۰ نفر
۱۷ آبان ۱۳۸۹ - ۰۷:۳۹

* از قرار معلوم، پنج‌شنبه گذشته یک ماجرای ناموسی در مملکت رخ داده. ماجرای ناموسی عبارت است از داستانی که معمولاً میان دو مرد و یک زن که همگی به زیرساخت‌های ماجرا وقوف کامل دارند، رخ می‌دهد.

تا زمانی که دست‌اندرکاران ماجراهای ناموسی در جریان امور یکدیگر قرار نگیرند، ماجرا ناموسی نمی‌شود. مثل بسیاری از ماجراها که در شرایط کنونی جریان دارد، اما هنوز ناموسی نشده است. نقش پلیس نیز در ماجراهای ناموسی مشخص است: «نظارت». نظارت از مصدر نظر و به معنای «تماشا کردن» است. در ماجرای ناموسی سعادت‌آباد نیز پلیس به دقت نظارت داشته است.

رئیس پلیس تهران در این باره گفت‌وگویی انجام داده و ابعاد تازه‌ای از حضور مؤثر پلیس را در جریان ماجرا برشمرده است: «پلیس چه اقدامی می‌توانست انجام دهد؟ اگر از اسلحه استفاده می‌کرد، تبعات بعدی را داشت و همه می‌گفتند پلیس شلیک کرد. در این حادثه دو مأمور اعزامی به محل تقسیم کار کرده‌اند و یکی از آنها عامل جنایت را دستگیر کرده است و دیگری نیز مجروح را به بیمارستان منتقل کرده است.»

1- درست است. واقعاً در شرایط کنونی به فکر تبعات بعدی بود. پلیس که نباید از اسلحه استفاده کند. استفاده از اسلحه مال کسانی است که لباس پلیس تنشان نیست. پلیس باید تقسیم کار کند.

2- با توجه به تقسیم کار هوشمندانه و شگفت‌انگیز پلیس، اگر فقط یک مأمور در محل بود، یا مضروب فرار می‌کرد یا ضارب!

3- چقدر خوب است که 3 مأمور در محل نبودند. چون دو کار بیشتر وجود نداشت و یک مأمور محترم نیروی انتظامی همین‌جور عاطل و باطل می‌ماند. هیچ چیز هم به اندازه عاطل و باطل ماندن یک مأمور محترم بد نیست.

4- اگر ضاربان دو نفر بودند، تکلیف چی می‌شد؟ بدین‌وسیله از کلیه مجرمان محترم تقاضا می‌کنیم که اولاً رعایت حال پلیس را مدنظر داشته باشند و تنها جنایت کنند. ثانیاً حتی‌المقدور طوری جنایت کنند که پلیس مجبور به هفت‌تیرکشی نشود که تبعات بعدی دارد. ثالثاً سعی کنند جنایاتشان را دم در کلانتری‌ها انجام دهند که اگر بر اساس تقسیم کار، مأموری بی‌کار ماند، زود به محل کارش برگردد.

در نهایت نیز رئیس پلیس تقصیر اصلی را بر گردن اورژانس انداخت و اشاره کرد که تأخیر اورژانس در رساندن مجروح باعث مرگ شده.

قطعاً ایشان درست می‌فرمایند ولی کاش با توجه به شرایط کنونی در میان مقصران اصلی ماجرا، جایی هم برای «خلبان» و «سران فتنه» باز می‌کرد که لیست کامل شود.

در داخل توی وسط میان مدیریت

این تیتر را هم از خبر آنلاین خودمان بخوانید تا ادبیاتتان تقویت شود: «عده‌ای در داخل مدیریت می‌شوند که با گفتمان آشوب و براندازی، وقت مسئولان نظام را بگیرند.»

1- لطفاً در داخل مدیریت نشوید.

2- برای در داخل مدیریت شدن، لطفاً با دفتر هماهنگ کنید.

3- به نظر شما برای گرفتن وقت دیگران «در داخل مدیریت شدن» بهتر است یا «داخل در مدیریت شدن»؟

شوهر خوب فرمانبر پارسا

خبر آنلاین به نقل از ایلنا نوشته بود: «مردان نیز از قاعده نشوز و تمکین نباید مستثنی باشند.»

