حبّ و دوست داشتن از جمله اموری است که هر کس با تجربههای خود در زمینههای گوناگون آن را درک کرده و به وجود آن اذعان میکند.«من فلان چیز را دوست دارم.» جملهای است که هر کس آن را به زبان آورده و هر بار متعلق آن انواع گوناگونی از امور بوده است. سیب دوست دارم، موسیقی آب را دوست دارم، رنگ سبز تر و تازۀ درختان بهاری را دوست دارم و ... . در هر کدام از این جملات، جنس محبوب ما با دیگری متفاوت است. گاهی محبوب ما خوردنی است، گاهی شنیدنی، گاهی دیدنی و ... . حتی بالاتر از آن، گاهی آنچه دوست داریم، از اشیاء نیست. گاهی به فردی محبت داریم. یا محبوب ما انتزاعی است، مانند اینکه کسی علم را دوست دارد یا دیگری جاه و مقام را محبوب میدارد. اما چرا دوست داشتن را در همۀ آنها به یک معنا به کار میبریم؟
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان، این موضوع را با بررسی حبّ به خوردنیها آغاز میکند و با تحلیل آن، نتیجه را برای موارد دیگر دوست داشتنها نیز تعمیم میدهد.۱ اینکه غذا یا میوهای را دوست داریم از این موضوع نشئت میگیرد که آن غذا یا میوه با دستگاه گوارشی ما ارتباطی دارد. بهاینشکل که دستگاه گوارشی برای عملکرد صحیح خود نیاز به مواد غذایی دارد تا به هدف و کمال عملکرد خود برسد. انسان نیز بهتبع نیاز دستگاه گوارشی خود، به غذا علاقه نشان میدهد و خوردن آن را دوست دارد. درواقع حب به غذا، در درجۀ دوم قرار دارد و در اصل انسان، دستگاه گوارشی خود و رسیدن به آن کمال عملکرد را دوست دارد. این دستگاه برای انجام وظیفۀ خود، مواد غذایی میخواهد. «همین خواستن، عبارت از حب به غذاست.»۲ بنابراین لذت از غذا کار دستگاه گوارشی است که ما بهتبع، آن را به خود نیز نسبت میدهیم و میگوییم: غذا را دوست دارم. بههمین ترتیب، هر حبّ دیگری نیز نزد انسان، با این نوع حب در ارتباط است و به همین شکل تحلیل میشود. چنین تعلقی که آن را حبّ مینامیم، باعث میشود تا قوهای که در محب وجود دارد به فعلیت برسد و او را به حرکت برای به کمال رساندن آن استعداد وامیدارد. پس حبّ، عبارت است از ارتباط و تعلق میان محب و محبوب، و یا جاذبهای میان آنکه میخواهد کامل شود و آنکه یا آنچه او را کامل میکند.
«هر قوهای با کار مخصوص به خود، نقص خود را تکمیل مینماید.»۳ با بیان اخیر، کار مخصوص به آن قوه، نزد انسان محبوب است. از جمله مال و مقام و علم و ... . مثلاً کسی علم را دوست دارد، و بهتبع آن، کلاس و استاد و کتاب و هر آنچه وسیلۀ آموختن علم باشد، و هر چیزی که مرتبط با آن است مانند مالی که در راه کسب علم خرج میکند یا مسیری که برای رسیدن به کلاس طی میکند را نیز دوست دارد.
اما موجودات دیگری که مانند انسان، شعور و ادارک ندارند نیز از این قاعده مستثنی نیستند. چراکه این موضوع در هرجایی که به کمال رسیدنی در کار باشد، متصور است. «بنای محبت، آن کشش وجودی است که موجود را به کمالش آشنا میکند»۴ و او را به سمت آن کمال به حرکت درمیآورد. هر موجودی که برای آن کمالی باشد، حبّ و محبت نیز در او وجود دارد. چراکه رفع نقص خود و تکمیل عملکرد خویش را دوست میدارد. هرچند در عرف به آن محبت گفته نشود. مانند محبتی که گیاهان به نور آفتاب دارند و به سمت آن تغییر جهت میدهند و یا به سمت نور، رشد کرده و بلند میشوند. بنابراین حب، در تمامی جمادات، نباتات، حیوانات و انسانها و خلاصه در هر موجودی که کمالی برای او متصور است، وجود دارد. و به آنچه او را به کمالش میرساند تعلق میگیرد. به این ترتیب، محبت حتی در مورد فرشتگان نیز متصور است آنچنان که امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرمایند: «آنان از جام محبت خداوند متعالی سیراب شدهاند و محبت خدا در دلهایشان جا گرفته است.»۵
اینگونه روشن میشود که حقیقت حب و محبت که نوعی تعلق وجودی است، مشروط به داشتن شعور و ادارک نیست. بنابراین حب حقیقی، در تمامی موجودات عالم و همۀ قوای طبیعی جهان، حتی آنان که علم و شعوری ندارند، جریان دارد. جهان بر محور حبّ آفریده شده است، و موجودات از محبت است که به سوی کمال خویش در حرکتاند.
