هم اكنون اوست كه جايگزين نياى خود ، در همسو بودن اديان ومذاهب سخن گفته و در كلامش وسخنانش ، سخن از اديان الهى نموده كه همه اديان به ويژه اديان ابراهيمى ، همه براى تكميل فضائل اخلاقى آمده اند. من كه با عزيزانى از ديگر اديان اين بار به حضورش شرفياب شده بوديم ، با پرسشى ، ايشان چنين سخن آغاز نمودند:
همه ادیان، بهخصوص ادیان ابراهیمی و ادیان الهی، از روز اول برای صلح، تعالی انسان و ترویج فضایل اخلاقی آمدهاند. چه شده که ما به بهانه دین دست به کشتار همدیگر میزنیم؟ چه در مذاهب مختلف و چه در داخل یک مذهب چه اتفاقی افتاده است که جان انسانها و حقوقشان به نام دین و به نام خدا در معرض تهدید است.
امروز دنیای اسلام با این مسئله مواجه شده است. امروز این تحرکات به اروپا هم رسیده است. بین ما و بین مسيحيان یعنی بین دنیای اسلام و دنیای مسیحیت فاصله چندانی نیست. ما سالیان دراز در کنار همدیگر زندگی کردیم. همین امروز در جمهوری اسلامی ایران یهودیها زندگی میکنند. تنها کشوری که یهودیها در آن آزادانه زندگی میکنند اینجا است.
ما در کنار زرتشتیها، مسیحیها، ارمنیها و مذاهب مختلف زندگی میکنیم و با هم مشکلی نداریم. مسئله در اینجا تضاد اسلام با اديان ومذاهب نیست. داستان داستان دیگری است. شکی نیست که عقیدههای تکفیری و انحرافی، چه در بین ما مسلمانها و چه در بین مسیحیان، از «قرائت نادرست از دین» نشأت میگیرد. خوشبختانه در دورهای که گذراندهاید همین موضوع محل بحث بوده است. البته نباید مسائل پیشآمده در سطح جهانی، اعم از حادثه ۱۱ سپتامبر، حوادث اخیر اروپا و حوادث شنیع واقعشده در منطقه ما را که همه محکومشدنی است، صرفاً به «برداشت نادرست از دین» مستند کنیم. این خطایی راهبردی و اشتباه است.
برداشتهای نادرست هم بین ما مسلمانها و هم بین مسیحیان در قرون مختلف بوده است، اما هیچوقت اینگونه منشأ کشتار و خطر نشده است. علت اصلی آنجا است که دست سیاست به میان میآید و دخالت میکند و این برداشتهای نادرست را در جهت مصالح و منافع خودش تقویت و حمایت میکند.
نقش قدرتها در گسترش جریانهای افراطی و تکفیری
این مشکل اصلی ما است و مختص دنیای امروز نیست. در جنگهای صلیبی که بین مسلمانان و مسیحیان پیش آمد، مردم متدین یا قرائتهای تند و افراطی بهتنهایی توان چنین حرکتی را نداشتند. پادشاهان اروپا قصد کشورگشایی برای خودشان داشتند و توسعه قلمرو خودشان را میخواستند. لذا به میدان آمدند و در این آتش دمیدند و جنگهای صلیبی به درازا کشید. در قضایای دیگر نیز، مانند حرکتهای تند و افراطی مذهبی یا نژادپرستانه شکلگرفته در بستر مسیحیت، همچون فالانژ یا نازیسم، عدهای خودشان را به عنوان مسیحیهای متدین عرضه میکردند، اما وقتی دست سیاست بر آنها گذاشته شد سبب تشنج، کشتار و تضییع حقوق بشر شدند.
ما، که با تفکر مسیحی آشنا هستیم میدانیم که مسیحیت باعث این حرکات نشده است، کما اینکه مسيحيان هم که در اسلام مطالعه دارند، میدانندآنچه امروز به عنوان داعش و القاعده و امثال اینها در دنیا میگذرد ربطی به اسلام ندارد. برداشت گروه خاصی است که در اقلیتاند و گفتوگو با آنها ارزشی ندارد.
اما چنین نیست که همه مردم از حقایق شناخت داشته باشند. وقتی این قضایای خارجی را میبینند به مسیحیت بدبین میشوند. ما در این مجموعه گفتوگوها باید این مسئله را در نظر بگیریم و این نکته را به مردم منتقل کنیم که ادیان، بهویژه ادیان ابراهیمی و بهخصوص مسیحیت و اسلام، در مقام صلحخواهی و احقاق حقوق بشر هستند، نه اینکه مظهر و منشأ خشونت باشند.