1- انصافاً خبر آنلاین در شرایط کنونی انقلابی ادبی در عرصه تیتر ایجاد کرده است. اگر جایی برای معامله یا خواستگاری تشریف می‌برید، حتماً یکی از همکاران ما را کرایه کنید با خودتان ببرید تا حرف‌های عادی‌تان را طوری برایتان پیچیده و ادبی کند که کسی نفهمد چه می‌گویید و کارتان پیش برود.

2- اگر همین‌طور پیش برود، جماعت طرفدار حقوق زنان به زودی اعلام می‌کنند که مردان نیز باید بزایند. چرا باید تبعیض وجود داشته باشد؟

3- آقای قاضی من دیگه نمی‌تونم با این مرتیکه زندگی کنم. آوردمش محضرتون طلاقش بدم. تمکین نمی‌کند، ناشز هم هست. زودتر مهریه‌مو ازش بگیرین، بندازینش بیرون. مرتیکه 15 ساله شوهرمه، یه شیکمم واسه‌م نزاییده. اقلاً حکم کنین برم سرش هوو بیارم. آخه اینم شد مرد؟!

خبر پزشکی

در شرایط کنونی هیچ‌چیز مهمتر، دقیق‌تر و درست‌تر از اخبار پزشکی پیدا نمی‌شود.

رئیس اداره سلامت دهان و دندان وزارت بهداشت: «مصرف سیگار باعث بروز لب‌شکری در نسل بعد می‌شود.»

1- اولاً ممنونم، چون نمی‌دانستم اداره سلامت دهان و دندان هم داریم. چطور است که اداره سلامت دهان و دندان داریم و رئیسش هم می‌دانیم کیست، اما یک اداره سرویس دهان و دندان نداریم؟ یا اگر داریم نام رئیسش را کسی نمی‌داند؟

2- درست است. با توجه به این که باباهایمان سیگاری بودند، الآن همه ما لب‌شکری هستیم. منتها چون همه یک جوریم، خیلی به چشم نمی‌آید.

سند

سند خیلی مهم است. همه چیز باید سندش موجود باشد. به گزارش ایرنا «سند باروری جوانان با همکاری سازمان بهزیستی، سازمان ملی جوانان و وزارت آموزش و پرورش در دست تدوین است.»

قدیم برای این که اهمیت و استناد سند را عنوان کنند، می‌گفتند: «سندش منگوله‌دار است.» آیا این سند بهداشت باروری جوانان منگوله هم دارد؟