از زبان حضرت موسی در قرآن آمده است که: رَبُّنَا الَّذی أعطی کُلَّ شَیءٍ خَلقَهُ ثُمَّ هَدی.۶ خداوند هر چیز را خلقتی مخصوص به خود داد و آن را مطابق آن خلقت، هدایت نمود. یعنی کمالی را در خلقتش برای او قرار داد، و او را با آنچه بدان وسیله به آن کمال میرسد، راهنمایی نمود. نمونۀ آن در زنبورعسل چنین آمده: وَ أَوحی رَبُّکَ إلَی النَّحلِ أَن أتَّخِذِی مِن الجِبالِ بُیُوتاً وَ مّن الشَّجَرِ وَ مِمّا یَعرِشُونَ. ثُمَّ کُلی مِن کُلِّ الثَّمَراتِ فَأسلُکی سُبُلَ رَبِّکِ ذُلُلاً...۷ و از سوی دیگر دربارۀ باران و رویش گیاهان نیز شاهد همین هدایت تکوینی هستیم: أَلَم تَرَ أَنَّ اللهَ اَنزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَسَلَکَهُ یَنابِیعَ فِی الأَرضِ ثُمَّ یخرج بِهِ زَرعاً مُختَلِفاً أَلوانُهُ ثُمَّ یَهیِجُ فَتَراهُ مُصفَرّاً ثُمَّ یَجعَلُهُ حُطاماً إِنَّ فِی ذلِکَ لَذِکری لِأولِی الأَلبابِ.۸
اگر با نظر به آنچه گفته شد به این موضوع بنگریم، نکتۀ جالب توجهی را خواهیم دید. هر چیز خلقت مخصوص به خود را داراست که کمالی در آن متصور است، و با توجه به آن خلقت برای رسیدن به آن کمال، راهنمایی و هدایت میشود. در این میان، تعلقی که نسبت به آن کمال و وسایل رسیدن به آن دارد، محبت نام دارد. همۀ موجودات عالم، هر لحظه کمال خویش را میخواهند و چون خداوند از هر جهت کامل است، همۀ موجودات متناهی، او را طلب میکنند. یَسئَلُهُ مَن فِی السَّماواتِ وَ الأَرضِ.۹ و از سوی دیگر «هر لحظه از سوی مبداء متعالی پاسخ و رفع نیاز»۱۰برای آنهاست که کَلَّ یَومٍ هُوَ فِی شَأنٍ.۱۱ «هر مستعدی در هر زمینهای که به فعلیت میرسد، هدایت مخصوص به خود را یافته است و هر قوهای که به کمال لایق خویش دست مییابد، به هدف ویژۀ خود رسیده است.»۱۲ و این همه نیست جز از طریق محبت، یعنی آن تعلق وجودی.
از اینجا روشن میشود که چرا گفته میشود هر آنچه در عالم هستی است، اعم از جماد و نبات و حیوان و انسان، تسبیح خداوند میکند. یُسَبِّحُ لِلهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الأَرضِ...۱۳ هر کدام از موجودات، به تسبیح خود علم دارد و شیوۀ آن در خلقتش نهاده شده است. کُلٌّ قَد عَلِمَ صَلاتَهُ وَ تَسبِیحَهُ.۱۴ کمال که تسبیح خداوند باشد، در خلقت او نهاده شده و به سوی آن در حرکت است. و به عبارت دیگر، «مهر آن را در دلش انداختند»۱۵. «این کشش و جذبه، قراردادی نیست تا به اختلاف قراردادها دگرگون شود. بلکه کششی است تکوینی»۱۶ که در وجود او به ودیعت نهاده و برقرار شده است. پرواز پرندگان و صدای خروش آب هر یک به نوعی تسبیح خداوندند و عبادت او. بههمین منوال فعالیتهای انسان، دوستداشتنیهای او و مناسک و عباداتش نیز به حسب خلقت او، چنیناند. آنچه مشترک است، طریقۀ محبت و تعلق وجودی است که واسطۀ تمامی این ارتباطها میان خالق و مخلوق است. شاید از همینجا بتوان نتیجه گرفت که چگونه ممکن است انسان هر کاری را (که البته خود دارای حسن فعلی است) انجام میدهد، درصورتی که برای رضای خدا باشد، عبادت اوست.
