غروب پنجشنبه 6 آبان 1389 در دعوایی عشقی، حادثه تلخی بنام حادثه سعادت آباد رقم خورد که افکار عمومی را دچار تشویش نمود.

برای اینکه از ابتدا تا انتهای این حادثه را بدون آنکه ذره ای قضاوت شخصی خودمان را در ان دخالت دهیم، برای شما ازشناسی جنایی کنیم؛ بر ان دیدیم تا ماجرا را از زبان رسانه ها و به صورت تاریخی در ذیل بیاوریم:

غروب پنجشنبه 6 آبان 1389:

روزنامه ایران در این باره نوشت:

پسری به نام یعقوب با پلیس 110 تماس گرفت و گفت: «من پسر جوانی را کشته‌ام!»

 مأموران کلانتری 134 شهرک قدس خود را به بنگاه املاک در سعادت‌آباد رسانده و با پیکر خونین یزدان - 30 ساله - که هدف ضربه‌های کارد قرار گرفته بود، روبه‌رو شدند.

متهم در نخستین اظهاراتش به بازپرس شهریاری و مأموران گفت: «یزدان» رقیب عشقی‌ام بود. وقتی فهمیدم می‌خواهد با دختر مورد علاقه‌ام ازدواج کند، چند بار از او خواستم پایش را از زندگی‌ام بیرون بکشد، اما قبول نکرد تا اینکه مجبور شدم او را بکشم.

وی در تشریح ماجرا گفت: چند سال قبل با سعیده - 30 ساله - آشنا شدم. از آنجا که در کار خرید و فروش ملک بودم و او نیز وضع مالی خوبی داشت، قرار شد با هم شریک شویم، ضمن اینکه در این مدت علاقه عجیبی به او پیدا کرده بودم. بنابراین یک دفتر کار به نامش خریدم، اما کم‌کم به بهانه‌جویی پرداخت و مشکلات مالی بهانه‌ای برای اختلافات ما شد تا اینکه یک‌بار با او درگیر شدم و به ناچار کتکش زدم که سعیده شکایت کرد و مرا به زندان انداخت.

البته با شکایت‌های پی‌در‌پی مدت‌زمان محکومیتم بیشتر شد تا اینکه در زندان باخبر شدم «سعیده» با پسری به نام یزدان آشنا شده و قرار ازدواج گذاشته‌اند.

با شنیدن این خبر بشدت افسرده شده و برای سعیده پیغام فرستادم، اما او با تأیید این خبر دیوانه‌ترم کرد. به همین خاطر وقتی از زندان آزاد شدم، به سراغ یزدان رفته و از او خواستم سعیده را رها کند که نپذیرفت. بنابراین نقشه قتلش را طراحی کرده و او را به بهانه‌ای به محل کارم کشانده و پس از درگیری لفظی شدید، با کارد به جانش افتادم!

(این اظهارات اولیه قاتل است که در این باره به بازپرس قضایی گفت.)

==========

شنبه 15 آبان:

احضار دو مامور نیروی انتظامی به دلیل اهمال‌کاری در حادثه سعادت‌آباد

دو مامور اهمال کار در حادثه خونین بنگاه املاک سعادت آباد احضار شده و برایشان تشکیل پرونده شده است.

جانشین فرمانده نیروی انتظامی کشور گفت: دو مامور حاضر در حادثه سعادت آباد به علت استفاده دیر هنگام از تجهیزات خود برای دستگیری قاتل به بازرسی نیروی انتظامی احضار و برایشان تشکیل پرونده شده است.

سرتیپ احمد رضا رادان اظهارداشت: متاسفانه در حادثه سعادت آباد فردی با چاقو اقدام به ضرب و شتم یک مرد به علت مسائل اخلاقی می کند که منجر به قتل وی شد اما روند رسیدگی از سوی ماموران حاضر در صحنه به این ماجرا خیلی کند بود.

وی ادامه داد: ماموران حاضر در صحنه میتوانستند سریع تر از سلاح خود برای دستگیری قاتل استفاده کنند که متاسفانه این اقدام دیر صورت گرفت.

جانشین فرمانده نیروی انتظامی کشور با اشاره به اینکه مجموعه بازرسی نیروی انتظامی دو مامور را برای رسیدگی و تشکیل پرونده خواسته است گفت: ماموران حاضر در صحنه باید پس از اخطار به متهم از سلاح خود استفاده می کردند که این اقدام دیر صورت گرفت.

 =======

یکشنبه 16 آبان 1389:

نیروی انتظامی: اورژانس مقصر حادثه سعادت‌آباد

 رئیس پلیس تهران بزرگ از پیگیری‌ حادثه جنایت در میدان کاج سعادت‌آباد خبر داد و گفت در این حادثه اورژانس نیز مقصر است.

