد، زمانی هم برای من افتاد.
حجازی بعد به سالهای پیش برگشت، او خاطرهای از اولین سال حضورش به عنوان سرمربی استقلال در آسیا گفت. این خاطره را بخوانید: «به محض انتصابم قرار بود به همراه استقلال در دور پایانی جام حذفی شرکت کنیم. اگر در دقایق پایانی وقت اضافه دیدار با الهلال قلعهنوعی و مرفاوی خسته نمیشدند، بخت زیادی برای قهرمانی داشتیم. زمانی که مجبور شدم این دو نفر را بیرون بکشم، تیم دیگر پنالتیزن نداشت و مغلوب شدیم. سال بعد در ایران قهرمان شدیم و در آسیا نایبقهرمان...!»
***
حجازی روی تخت بیمارستان خوابیده است و هر روز افراد مختلفی به عیادتش میروند. ناصرخان در طول سالهای اخیر از خیلیها رنجیده بود. او همیشه با ناراحتی میگفت: من حجازی هستم، با عقاید خاص و همیشه یاد گرفتهام خودم باشم. خیلیها نمیخواستند در این فوتبال باشم و دست به هر کاری زدند. آنها را هیچوقت نمیبخشم!
امیدواریم وقتی این اسطوره از روی تخت بیمارستان مرخص شد، همین کارهایی را برایش بکنیم که الان انجام میدهیم. نمیدانیم این رفتارهای قشنگ ادامه خواهد داشت یا فقط برای...
نظر شما