بدین ترتیب میتوان گفت که همۀ موجودات از جمله انسان، هر هدایتی که میپذیرند، از روی حب است. آنچه مطلوب ماست، بدان محبت داریم و از سوی دیگر به چیزی محبت داریم که مطلوب ما، یعنی همان کمال ماست. هدایت با وساطت حب صورت میپذیرد. و در حقیقت کمال مطلوب که هادی به سوی آن راهنمایی و هدایت میکند، با نشانۀ محبت در وجود ما نهاده شده است. اینچنین است که میگویند انسان فطرت حقگرا دارد. خداوند ایمان را محبوب قلبها قرار داده و چون ایمان محبوب قلبمان است و آن را خوش داریم، بهسوی آن حرکت میکنیم. وَ لکِنَّ اللهَ حَبَّبَ إِلَیکُمُ الإیمانَ وَ زَیَّنَهُ فِی قُلوبِکُم...۱۷ ایمان را دوست داریم، چون کمال وجودی ماست و بهوسیلۀ آن استعدادهای تمام قوای ما به فعلیت رسیده و شکوفا میشود. وَ الَّذینَ آمَنوا أَشَدُّ حُبّاً لِله.۱۸
________________________________________
۱. ترجمۀ تفسیر المیزان. ج۱. ص۶۱۸تا۶۲۱
۲و۳. همان.
۴. تفسیر تسنیم. ج۸. ص۲۹۹
۵. روایت به نقل از تفسیر تسنیم. ج۸
۶. موسی گفت: پروردگار ما کسی است که خلقت هر چیزی را به آن داد و سپس آن را هدایت کرد. / آیۀ ۵۰ سورۀ طه
۷. و پروردگارت به زنبورعسل الهام نمود که در کوهها و درختان و آنچه بالا میبرند، منزل بگیر. آنگاه از میوهها بخور و بااطاعت، راههای پروردگارت را بپیما... / آیات۶۸و۶۹ سورۀ نحل
۸. آیا ندانستهای که خداوند از آسمان آبی نازل کرد، پس آن را به صورت چشمههایی در زمین درآورد، آنگاه به وسیلۀ آن زراعتی را که رنگهایش گوناگون است بیرون میآورد، سپس (آن زراعت) خشک میشود، در نتیجه آن را به رنگ زرد بینی. پس آن را ریزریز و درهم شکسته میکند. بیتردید در اینها هشدار و عبرتی برای خردمندان است. / آیۀ ۲۱ سورۀ زمر
۹. تمام کسانی که در آسمانها و زمین هستند، از او تقاضا میکنند... / آیۀ ۲۹ سورۀ الرحمن
۱۰. تفسیر موضوعی قرآن کریم. آیتالله عبدالله جوادیآملی. ج۱۶. ص۴۱
۱۱. ...و او هر زمان به کاری )در افاضه به خلق) میپردازد. / آیۀ ۲۰ سورۀ الرحمن
۱۲. تفسیر موضوعی قرآن کریم. آیتالله عبدالله جوادیآملی. ج۱۶. ص۴۲
۱۳. هرچه در آسمانها و زمین وجود دارد همه به تسبیح خدای حاکم، منزه، مقتدر و حکیم اشتغال دارند. / آیۀ ۱ سورۀ جمعه
۱۴. ...همگی دعا و تسبیح خود را میدانند... / آیۀ ۴۱ سورۀ نور
۱۵. هر کسی را بهر کاری ساختند/مهر آن را در دلش انداختند (مولوی)
۱۶. تفسیر تسنیم. ج۸. ص۲۹۹
۱۷. ...ولی خداوند ایمان را محبوب شما کرد و آن را در دلهایتان زینت داد... / آیۀ ۷ سورۀ حجرات
۱۸. ... و کسانی که به خدا ایمان دارند، نسبت به او محبت شدید دارند.... / آیۀ ۱۶۵ سورۀ بقره
نظر شما