ماجرای داعش به کما خواهد رفت اما چه تاثیری بر سرنوشت جهان اسلام خواهد گذاشت؟ راستش این مساله را به یک جمله عامیانه اما واقع بینانه پاسخ گفت که پس از هر افراطی، تفریطی خواهد بود. این که این تفریط تا کجا پیش خواهد رفت، بستگی به شرایط زمانی و مکانی و جریانی که راهبری این ماجرا را به عهده خواهد داشت خواهد داشت.
بدون شک می توان ماجرا کمال آتاتورک را واکنشی نسبت به تندروی های سلطان عبدالحمید در تمسک به دین داری و به اصطلاح دین گرایی شدیدی دانست که در ضمن آسیب زیادی به اقوام غیر مسلمان زد و هنوز مسائلش باقی مانده است. آن وضعیت افراطی، ترکیه را به سمت و سوی چیزی برد که به راحتی آتاتورک را پذیرفت و او را در رسیدن به آمال و آرزوهایش موفق کرد. در ایران نیز قضیه تقریبا به همین شکل بود. رضا شاه محصول تندروی های مذهبی و دینی دوره قاجاریه بود که به خصوص پس از ناصرالدین شاه پدید آمد و البته عاملش نابود کردن جریان های الحادی شناخته می شد. روشن است که این رویه همه مسائل را حل و فصل نکرد و نمی کند اما به هر روی، می تواند یک روند را توضیح دهد.
اکنون داعش و پیش از آن القاعده، توانستند با استفاده از رویه ضد مذهبی یا غیر دینی که در جهان عرب بود و بیشتر نواحی آن در اختیار بعثی ها و تندروهای ضد دین قرار داشت، شمار فراوانی از توده های مردم را به خود جذب کنند. آن برخورد بد و تند با دینداری، چنان در شمال افریقا و شام و عراق عمیق بود که به راحتی مردم را به واکنش واداشت و حتی الان نیز اگر نبود که مرزهای کشورهای اسلامی بسته است، بدون شکل شمار زیادی از آنان به داعش می پیوستند. مقصودم در اینجا درستی و نادرستی و یا بحث حق و باطل بودن این جریانها نیست. آنچه محل بحث است واکنش ها نسبت به تندروی داعش است. کسانی که نسبت به توده های دیندار بی توجه کردند و برای چند دهه به اسم سوسیالیسم و کمونیسم و ملی گرایی و غرب گرایی کاری برای ملت های خود انجام ندادند، با جریانی رو به رو شدند که به اسم دین و مذهب توانست یک حرکتی را ایجاد کرده و ضمن سرنگون کردن آن دولتها، جهان اسلام را به نقطه ای که هست بکشاند.
و اما اکنون و طی این دو دهه، القاعده و سپس داعش، با رفتارهای تند خود، نفرتی از مسلمانی و تدین در میان خود مسلمانان ایجاد کرده اند که نشان اولش در مصر ظاهر شد. عامه مردم با اظهار تنفر از این رفتارها از سیسی دفاع کرده و دوباره به سمت یک حکومت لائیک پیش رفتند. در آن کشور، حتی سلفی ها نیز برای بقای خود مجبور به کنار آمدن با این جریان شدند و تفسیری از دین ارائه کردند که بتوانند با جریان حاکم سازگار شوند. مصر بیشترین جریان روشنفکر را در جهان عرب را دارد و برای همین به سرعت از اخوان المسلمین که رویه افراطی را در پیش گرفته بود، برگشت.
آدم کشی های داعش و رفتارهای بی رحمانه، و به اسم اسلام در حق همه اقوام جنایت کردن، آدمی را به یاد رفتارهای دولت عثمانی در اواخر این دولت با ارامنه و غیره می اندازد. این مساله به حدی عمیق شده است که مردم سوریه در بخش اصلی خود، همچنان سر موضع غیر مذهبی خود ایستادند و حاضر به پذیرش گروه های افراطی نشدند. همه ما می دانیم اگر واقعا مردم دمشق و نواحی آن، مایل به قبول داعش بودند، خاندان اسد نمی توانست کاری برای ماندن تا این حد انجام دهد. در حالی که بسیاری از مردم این کشور، به دلیل رفتارهای تند داعش، دیگر و به هیچ قیمت حاضر به دفاع از آن و یا پیوستن به آن نیستند.
اما در صحنه اندیشه، تفکر داعش که نوعی تفکر عامیانه مذهبی بود و نتوانست جریان های فکری نخبگرا در اسلام را تحت تاثیر قرار دهد، با رفتارهای وحشیانه خود، نوعی نفرت از وضعیت موجود را دامن زد و اکنون می توان باز این پرسش را مطرح کرد که فردای نابودی داعش، چه آینده ای در انتظار تفکر اسلامی و جهان اسلام است؟
بدون شک گریز از دین گرایی جای آن چه که روزگاری تصور می شد نامش بیداری اسلامی است خواهد گرفت و مهم اندیشه های الحادی است که در قالب های فلسفی و تاریخی ظاهر شده و با انتقاد از دنیای گذشته اسلامی، سعی می کند جهان اسلام را به سمت نظامی لائیک پیش ببرد. اکنون بسیاری از متدینین در جهان اسلام، کسانی مانند راشد الغنوشی که روزگاری نفر دوم اخوان المسلمین خوانده می شد، از اسلام سیاسی فاصله گرفته اند و تلاش می کنند روی نوعی تدین + حکومت لائیک تاکید کنند.
البته که این به معنای این نیست که جهان اسلام به یک راه حل خوب رسیده است. وقتی مشکل جای دیگری باشد، صد بار هم که جهان اسلام بین افراط و تفریح، رفت و برگشت داشته باشد، بار صد و یکم هم خواهد داشت. باید اشکال اصلی را شناخت و آن را بر طرف کرد.باید از الان برای آن در فکر بود.
نظر شما