من در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران درس می خواندم. از گذشته های دور می گفتند زیباترین دختران دانشجو در دانشکده ادبیات درس می خوانند و طنزپردازان اسم این دانشکده را گذاشته بودند دانشکده گل و بلبل.

به گزارش خبرآنلاین، «معجون عشق» حاوی گفت‌وگوهای یوسف علیخانی با نویسنده های معروف عامه پسند مثل «ر. اعتمادی»، «فهیمه رحیمی»، «امیر عشیری»، «نازی صفری»، «مریم ریاحی» و... است. در این کتاب با 14 نویسنده عامه پسند که آثارشان جزو پرفروش ترین آثار این حوزه است و خواننده ها اغلب آنها را می شناسند، گفتگوهای جالبی انجام شده است.

«ر.اعتمادی» در شهر لار از شهرهای استان فارس متولد شده و در دوازده سالگی و پایان دوره تحصیلات دبستانی به اتفاق خانواده به تهران مهاجرت کرد. زندگی مطبوعاتی و نویسندگی او در روزنامه اطلاعات آغاز شد و به عنوان یک روزنامه نگار موفق شهرت یافت و همزمان با انتشار رمان جنجال برانگیز «تویست داغم کن» در صف نویسندگان جوان، به عنوان نویسنده ای تیراژساز و به اصطلاح امروزی «بست سلر» جا افتاد.

«ر.اعتمادی» در زمینه رمان نویسی دو دوره مشخص دارد؛ پیش از انقلاب و بعد از انقلاب. رمان های «تویست داغم کن، ساکن محله غم، برای که آواز بخوانم، اتوبوس آبی، بازی عشق، کفش های غمگین عشق، چهل درجه زیر شب، روزهای سخت بارانی، جسور، آخرین ایستگاه شب، یک لحظه روی پل، شب ایرانی، شاهد در آسمان و گلبانو را قبل از انقلاب و رمان های آبی عشق، هشت دقیقه تا برهوت، گل تی تی، دختر شاه پریان، هفت آسمان عشق، عالیجناب عشق، نسل عاشقان، هزار و یکشب عشق و رنگ سرخ عشق» بعد از انقلاب از وی منتشر شده است.

این نویسنده همچنان می نویسد و معتقد است در گلستان ادب ایران برای تمامی نویسندگان با سبک و روش خاص خود، مکانی برای عرض وجود می توان یافت و هیچ نویسنده ای جای نویسنده دیگر را تنگ نکرده است.

معجون عشق

آنچه می‌خوانید گزیده ای از گفتگوی منتشر شده با این نویسنده در کتاب «معجون عشق» است که خبرآنلاین با اجازه ناشر در فضای وب منتشر می‌کند:

*من پس از قبولی در اولین کلاس خبرنگاری که به وسیله موسسه اطلاعات و در راستای مدرن کردن روزنامه نویسی در تهران تشکیل شد، رسما وارد این حرفه شدم؛ دو سالی خبرنگار شهرستان ها بودم که مرا بیشتر با فضای زندگی مردم کشورم آشنا کرد و حوادث مهمی که در شهرهای کشور اتفاق می افتاد گزارشش به من محول می شد. بعد از دو سال به عنوان خبرنگار ویژه در مجله اطلاعات هفتگی آن زمان معروف ترین و پرفروش ترین نشریه هفتگی کشور بود مشغول کار شدم. این مجله دو بخش عمده داشت: بخش گزارش ها و رپرتاژهای روز و بخش داستان و سرگرمی ها....من از کودکی عاشق رمان بودم و همیشه در ذهنم داستان هاایی طراحی می کردم ولی جرات اینکه وارد این قلمرو بشوم نداشتم اما آرزویم این بود که از من نیز که بخش رپرتاژهای مجله را می نوشتم، یک داستان کوتاه چاپ شود.

*من در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران درس می خواندم. از گذشته های دور می گفتند زیباترین دختران دانشجو در دانشکده ادبیات درس می خوانند و طنزپردازان اسم این دانشکده را گذاشته بودند دانشکده گل و بلبل. دختری در همین دوره درس می خواند که به راستی ملکه دانشکده گل و بلبل بود و معمولا در اطراف چنان دخترانی ماجراهایی هم شکل می گیرد و من شاهد یکی از این ماجراها بودم و آن را به شکل قصه ای بازگو کردم.

*در کشور ما به خصوص در اواخر سال های سی و چهل، تکلیف ادبیات به وسیله نحله های سیاسی روشن می شد. چپ افراطی که به اردوگاه سوسیالیستی اتحاد جماهیر شوروی وابسته بودند از همان سال های بیست و بعد از ورود ارتش متفقین به ایران با جلب و جذب روشنفکران توانستند یک اردوگاه ادبی برپا کنند و این اردوگاه به وسیله فصلنامه ها و روزنامه ها تقویت می شد و به جز صادق هدایت و صادق چوبک و یکی دو نفر دیگر از اهل قلم بقیه جذب این اردوگاه شدند.

