قرآن کریم از مقام امامت سخن به میان آورده است و با دقت در آیات مربوط به آن میتوان جوانب و ویژگیهای این مقام را دریافت. امام همانطور که از معنای لغوی آن پیداست به معنای پیشوایی است که مردم به او اقتدا کرده و در گفتار و رفتار از وی پیروی مینمایند. مقام امامت با مقام نبوت و رسالت تفاوت دارد. نبی، کسی است که اخباری را از سوی خداوند به وسیلۀ وحی نبوی دریافت میکند. و اما رسول، فردی است که علاوه بر دریافت این اخبار غیبی، وظیفۀ تبلیغ و تبیین آنها در میان مردم را نیز عهدهدار است. در نتیجه ممکن است فردی نبی باشد، اما رسول نشود؛ و به همینترتیب فردی که نبی و رسول است، ممکن است به مقام امامت نرسیده باشد. اما اگر ویژگی مقام نبوت، دریافت اخبار غیب، و ویژگی رسالت، دریافت اخبار بهعلاوۀ وظیفۀ تبلیغ آنهاست، ویژگی مقام امامت چیست و چه کسی به به این مقام میرسد؟۱
خداوند در سورۀ بقره دربارۀ به امامت رسیدن حضرت ابراهیم چنین سخن گفته است: وَ إِذ اِبتَلی اِبراهِیمَ رَبَّهُ بِکَلِماتٍ فَاَتَمَّهُنَّ قَالَ اِنّی جاعِلُکَ لِلنّاسِ اِماماً...۲ مقام امامت پس از ابتلائات و امتحانهایی که حضرت ابراهیم آنها را به اتمام رساندند، به ایشان اعطا شود. ابتلاء و بلاء به معنای برنامهای عملی است که کسی یا چیزی را به وسیلۀ آن میآزمایند. در اثر این آزمایش است که صفات باطنی آن فرد ظاهر شده و روشن میشود. بهعنوانمثال هر کسی ممکن است خود را در گفتار متصف به صفات نیکویی چون شجاعت و سخاوت، یا اطاعت و عقل بداند و مدعی آنها شود، اما تنها طی یک آزمایش عملی و قرار گرفتن در موقعیت عمل است که روشن میشود آن صفات به چه میزان در او ریشهدار و حقیقی هستند و فرد چهاندازه شجاع و سخی یا مطیع و معقول است. خداوند نیز در این آیۀ شریفه میفرماید ابراهیم علیهالسلام را به وسیلۀ «کلمات» آزمود تا صفات باطنی او ظاهر شوند. منظور از «کلمه» در ادبیات قرآن کریم، لفظ نیست. بلکه کلمه در قرآن به اعیان خارجی گفته میشود. مثلاً میفرماید: اِذ قَالَت المَلائِکَةُ یا مَریَمُ اِنَّ اللهَ یُبَشِّرُکِ بِکَلِمَةٍ مِنهُ اسمُهُ المَسیحُ عیسَی ابنُ مَریَمَ...۳ُ ملائکه به حضرت مریم میگویند خداوند تو را به کلمهای از سوی خویش که نامش مسیح است بشارت داد. در واقع مقصود از کلمه، وجود حضرت مسیح است. بنابراین منظور از کلمات، تمامی قضایا و حوادثی است که ابراهیم علیهالسلام در طول زندگی خویش به وسیلۀ آنها امتحان شد. مانند امتحان بر اطاعت ایشان در ذبح حضرت اسماعیل که خداوند فرمود اِنَّ هَذَا لَهُوَ البَلاءُ المُبِین۴. یا پیشتر از آن ماجرای بتپرستی و شکستن بتها و افکندن ایشان در آتش توسط بتپرستان، و همچنین هجرت حضرت ابراهیم و بردن هاجر و اسماعیل به مکه. حضرت ابراهیم تمامی وظایف خویش را در این حوادث بهخوبی به انجام رساند و به اصطلاح قرآن آنها را به «اتمام» رسانده (فَاَتَمَّهُنَّ) و از آنها سربلند بیرون آمد. یعنی مطابق آنچه خدا از او خواسته بود عمل کرد و بدین ترتیب عملاً صفات نیکوی ایشان روشن و ظاهر شد و از اینرو مقام امامت به ایشان اعطا شد و فرمود: اِنِّی جاعِلُکَ لِلنّاسِ اِماماً.