اجازه دهيد بهخصوص درباره داعش و حرکتهای تند افراطی که امروز به نام اسلام شکل گرفته مسئلهای را باز و ریشهیابی کنم. خوشبختانه اهل مطالعه، تدریس و تحقیق در دانشگاهها ، در اديان ومذاهب گوناگون از اسلام ومسيحيت ويهوديان وجز اينهاى از اديان ابراهيمى ، آگاهى دارند كه در حدود ۶۰۰-۷۰۰ سال پیش، در جهان اسلام، تفکر و برداشت خاصی از ناحیه شخصی به نام ابنتیمیه پیدا شد. این برداشت در صحرای عربستان، در نجد، ظهور کرد. تفکرات صحرانشینی بر این جماعت غالب است. کار اصلی و معاش جماعتی که در نجد بودند از ناحیه غارت بود. همان موقع ابنتیمیه به مصر آمد و مطالب خودش را مطرح کرد. دانشمندان اسلامی و دانشمندان الأزهر در آن زمان او را تکفیر کردند و گفتند این حرفها ربطی به اسلام ندارد. لذا اندیشه او را نفی و با او مقابله کردند. وی نتوانست این افکار را پیش ببرد. اما امروز بعد از گذشت ۷۰۰ سال با آن تفکر، حکومتی در دنیا به وجود آمده و این حکومت همان تفکر را بسط میدهد و ترویج میکند و تمام دنیا، حتی امریکا، بهترین روابط را با این حکومت دارند و او را متحد خودشان میدانند. در طول صدها سال این اتفاق افتاد که این تفکر گاه قدرت میگرفت و به اطراف خودش حمله میکرد. به عراق، خصوصاً کربلا حمله کردند و دهها هزار نفر را کشتند، اما خود مردم، یعنی خود مسلمانها در دنیای اسلام، حریف اینها بودند و این جماعت را کنار زدند و در همان صحرای نجد در عربستان مهجور ماندند.
مشکل از زمانی پیدا شد که قدرتهای بزرگ دنیا این تفکر را در قالب حکومت به رسمیت شناختند. حکومت سعودی شکل گرفت. جمعی صحرانشین به ریاض آمدند و آنجا را گرفتند. چون در آنجا نفت کشف شده بود و بوی نفت به مشام آمریکاییها رسید آمریکا با آنها متحد شد. عکس ملاقاتهای روزولت و ملک عبدالعزیز در آن کشتی جنگی هنوز هم موجود است. از همانجا آن روابط بسیار بسیار مهربانانه با این تفکر وهابی و تکفیری شکل گرفت.
زمانی که شوروی سابق، به عنوان کشوری الحادی، به افغانستان حمله کرد مردم مسلمان افغانستان قیام کردند. امریکا و بعضی کشورهای غربی خواستند با شوروی بجنگند و این کشور را از افغانستان بیرون کنند. لذا القاعده را شکل دادند. القاعده گروهی برانگیخته از سعودی بود. سعودیها هزینههای اینها را تأمین میکردند. بعداً کشورهایی مثل امارات و ... به آنها ملحق شدند و منابع مالیشان را تأمین میکردند. متأسفانه بعضی کشورهای دیگر در همسایگی ما، از جمله پاکستان، تجهیزات و تعلیمات نظامی به آنها میدادند. خودِ امریکا هم تجهیزشان میکرد. حتی موشکهای هواپیمازن و هلکوپترزن را که در اختیار نزدیکترین متحدان خودشان نمیگذاشتند در اختیار این گروه میگذاشتند. آنها این موشکزنها را روی شانههای خودشان حمل میکردند و هواپیماهای روسی را میانداختند.
این تفکر تکفیری ابتدا در منطقه ما، در افغانستان، به وسیله این سه کشور و عمدتاً در اثر تفکر سیاستگذاران امریکایی شکل گرفت و القاعده به دنیا معرفی شد. امریکا به عراق حمله کرد. وضعیت عراق مختل شد. اکثریت عراق شیعه بودند. همین دولت تکفیری سعودی برای اینکه با حاکمیت اکثریت شیعه در عراق مقابله کند داعش را به وجود آورد و در قالب داعش این حرکات انفجاری شکل گرفت. منابع مالی این گروه و تجهیزات آنها را عربستان و متحدانش تأمین میکنند. این واقعیتی است که امروز آشکارا میبینیم. دست سیاست است که داعش را به وجود آورده است. دیدیم که امریکا حاضر نشد اسناد تحقیقاتی سازمانهای رسمی خودش درباره انفجار ۱۱ سپتامبر را منتشر کند. خانم کلینتون، وزیر خارجه سابق امریکا، صریحاً گفت داعش را ما ساختیم و درست میگفت. تکفیریها را هم آنها ساختند. بنلادن را در پناهگاهش کشتند. اصلاً ممکن نیست سازمان اطلاعات پاکستان، با اشراف و قدرتی که دارد، از این قضیه بیخبر باشد. باید توجه داشته باشید که امروز تهدیدی که از ناحیه مذهب، خدا و دین متوجه اروپا و امریکا است از ناحیه مسلمانها و کتاب مقدس آنها، قرآن، نیست. این تهدید از ناحیه سیاستگذاریها و سیاستهای کسانی است که امروز فقط برای منافع خودشان اقدام میکنند.
