عالمی که خانه اش را پناهگاه طلاب کرده بود/ او هر گز بد نمی گفت و به کسی امر و نهی نمی کرد

داماد آیت‌الله کوهستانی می گوید: «ایشان هرگز بد نمی‌گفت و حتی لفظ "بد" را هم به کار نمی‌برد، حتی اگر طلبه‌ای خلافی می‌کرد و می‌خواست او را متذکر شود، نمی‌گفت کار بدی کرده‌ای بلکه می‌گفت جوان کار خوبی انجام نداده‌ای.

به گزارش خبرآنلاین، آیت‌الله فاضل، داماد آیت‌الله محمد مهدی کوهستانی در برنامه ضیافت شبکه قرآن به مروز زندگی آیت‌الله کوهستانی پرداخت. بخشی از سخنان وی را در ادامه می خوانید.

* یکی از مهم‌ترین کارهایی که آیت‌الله کوهستانی انجام دادند تأسیس حوزه علمیه بود. ایشان حوزه‌ای در زادگاه خود، کوهستان که از توابع بهشهر است تأسیس کرد. در زمان رضاشاه حوزه‌ها تخریب شده بود و گوهرشاد مشهد هم بمباران کرده‌ بودند بنابراین طلاب مازندران خدمت آیت‌الله کوهستانی رسیدند و آقا نیز آن‌ها را در خانه شخصی خود پناه دادند و به صورت غیررسمی و بدون اسم حوزه، مکانی برای تعلیم آن‌ها ترتیب داد.

* بسیاری از کسانی که در آن مدرسه یعنی منزل شخصی ایشان تعلیم دیدند بعدها افراد بسیار بزرگ و عالمانی برجسته شدند. بعد از مدتی ایشان برای طلاب حجره‌هایی در همان منزل خودشان ساختند و این پناهندگی در حقیقت مقدمه‌ای برای تأسیس بزرگترین و بهترین حوزه‌های ایران شد. 

* من در ورع و تقوا کسی مانند آقای کوهستانی ندیدم، هرگز خوراک مشکوک نمی‌خورد، لباس مشکوک نمی پوشید. خوراک تنها از زمین کشاورزی و ارثی پدرش می‌خورد. شب اگر مهمان داشت تنها از برنج زمین خودش برای آن‌ها غذا درست می‌کرد، حتی نان هم از برنج و گندم خود تهیه می‌کرد. لباس هم از پنبه زمین پدرش تهیه می‌کرد و استفاده می‌نمود. شلوار، قبا و عمامه‌اش از کرباس بود. و این‌ها همه را از زمین خود تهیه می‌کرد. 

* زهد به معنای ترک حلال معلوم است، ایشان پول داشت اما در خانه‌اش فرش نمی‌انداخت، و تنها حصیر در خانه استفاده می‌کرد. خانه‌اش از گل ساخته شده بود اما آن را سیمان نکرد.

* تقوا به معنای ترک حرام معلوم است، ایشان بارها گفته بود، که من در برابر اعضا و جوارح خود شرمنده نیستم، یعنی اعضا ایشان در برابر قیامت علیه او شهادت نمی‌دهند. من مثل تقوای ایشان سراغ ندارم. ایشان هرگز بد نمی‌گفت و حتی لفظ "بد" را هم به کار نمی‌برد به طوری که حتی اگر استخاره می‌کرد و بد می آمد نمی‌گفت بد آمده بلکه می گفت خوب نیست.

* حتی اگر طلبه‌ای خلافی می‌کرد و می‌خواست او را متذکر شود، نمی‌گفت کار بدی کرده‌ای بلکه می‌گفت جوان کار خوبی انجام نداده‌ای. هرگز به کسی امر نمی‌کرد، بچه‌ها منتظر بودند و خوشحال می شدند تا آقا کاری بگویند تا آن‌ها انجام بدهند، اما آقا به کسی کاری نمی‌گفتند اگر هم کاری می‌گفتند با لفظ بسیار زیبایی بیان می کردند، مثلا اگر نیاز بود که چراغ برقی خاموش شود، نمی گفتند که چراغ را خاموش کنید، می خندیدند و می گفتند انگار این چراغ میل دارد که خاموش شود.

* به علما احترام بسیار زیادی می کردند، یکی از هم دوره ای های ایشان بود که آقا به شدت به ایشان حتی بیشتر از علمای دیگر احترام می کردند، این آقا خیلی وقت‌ها موقع نماز می آمدند و پشت سر آقای کوهستانی نماز می خواندند، آقا اصرار می کردند که ایشان نماز بخوانند اما آن آقا می گفتند که من آمده ام تا از نماز شما فیض ببرم. اما آقای کوهستانی آن قدر اصرار می کردند تا در نهایت ایشان نماز می خواندند و آیت‌الله به ایشان اقتدا می کرد. شاگردان ایشان از آیت الله کوهستانی پرسیدند آقا ایشان چه کسی است که شما تا این حد حتی بیشتر از آیت‌الله‌های بزرگ و مراجع نجف به ایشان احترام می کنید، می گفتند ایشان استاد من است، و این فرد آیت‌الله آشیخ نجفعلی فاضل استرآبادی بود.

* زمین‌های پدری خود را رواج نداد و زیاد نکرد و حتی3،4 مدرسه از زمین‌های پدری خود ساخت، از وجوهات به ایشان که می رسید به مراجع می فرستادند و هرگز خرج خانه و حتی حوزه های خود نمی کردند.

/6262

کد خبر 429895

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 2
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • دوست IR ۱۵:۱۷ - ۱۳۹۴/۰۴/۰۴
    11 0
    خوش به حال آنهایی که قدر زندگی رو میفهمند.
  • سیدمهدی کاظمی A1 ۰۸:۱۴ - ۱۳۹۴/۰۴/۰۵
    7 0
    مرد خدا، خداوند غریق رحمت و مغفرتش کنه

آخرین اخبار

پربیننده‌ترین