وجه مشخصۀ امامت که آن را از مقام نبوت و رسالت متمایز میکند چیست؟
امامت و هدایت در قرآن همواره ملازم با یکدیگر آمدهاند. وَ جَعَلناهُم أَئِمَّةً یَهدُونَ بِأَمرِنا وَ أَوحَینا إِلَیهِم فِعلَ الخَیراتِ وَ اِقامَ الصَّلوةِ وَ إِیتَاءَ الزَّکوةِ وَ کانُوا لَنا عابِدِینَ.۵ پس وظیفۀ امام، هدایت است. اما این هدایت را در آیه با قید «اَمرِنا» توضیح داده است. یعنی هدایتی که بهوسیلۀ امر خدا باشد (یَهدُونَ بِاَمرِنا) آن هدایتی است که امامت عهدهدار آن است و این تفاوت هدایت امام با سایر هدایتهاست.
امر خداوند چیست؟ امر خداوند همان است که در قرآن دربارۀ آن فرمود: إِنَّما أَمرُهُ إِذا أَرادَ شَیئاً أَن یَقُولَ لَهُ کُن فَیَکُونُ. فَسُبحانَ الَّذِی بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیءٍ...۶ بنابراین امر خداوند، همان «کُن» است. به این معنا که وقتی ارادۀ خداوند به ایجاد چیزی تعلق گیرد، آن چیز موجود میشود و پدید آمدنش تنها وابسته به ارادۀ الهی و امر ایجادی اوست. چراکه ملکوت آسمانها و زمین، یعنی کل عالم، تنها تحت تسلط و ارادۀ خداوند است. چنانکه گاهی از این موضوع تعبیر به قضای الهی شده است. وَ إِذا قَضَی أَمراً فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُ کُن فَیَکُونُ.۷
پس تفاوت هدایتگری امام با سایر هدایتها در این است که امام به وسیلۀ امری ملکوتی که خداوند در اختیار او قرار داده است، هدایت میکند. هدایت امام مانند هدایت انبیاء و رسل، محدود به ابلاغ و تبیین نیست. اگر انبیاء و رسل وظیفه داشتند از طریق موعظه و نصیحت مردم را به طریق هدایت راهنمایی کنند و راه هدایت را تنها نشان دهند، امام راه هدایت یعنی راه سعادت و شقاوت را تنها نشان نمیدهد، بلکه دست فردفرد مردمان را میگیرد، پا به پا بُرده و به راه حق میرساند. هدایت به امر خدا یعنی ایجاد هدایت. ملکوت عالم و باطن مردمان برای امام مکشوف و روشن است و امام نوعی ولایت باطنی بر آنها دارد. بنابراین با علم به حقیقت درونی انسانها، به طریق منحصربهفردی برای هر فرد و متناسب با ویژگیهای درونیاش، او را در آن مسیر قدم به قدم جلو میبرد تا به مقصد برساند. شاید اینگونه است که هر کدام از مؤمنان ابتلائات و آزمایشهای مختلفی میشوند تا از مسیری متناسب با درونیاتشان، صفات باطنی خود را ظاهر ساخته و طی حوادث و در طول زندگی آنها را در درون خود بهبود بخشند و از هدایتیافتگان شوند. امام است که این راهبری را عهدهدار است. چراکه خداوند او را به باطن عالم از جمله باطن افراد، آگاه کرده است تا به وسیلۀ امر خدا از مردم در طریق هدایت دستگیری کند. چنانکه فرمود: وَ کَذلِکَ نُرِی اِبراهِیمَ مَلَکُوتَ السَّماواتِ وَ الاَرضِ لِیَکُونَ مِنَ المُوقِنِینَ.۸