کد خبر 106737

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 48
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • arash IR ۰۸:۰۸ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۷
    0 0
    عجب خزعبلاتی به عنوان طنز نوشتند
  • بدون نام IR ۰۸:۰۸ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۷
    0 0
    خدا خفه ات كنم كه مردم از خنده مخصوصا سند باروري منگوله دارت كشت ما را. هميشه سربلند و سرافراز باشي
  • اسدي IR ۰۸:۱۱ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۷
    0 0
    ماجراي قتل سعادت آباد و تبعات آن يك تراژدي اجتماعي است واقعا جاي تاسف و خجالت دارد كه براي مطرح كردن خودتان آن را موضوع لودگي و شوخي هاي تان كرده ايد
  • بدون نام IR ۰۸:۴۱ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۷
    0 0
    خیل به پایان کارت نمونده عزیزم!!! تو هم رفتی داخل تسبیح همون کسانی که به پزشکان سوء قصد کردن!!!!!!!11
  • آذر آزاد IR ۰۸:۴۸ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۷
    0 0
    باز هم مثل هميشه عالي بود. احسنت
  • بدون نام AU ۰۸:۵۰ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۷
    0 0
    عالی بود . . .
  • بدون نام IR ۰۸:۵۳ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۷
    0 0
    بابا تو ديگه كي هستي مگه سرت به تنت زيادي ميكنه
  • حسین لامعی IR ۰۹:۱۱ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۷
    0 0
    واااااای عاشقتم شهرام شکیبا...چند پاراگراف اولت که راجب قتل تو "سعادت آباد" بود فوق شاه کار بود...از خنده مردم و تازه رسیدم به اصل مارجا...بیشتر بینیمت استاد عزیز آقای شیکبا...خیلی توپی...خیلی باحالی...میدونی کجا رو هدف قرار بدی...شلیک مستقیم به شقیقه...دوستت داریم...یا علی مدد
  • بدون نام IR ۰۹:۱۳ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۷
    0 0
    مثل همیشه عالی بود
  • بدون نام IR ۰۹:۲۰ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۷
    0 0
    آقاي آرش دستور دادند طنز ننويسيد.لطفا اطاعت كنيد.
  • بدون نام IR ۰۹:۲۱ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۷
    0 0
    احسنت و 100000000000000000000.....احسنت
  • مجيد IR ۰۹:۳۴ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۷
    0 0
    براي شادي روح سيد عزيز بلند صلوات بفرست... سيد توهم رفتني شدي.
  • احمد IR ۰۹:۴۶ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۷
    0 0
    حقيقت تلخ است استاد عزيز ولي بايد گفت و نوشت.
  • سعید IR ۰۹:۵۸ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۷
    0 0
    قسمت اولش از همه بهتر و عالی بود ، تشکر
  • داود IR ۰۹:۵۹ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۷
    0 0
    آقاي شكيبا،لطفا" قبل از اظهار نظر در مورد عملكردپليس حتما" از آقاي فرزاد حسني مشاوره بگيريد!
  • بدون نام IR ۱۰:۰۳ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۷
    0 0
    بابا تو دیگه کی هستی دست شیطونو بستی
  • بدون نام IR ۱۰:۰۸ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۷
    0 0
    شهرام جان! در خصوص "منگوله" اصلا شک نکن که یک منگوله سفت و محکم و لا یتجزّی دارد!
  • بدون نام IR ۱۰:۱۱ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۷
    0 0
    منگوله ات باحال بود!!
  • بدون نام IR ۱۰:۱۱ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۷
    0 0
    خيلي ممنون موفق باشيد
  • غش کردم IR ۱۰:۱۷ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۷
    0 0
    بهشــــت بر تو واجب شد ... اینقدر خندیـــدم که نگو ! همه زوایـــا را قشنگ دیده بودی ... عالی بود ...
  • بدون نام IR ۱۰:۱۸ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۷
    0 0
    آقا به حرفای منفی گوش نده! جون من بنویس آقای شکیبا. فرهنگ نقد پذیری باید تو جامعه جا بیفته!!
  • حميد.ت IR ۱۰:۲۱ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۷
    0 0
    حالم از اينهايي كه هميشه ازت تعريف مي كنن به هم ميخوره.پول مي دي تعريفت رو كنن.خوب امروز گند زدي ديگه.اينم آخه طنز بود؟
  • مجتبی IR ۱۰:۲۸ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۷
    0 0
    اون تیکه تبعیض و زاییدن مردان واقعا جالب بود. از این زنا همه چی بر میاد!!!
  • سعيد IR ۱۰:۴۴ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۷
    0 0
    چه عجب بابا يه چيزي هم ازخبرآنلاين نوشتيد.اگرمنصف باشي خبرانلاين سوژه هاش كم ازبقيه نيست.
  • بدون نام IR ۱۰:۴۸ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۷
    0 0
    فکر ميکنم شما هم هوس پناهندگي و آوارگي پيدا کرديد
  • امیر احمد IR ۱۰:۵۸ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۷
