۱. آخ بمیرم، آخ بمیری، آخ بمیرد، آخ بمیریم، آخ بمیرید، آخ بمیرند.
هر روز و از هر طرف صداهایی میشنویم شبیه ضجه و مویه از زبان کسانی که گمان میکنند یا مدعی هستند که زبان فارسی در معرض خطر است و باید نگرانش بود و برایش کاری کرد، اگر نه، عنقریب از کف خواهد رفت. این صداها و ضجه و مویهها تنها از دهان تحلیلگران دانشمند تاکسینشین به گوش نمیآید، که نهادهای رسمی یا شخصیتهای دانشگاهی نیز گوشهای از این ارکستر گوش و جگر خراش را میگردانند. طبیعتا حق ما نادلواپسان است که دربارهمان بگویند:
هلا! بیشرمها
بیدرد مردم
ارجنشناسان
بمیرید از چنین دردی
که مام میهنم امروز
از چنین زخمی
به خود پیچد
که گفتار و زبان مادری
در بستر مرگ خود افتاده است
۲. جدا جریان از چه قرار است؟
اما واقعا زبان مادری در بستر مرگ است؟ چه طور میتوان دانست که دربارهی چه زبانی نگرانی جا دارد و دربارهی چه زبانی نه؟ البته هر زبانی دوستداران و کاربرانی دارد که آن زبان را به حق جزئی از هویت خود میدانند و به این علت هم که شده نگران آن هستند. اما آیا راهی برای سنجش علمی عوامل نگرانی دربارهی زبانها نیز وجود دارد؟
در واقع نه یک راه، که راههای بسیاری برای این سنجش وجود دارد و این مطلب تنها به یکی از عمومیترین و در دسترسترین آنها و حاشیههایش اشاره میکند؛ اطلس یونسکو از زبانهای در خطر جهان. (کلیکرنجه کنید تا ببینید).
۳. اطلس بیاعتبار نمیخوایم نمیخوایم
خوشبختانه این اطلس حاصل پژوهش تعداد قابل توجهی از متخصصان زبانشناسی است. ماجرا از این قرار است (سندش را با کلیک ببینید) که در سالهای ۲۰۰۲ و ۲۰۰۳ یونسکو (سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی ملل متحد) از گروهی بینالمللی از زبانشناسان خواست تا چهارچوبی برای تعیین میزان حیات یک زبان معین کنند تا در سیاستگذاریهای توسعهای، تامین نیازها و تشخیص اندازههای مقتضی پاسداری از زبانها به کار گرفته شود. این گروه متخصصان در پایان پژوهش خود بیانیهای تاریخی منتشر کردند تحت عنوان «حیات و ممات زبان» (اینجا کلیک کنید) که معیارهای زیر را برای سنجش معرفی میکرد:
هیچ عامل واحدی برای ارزیابی وضعیت حیاتی زبان یک جامعه کافی نیست، اما این نُه عامل میتوانند میزان حیات یک زبان، کارکردش در جامعهی مربوطه، و نوع اقدامات مورد نیاز برای پاسداشت یا تجدید حیات آن را مشخص کنند:
- تعداد مطلق گویشوران
- انتقال بینانسلی زبان
- رویکرد اعضای جامعه به زبانشان
- تغییرات در زمینههای کاربری زبان
- رویکردها و سیاستهای دولتی و نهادی در باب زبان از جمله وضع و کاربرد رسمی زبان
- نوع و کیفیت ثبت زبان
- واکنش به زمینهها و رسانههای نوین
- دسترسی به لوازم آموزش زبان و سوادآموزی
- تناسب تعداد گویشوران با جمعیت کل جامعه
این شما و این زبان فارسی. به گمان شما در هیچ یک از زمینههای بالا ضعفی دارد؟ در واقع اگر در کشور ایران تنها یک زبان در خطر نباشد و نیازی به نگرانی نداشته باشد زبان فارسی است که تعداد مطلق گویشورانش چندین میلیون نفر است؛ هیچ فرزندی از آموختنش از پدر و مادرش سر باز نمیزند، هیچ گویشوری از به کار بردنش در ایران خجالت نمیکشد، زمینههای کاربریش محدود نیست و از افسانههای مادربزرگها تا درسهای دانشگاه همه جا کاربری دارد، دولت و نهادهای اجتماعی سر سوزنی در کاربردش شک ندارند، نه تنها دارای خط و ابزارهای ثبت است که برای مثال در اینترنت میلیونها برگ سند مکتوب و همچنین میلیونها فایل صوتی و تصویری به این زبان ثبت شده است، در تمام رسانههای نوین آزادانه به کار میرود، تمام امکانات دولتی آموزش وقف آموزش آن است و نهایتا تعداد گویشورانش پهلو به تعداد کل اعضای جامعه میزند.