امام در هدایت، ولایت باطنی بر افراد دارد، و خود نیز پیش از این در ابتلائات سربلند بیرون آمده و آنها را به اتمام رسانده است. أَفَمَن یَهدِی إلَی الحَقِّ أَحَقُّ أَن یُتَّبَعَ أَمَّن لایَهِدِّی اِلّا أَن یُهدی...۹ و بدین ترتیب مشمول موهبت امامت گشته و خداوند ملکوت و امر خویش را برای هدایت، در اختیار او گذاشته است. وَ جَعَلنَا مِنهُم اَئِمَّةً یَهدُونَ بِاَمرِنا لَمَّا صَبَرُوا وَ کانُوا بِآیاتِنا یُوقِنُونَ.۱۰ آنچه سبب شده است تا این افراد بتوانند ابتلائات را به اتمام برسانند و شایستگی موهبت امامت را پیدا کنند، صبر در تمامی آزمایشهای الهی (لَمَّا صَبَرُوا) و یقین (وَ کانُوا بِآیاتِنا یُوقِنُونَ) است. از همین روست که در آیهای که در ابتدای بحث آمد (وَ جَعَلناهُم أَئِمَّةً یَهدُونَ بِأَمرِنا وَ أَوحَینا إِلَیهِم فِعلَ الخَیراتِ وَ اِقامَ الصَّلوةِ وَ إِیتَاءَ الزَّکوةِ وَ کانُوا لَنا عابِدِینَ) فرمود که ایشان را ائمه و پیشوایانی قرار دادیم که به وسیلۀ امر خدا میتوانند در نفوس تصرف کنند، دلها را به سوی کمال و هدایت حرکت دهند تا مردم از طریق اعمال صالح مشمول رحمت الهی شوند. چراکه به شهادت آیۀ شریفه، خود امام پیش از هرکس، هدایت یافته است (وَ کانُوا لَنا عَابِدِینَ) و بههمین دلیل واسطۀ فیض الهی برای مردم قرار گرفته و هرکس به میزان استعداد خویش میتواند از او بهرهمند شود.
با بیان فوق لزوم وجود مقام امامت نیز معلوم میشود. امام میآید تا در ادامۀ دعوت انبیاء و رسل، که تنها اخبار غیبی را به اطلاع مردم میرساندند و راه را روشن میکردند، به هدایت مردمان بپردازد. همچنین لزوم تأسی مردمان به این مقام نیز روشن میشود. مقام امامت، وظیفۀ هدایت مردمان را بر عهدهدارد. پس شأن این مقام، توسل به مقام امامت در حوائج و مقاصد هدایتی است. هرچند این مسئله مراتب خود را دارد و حاجتخواهیهای مادی نیز در نوع خود ناصحیح نیستند. شاید بههمیندلیل باشد که توصیه شده است به زبان ادعیۀ وارد شده، دعا کنیم. ائمه که خود آگاه به نیازها و شئون هدایتی مردمان هستند، این ادعیه را به ایشان آموزش دادهاند و درحقیقت با آگاهی به حوائج آنها، چه چیز خواستن و چگونه خواستن را بیان داشته و حوائج مادی و معنوی ایشان را به طور هماهنگ مدنظر قرار دادهاند. امام رضا علیهالسلام میفرمایند: «الاِمامُ الأنِیسُ الرَّفِیقُ وَ الوالِدُ الشَّفِیقُ وَ الاَخُ الشَقیقُ وَ الاُمُّ البَرة بِالوالِدِ الصَّغِیر وَ مَفزَع العِباد فِی الداهیةِ الناد»۱۱ امام، همدم و رفیق، پدر مهربان، برادر یکدل، مادر دلسوز به کودک و پناه بندگان خدا در گرفتاریهای سخت است. این تعابیر حضرت رضا علیهالسلام نشان میدهد نوع رابطۀ امام با مردم، ارتباط با باطن آدمیان است. همان پا به پا بردن و شیوۀ راه رفتن آموختن. و از سوی دیگر سرّ حاجتخواهی و توسل مؤمنان به ائمه روشن میشود. اگرچه مؤمنان در رفع گرفتاریهای گوناگون زندگی روزمره نیز متوسل به ائمه میشوند، اما مهمترین نیاز بشر، نیاز به هدایت الهی است و توسل در راستای این نیاز به مقام امامت که عهدهدار این امر است، رابطهای اصیل و استوار خواهد بود.