    0 0
    باز هم ur work is correct!
  • بی خودی الملک تهرانی IR ۱۱:۰۵ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۷
    0 0
    در مورد قتل ناموسی سعادت آباد باید از این به بعد به مامور های شریف پلیس اجازه تیر اندازی به مقتول یا مضروب رو هم بدن ( البته در صورت رو به موت بودن) که دیگه ای قائله ها این قدر طول نکشه و پلیس ها زود به سر کارشون برگردن.
  • جوجو IR ۱۱:۲۲ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۷
    0 0
    بدنبیدولی هیچ کدومش مثل آقای رحیمی وماجرای پژونمیشه
  • آدم برفي IR ۱۱:۲۵ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۷
    0 0
    شهرام جون، قسمت 5،4،3،2 اصلاٌ در حد و اندازه هاي خودت نبود!!! دادا، قبلاٌ هم گفتم، هيج اجباري نيست كه زياد بنويسي. ما كيفيت ميخوايم! دوستت داريم
  • مجید IR ۱۲:۰۹ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۷
    0 0
    دیگه روز های اخر عمرت رو میگذرونی هه هه هه
  • خودم IR ۱۲:۱۹ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۷
    0 0
    به احتمال زياد چون لباس ضارب و يا مضروب سعادت آباد هيچ شباهتي به البسه فتنه و اعوان و انصارشان نداشت و با عنايت به مانور گذشته ناجا در خصوص برخورد با اغتشاشگران مامورين محترم از برخورد امتناع کردند.
  • سر کار دوله IR ۱۲:۲۲ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۷
    0 0
    شرایط کنونی را امنیتی میکنی پدر سوخته بدم از پا در دروازه دولت آویزان کنند تا عبرت دیگران شوی پدر سوختههان پدر سوخته
  • بدون نام IR ۱۲:۳۷ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۷
    0 0
    خنده نداره که. جای بسی تامل و گریه داره
  • نبی IR ۱۳:۲۳ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۷
    0 0
    جالب هم ایجاست که صداوسیما شاکی بود که چرا مردم جلو نرفتند و بجای اقدام فیلم می گرفتند
  • ali . IR ۱۳:۵۱ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۷
    0 0
    وقعا اگه این حادثه قتل در یکی از کشورهای غربی اتفاق می افتاد و پلیس فقط نظارت می کرد,صدا و سیما در بوق و کرنا می کرد, ولی حالا اصلا انگار نه انگار.
  • اسی IR ۱۴:۰۸ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۷
    0 0
    چقدر دردناکه کسانی که از طرز نوشتنت می ترسند و یکسره بهت زنهار می زنند که آی نکنه بمیری . اینا کسانی هستند که تا آخر عمر از ترس اخیه شدن هیچ حرفی نمی زنند . پاینده باشی
  • بدون نام IR ۱۹:۴۷ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۷
    0 0
    ضارب اون بنده خدا، همون پزشکی بود که الآن رفته انگلیس؟ در صحنه واقعه به غیر از نیروهای پلیس، آیا نیروهای خودسر هم بوده اند؟ چرا اقدام نکردند؟ ضارب به تشویش اذهان عمومی پرداخت است. مگه نه؟
  • بدون نام IR ۲۲:۱۶ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۷
    0 0
    این اقتدار پلیس ماست. حالا هی بگوییم که پلیس چه ها نکرده است.
  • بدون نام NO ۲۳:۲۶ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۷
    0 0
    damet garm
  • حسن DE ۰۰:۵۴ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۸
    0 0
    aga shahram naze galamet kheyli tannazi.
  • بدون نام IR ۰۵:۲۲ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۸
    0 0
    يك طنز درمورداينكه علي دائي درمورد همه چيز مي تواند صحبت كند غيراز فوتبال بنويس
  • صاحب اختیار US ۰۵:۵۱ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۸
    0 0
    در جریان چاقو کشی سعادت آباد، قاتله داد می کشیده که برید کنار وگرنه خودمو کارتی می کنم! حالا نکته اینجاست که دوستان نیروی انتظامی اگر نمی خواستند هفت‌تیر گرامی‌شان را از نیام بیرون بکشند کافی بود به یارو چاقوکشه یک کمی نزدیک می شدند و می‌گفته خوب ما اومدیم نزدیک وقتشه که به قولت وفا کنی و خودتو کارتی کنی! انوقت آن بیچاره می زد خودشو ناکار می‌کرد و داستان به خیر و خوشی با مرگ دو نفر تمام می شد و دوستان هم مدال تدبیر و بصیرت می‌گرفتند.
  • آدم برفي IR ۰۵:۵۱ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۸
    0 0
    شهرام جان، به نظرم داستان كميته انظباطي و دايي سوژه خوبي باشه!
  • ناهید IR ۰۶:۳۱ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۸
    0 0
    بالاخره سند باروری یا سند بهداشت باروری؟ فرقش خیلیه ها!
  • خودم IR ۱۸:۰۲ - ۱۳۸۹/۰۸/۲۰
    0 0
    تو چرا اینقدر لوسی.مردک ننر.
  • شریفی IR ۱۶:۳۳ - ۱۳۸۹/۰۸/۲۱
    0 0
    فوق العاده جالب بود فقط میتوان گفت دمت گرم در این اوضاع خوب نوشتی . دست مریزاد
  • بدون نام IR ۱۷:۰۳ - ۱۳۸۹/۰۸/۲۵
    0 0
    عالی بوددست مریزا
  • وبلاگ نویسان IR ۲۱:۱۴ - ۱۳۸۹/۰۹/۰۴
    0 0
    آقا شهرام مثل همیشه فوق العاده جالب می نویسی