۴. توضیح چندینباره
پیش از این نیز بارها نوشتهاند و نوشتهام که همهی این حرفها برای کسانی است که ارزشی برای بررسیهای علمی و آکادمیک و جهانی قائل هستند. اگر نه که آنها که فرق زبان و خط و رسمالخط را نمیفهمند و هر سه را یکی میشمرند یا میفهمند اما بابت اغراضی که دارند (مهمترینش در دست گرفتن قدرت اجتماعی) خودشان را به نفهمی میزنند و اصرار دارند روی کاغذ خطی منحنی بکشند و بگویند مار نوشتهاند حسابشان جدا است و ربطی به این حرفها پیدا نمیکنند.
۵. آن شش مرحله
در سند بیست و چند صفحهای حیات و ممات زبان شش مرحله برای حیات و ممات و در خطر بودن زبانها برشمردهاند. برای اطمینان خوانندگان آن شش مرحله را نیز ذکر میکنم تا مطمئن شوید وضع زبان فارسی چهگونه است.
صفر: زبان منقرض. زبان منقرض زبانی است که گویشور ندارد.
یک: به نحوی بحرانی در خطر. چنین زبانی گویشورانی بسیار اندک دارد که قالبا در نسل پدربزرگها و مادربزرگها یافت میشوند.
دو: به شدت در خطر. تعداد گویشوران اندک نیست اما اغلب از نسلهای پدربزرگها و مادربزرگها هستند.
سه: قطعا در خطر. تعداد گویشوران اندک نیست اما اغلب از نسلهای پدرها و مادرها هستند.
چهار: در ناامنی. بچهها هم این زبان را به کار میبرند؛ اما تعداد اندکی از آنان در تمام زمینهها و اغلب بچهها در زمینههایی محدود.
پنج: در امنیت. همهی سنها این زبان را به طور گسترده به کار میبرند.
باز بسنجید که زبان فارسی در چه وضعی است.
۶. پس من برای کی بمیرم؟
در ایران زبانهای هَلَولا در کردستان و لیشان دیدان در آذربایجان به کل منقرض شده و گویشوری ندارند.
زبانهای کُرُشی، مَندایی و سِنایا به نحو بحرانی در خطر هستند. اولی در فارس به کار میرود و ۲۰۰ گویشور دارد، دومی در خوزستان ۳۰۰ گویشور دارد، و سومی ۶۰ گویشور در تهران و قزوین.
زبانهای نطنزی و نائینی هم در استان اصفهان با هر یک ۷۰۰۰ گویشور به شدت در خطر هستند.
زبانهای قطعا در خطر و در ناامنی هم داریم که حدود ۱۵ زبان هستند.
حالا اگر کسی واقعا نیاز مبرم به غم زبانی دارد میتواند آزادانه زبان غمانگیز خودش را انتخاب کند و برای زنده ماندن یا تجدید حیاتش تلاش کند. طبیعتا فارسی در فهرست این زبانها نیست. فارسی زبانی زنده و پویا است.
نظر شما