____________________________________________
منابع تفسیری: ترجمۀ تفسیر المیزان (سورۀ بقره آیۀ ۱۲۴، سورۀ انبیاء آیۀ ۷۳، سورۀ یس آیات ۸۲و۸۳)
۱. در میان پیامبران الهی، پیامبر گرامی اسلام صلیالله جامع تمامی مقامات اعم از نبوت و رسالت و امامت و حائز بالاترین مقام هستند. چنانکه خداوند در سوره نجم شرح مقام آن حضرت را در ماجرای معراج چنین میفرمایند: ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّی. فَکَانَ قَابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنَی.(سپس جبرییل نزدیک رفت و نزدیکتر شد. پس فاصلهاش با پیامبر به اندازه فاصله دو کمان یا نزدیکتر شد.) / آیات ۸ و ۹ سوره نجم
۲. و چون پروردگار ابراهیم او را به صحنههایی آزمود، و او به حد کامل آن امتحانات را به انجام رساند، به وی گفت: من تو را امام خواهم کرد. ابراهیم گفت: از ذریهام نیز کسانی را به امامت برسان. فرمود عهد من به ستمکاران نمیرسد. / آیۀ ۱۲۴ سورۀ بقره
۳. زمانی که فرشتگان گفتند: ای مریم خدای تعالی بشارتت میدهد به کلمهای از خودش که مسیح عیسی پسر مریم است، آبرومند در دنیا و آخرت و از مقربان است. / آیۀ ۴۵ سورۀ آلعمران
۴. این مسلماً همان امتحان آشکار است. / آیۀ ۱۰۶ سورۀ صافات
۵. و ایشان را پیشوایانی قرار دادیم تا به فرمان ما راهبری کنند، و انجام کارهای نیک و نماز و دادن زکات را به آنها وحی کردیم، و همگی پرستندگان ما بودند. / آیۀ ۷۳ سورۀ انبیاء
۶. همانا امر او منحصراً چنین است که وقتی ارادۀ چیزی را بنماید، به آن میگوید باش، پس موجود میشود. پس منزه است آنکه سلطنت و ملکوت همه چیز به دست اوست و به سوی او بازمیگردید. / آیات ۸۲ و ۸۳ سورۀ یس
۷. ...و چون قضای امر براند، تنها میگوید باش، و آن امر بدون درنگ هست میشود. / آیۀ ۱۱۷ سورۀ بقره
۸. و اینچنین به ابراهیم ملکوت آسمانها و زمین را نشان میدهیم، و برای اینکه از یقینکنندگان گردد. / آیۀ ۷۵ سورۀ انعام
۹. ...آیا آنکه به سوی حق هدایت مینماید شایستهتر است که پیروی شود، یا آنکس که خودش هم هدایت نشده؟... / آیۀ ۳۵ سورۀ یونس
۱۰. و از آنان پیشوایانی قرار دادیم، که به فرمان ما (مردم را) هدایت میکردند. چون شکیبایی نمودند و به آیات ما یقین داشتند. / آیۀ ۲۴ سورۀ سجده
۱۱. به نقل از www.hawzah.net ، به نقل از تحفالعقول و اصول کافی
نظر شما