*بعد از ماجراهای تویست داغم کن و حمایت جوان ها به فکر طرح داستان دیگری افتادم. راستش از هنگامی که به دبیرستان می رفتم زندگی زنان روسپی که در ناحیه 10 تهران و در محله ای به نام شهرنو زندگی می کردند مرا به شدت آزار می داد. دلم برای تک تک آنها می سوخت و فکر می کردم باید برای جلب عواطف مردم به زندگی این فلاکت زده ها قصه ای بنویسم و نوشتم.

*در دنیای ما دو گروه نویسنده داریم. نویسندگانی که با تخیل اثری را خلق می کنند و نویسندگانی که از واقعیات مایه می گیرند. بیشتر نویسندگانی که از واقعیت ها اثر می گیرند اغلب روزنامه نویس بوده اند. روزنامه نویس ابتدا حادثه ای را می بیند و سپس می نویسد. من هم چون حرفه ام روزنامه نویسی بود جزو دسته دوم هستم.

*من نسخه ای از رمان شب ایرانی را برای محمد علی جمالزاده فرستادم و ایشان لطف کردند و درباره این کتاب مطلبی نوشتند که در یک صفحه کامل روزنامه اطلاعات به چاپ رسید و ضمن تایید شب ایرانی به عنوان رمانی که می توان در اروپا ترجمه و چاپ کرد، دستورالعمل هایی هم در جهت بهبود کیفیت آثار جوانان ایرانی دادند که به اعتقاد من هنوز هم مفید فایده است.

علاقمندان برای تهیه کتاب «معجون عشق» و سایر کتاب‌های نشر آموت می‌توانند با شماره تلفن 66408640 پخش ققنوس تماس بگیرند. این کتاب خواندنی که به تازگی به چاپ دوم رسیده است، در 342 صفحه با قیمت 7500 تومان روانه بازار نشر شده است.

ناشران و نویسندگان کشور می‌توانند برای معرفی آثار و تازه‌های خود با نشانی Ketab@khabaronline.ir مکاتبه کنند.

191/60

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 121919

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
3 + 5 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 10
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بدون نام IR ۱۲:۲۶ - ۱۳۸۹/۱۰/۲۰
    3 1
    من خوشگلترین دخترا رو تو دانشگاه صنعتی اصفهان دیدم.زیبا و باهوش
  • بدون نام IR ۱۲:۵۵ - ۱۳۸۹/۱۰/۲۰
    3 1
    يادش بخير اتوبوس آبي....!
  • ترک تهرونی IR ۱۳:۰۶ - ۱۳۸۹/۱۰/۲۰
    2 1
    باسلام. که چی ؟ این خبر بود یا رپرتاز آگهی؟
  • مسعود IR ۲۱:۰۲ - ۱۳۸۹/۱۰/۲۱
    4 0
    با سلام و خسته نباشيد وقتي امشب براي اولين بار از اين سايت بازديد كردم نام يك نويسنده منو به گذشته برد و اينكه بعد از گذشت بالاي 15 سال از خواندن كتاب " كفشهاي غمگين عشق " امشب در مورد نويسنده اون يعني " ر . اعتمادي " مطالبي رو خوندم . دستتون درد نكنه و خسته نباشيد .
  • شیرین IR ۰۵:۳۸ - ۱۳۸۹/۱۰/۲۸
    2 2
    خوشگلترین دخترها دانشکده علوم اجتماعی تهران شمال
  • د.آ6زاد IR ۰۹:۳۷ - ۱۳۸۹/۱۱/۱۲
    2 1
    با سلام. من عاشق رمان های آقای اعتمادی ام ولی خیلی کم یابن
  • مریم محمدی IR ۰۵:۲۵ - ۱۳۹۰/۰۲/۰۵
    2 1
    سلام من مریم 40 ساله هستم من عاشق کتابهای اقای ر اعتمادی بودم اینقدر دوستشون داشتم که بدون این که خودوشون ببینم عاشقش بودم و همیشه در رویاهایم ارزو میکردم در جای با ایشون از نزدیک اشنا بشم امیدوارم پیام منو بخونند و براش ارزو ی سلامتی دارم
  • فرهاد IR ۰۷:۵۲ - ۱۳۹۰/۰۷/۱۴
    7 2
    داستانهای ر. اعتمادی انسان روبه گذشته میبره .گذشته های دور و پرخاطره .واقعا ما باکتابهای آقای اعتمادی جوانی خودرا سپری کردیم .تاسف آوراست که نویسنده ای اجتماعی مدتهای زیادی نویسندگی و قلم وکاغذ را به کناری گذاشته است .برای ایشان آرزوی سلامتی دارم
  • بدون نام IR ۱۵:۴۸ - ۱۳۹۱/۰۵/۲۱
    5 0
    همه ی کتابای ایشون در حال حاضر سانسور شده اند.حیف نیست
  • فروغ US ۰۷:۰۰ - ۱۳۹۴/۰۴/۰۶
    6 0
    نسخه های بی سانسور رو چه جوری تهیه کنیم؟