امروزه در کشورهای غربی، از جمله امریکا، اروپا، امریکای لاتین، استرالیا و ... ۹۵% مساجد را سعودیها اداره میکنند و تمام حرکتهای تکفیری را نوعاً امام جماعتهای این مساجد یا افرادی که داخل این مساجد فعال بودند شکل دادهاند. پس این کشورها در رفتارشان تزویر میکنند. با وجود نفوذ سعودیها در این کشورها، خاموشکردن چراغهای برج ایفل به احترام قربانیان چه وجهی دارد؟ ما برای فقدان عزیزان مسیحی به اندازه مسلمانها و شیعههایی که از دست میدهیم درد میکشیم، اما شما بهتر نیست به جای خاموشکردن چراغ برج ایفل، کمک تسلیحاتی به این رژیم نکنید و این رژیم را اینگونه به عنوان متحد خودتان در دنیا اوج ندهید؟ شما همه جا از حقوق بشر سخن میگویید. فقط در جایی حقوق بشر مطرح است که به نفع خودتان باشد. وقتی پای منافع ما در میان باشد حقوق بشر مهم نیست. امریکا از خون افراد و شهروندان خودش میگذرد تا متحدان خودش را حفظ کند. این تزویر است و شورای کلیساها باید به این مسئله مهم توجه کند. ما امروز با چنین فاجعهای مواجهیم. داعش فاجعه است، اما ریشه داعش فاجعهای بزرگتر است.
این مطلب را مطبوعات غربى مکرر نوشتهاند که در مناطق تحت تصرف داعش، کتابهای درسی عیناً کتابهای درسی سعودی است و در اروپا و امریکا نیز کتابهای درسی مدارسی که اسلامی هستند کتابهای درسی سعودی است که مروج تفکر وهابی هستند. ما از ملت هاى آزاده جهان ، از هر دين ومذهب وآيينى مى خواهيم كه داعش و تفکرات داعشساز را حمایت نكنند. بر فرض که امروز داعش از میان برود، مادام که تفکر وهابی وجود دارد، دهها داعش دیگر به وجود میآید. داعش هم ته
دیدی برای مسیحیت است و هم تهدیدی برای ما. با وجود حمایت آشکار غرب از داعش، کمکی که به تجهیز آنها میکند و نیز نادیدهگرفتن جنایاتی که در یمن و ... انجام میدهند، چگونه میتوانیم به دنیایی پر از صلح امید داشته باشیم؟ چگونه میخواهیم گفتوگوی بین ادیان را شکل دهیم؟ پس مسئله اصلی، دخالت سیاست در برداشتهای مذهبی و شکلگیری جریانهای فکری و حمایت از آنها است، و الا این تحرکات، صرفِ برداشت نادرست جریانهای تكفيرى است.
وقتی همه تریبونها با حمایت دولتهای غربى در اختیار این تفکر است ما چگونه کلام حضرت علی (ع) و اسلام اصیل را به مردم یاد دهیم؟ حضرت علی (ع) به مالک اشتر فرمود: «اما اخ لک فی الدین و اما نظیر لک فی الخلق». از نظر حضرت علی (ع)، همه انسانها حق دارند ولو اینکه مسلمان نباشند. امروز در عراق میبینیم که مرجع شیعه، آیتالله سیستانی، از خون مسیحیان و یزیدیان حمایت میکند. این اسلام اصیل است. ما تریبونی برای عرضه این اسلام اصیل در اختيار نداريم. ما و همه اديان ومذاهب راستين ابراهيمى ، باید به این نکته توجه داشته باشیم که خدای واحدی داریم و پیامبران بزرگ همچون عیسی، موسی، محمد مصطفی (ص) و نیز مریم مقدس برای ما ارزشمندند. در کتاب خودمان اشتراکاتمان آنقدر زیاد است که باید دست به دست هم دهیم و در مقابل همه این شیطنتها بایستیم و نگذاریم دست سیاست ما را از هم جدا نمايد. کره شمالی یا ایران برای دنیای امروز مصیبت نیست. مصیبت دنیای امروز تفکر افراطی موجود است که متأسفانه منشأ همه حوادث شده و تمام قدرتها هم سعی میکنند به متحدبودن با آن افتخار کنند و به این جریان کمک نظامی برسانند. دست این جریان هم برای هر کاری که میخواهد انجام دهد باز است.
در راه كه به سوى تهران باز مى گشتيم ، چهره شگفت زده وآرامش يافته برادران مسيحى ، خود گوياى مطالب فراوانى بود.
اينان سخنان اين بزرگ را ، همچون سخنان عيساى مسيح بشمار مى آوردند ودر اينجا بود كه به آنان گفتم :
آرى ديدگاه بزرگان ورموز شيعه كه همانا خط راستين اسلام محمد ص است ، اين است.
در خود احساس غرور مى نمودم ودر دل ، آرزوى تحقق اين خواسته ها را از خداى متعال داشتم. والسلام.
نظر شما