به گزارش خبرآنلاین در پی وقوع جنایت شامگاهی در پنج‌شنبه گذشته در میدان کاج سعادت‌آباد که در آن مرد چاقو به دستی با حمله به یک مرد 33 ساله او را با ضربات چاقو مجروح کرد و با ایجاد رعب و وحشت اجازه نزدیک شدن هیچ‌کس را برای کمک به مرد مجروح نمی‌داد، حضور 2 مأمور پلیس در محل و کوتاهی آنها در ارتباط با این حادثه موجی از انتقادها را به دنبال داشت به طوری که در اولین واکنش سردار حسین ساجدی‌نیا فرمانده انتظامی تهران بزرگ دستور تحقیق در این زمینه را صادر کرد و با بررسی و تحقیقات بعدی مشخص شد این حادثه به دلیل رقابت عشقی میان مقتول و قاتل رخ داده است.

در این ارتباط سردار ساجدی‌نیا فرمانده انتظامی تهران بزرگ در خصوص این حادثه به پرسش‌های خبرنگار ما پاسخ گفت:

* علل و انگیزه این جنایت مشخص شده است؟

بله ظاهراً قاتل و مقتول به دلیل ارتباطی که با یک خانم داشته‌اند با یکدیگر درگیر شده‌اند و براساس تحقیقات عامل جنایت مدام فریاد می‌زده است موضوع ناموسی است و کسی دخالت نکند.

* چه زمانی پلیس در محل حضور پیدا کرده بود؟

دقیقاً 5 دقیقه پس از تماس، 2 نفر از مأموران در محل حاضر شده‌اند و متأسفانه با وجود تماس برای اعزام اورژانس به محل برای انتقال مجروح به بیمارستان یکی از مأموران مرد متهم را دستگیر و دیگری فرد مجروح را به بیمارستان منتقل می‌کند.

* جزئیات این حادثه را به عنوان فرمانده پلیس تهران بررسی کرده‌اید؟

بله، ما از صحنه فیلم داریم، من متأسف هستم که برخی بدون توجه به این حادثه تنها لبخند می‌زنند و شاهد این حادثه دلخراش بودند.

*یعنی پلیس در این حادثه کوتاهی نکرده است؟

من نگفتم پلیس کوتاهی نکرده اما شما به عنوان خبرنگار بپرسید چرا پس از تماس‌های مکرر، اورژانس در محل حضور پیدا نکرده است؟ در ثانی پلیس چه اقدامی می‌توانست انجام دهد. اگر از اسلحه استفاده می‌کرد، تبعات بعدی را داشت و همه می‌گفتند پلیس شلیک کرد، در این حادثه 2 مأمور اعزامی به محل تقسیم کار کرده‌اند و یکی از آنها عامل جنایت را دستگیر کرده است و دیگری نیز مجروح را به بیمارستان منتقل کرده است.

به هر حال پلیس نیز جزیی از همین مردم است، برای نمونه چند روز پیش 3 نفر از مأموران پلیس در منطقه جنوب تهران - شوش- در درگیری با اراذل و اوباش مجروح شدند که اکنون در بیمارستان بستری هستند. یادآور می‌شوم ما از حادثه فیلم داریم و بخش نظارتی نیروی انتظامی تحقیق درخصوص حادثه را آغاز کرده‌اند و اگر مشخص شود 2 مأمور پلیس قصوری مرتکب شده‌اند، با آنها برخورد می‌شود لذا تأکید می‌کنم به عنوان فرمانده پلیس تهران باید این حادثه از زوایای مختلف مورد بررسی قرار گیرد و من این حادثه را به صورت ویژه پیگیری می‌کنم.

=========

یکشنبه 30 آبان 1389:

گفت‌وگو با سعیده الف، زن مظنون حادثه سعادت‌آباد

 خودتان را به طور کامل برای ما معرفی کنید؟

من «سعیده- الف» 32ساله و دارای تحصیلات فوق‌لیسانس در رشته حسابداری هستم و شغلم مدیر مشاوران املاک در سعادت‌آباد بود.

به چه جرمی در پلیس آگاهی بازداشت شده‌اید؟

به اتهام معاونت در قتل در پلیس آگاهی بازداشت هستم.

نسبت شما با قاتل و مقتول چیست؟

من به عنوان مدیر دفتر مشاور املاکی بودم که مدتی کوتاه قاتل و چند ماهی نیز مقتول در آنجا مشغول به کار بودند.

چه رابطه‌ای بین شما و قاتل وجود داشت؟

من هیچ رابطه‌ای با قاتل نداشتم. «مهدی» فقط برای من همیشه مزاحمت ایجاد می‌کرد، بیشتر وقت‌ها از من اخاذی و زورگیری می‌کرد و تاکنون هشت بار از وی شکایت کرده‌ام و چون می‌دانست من نه پدری دارم و نه مادری و برادری به زور هم که شده به خاطر دارایی‌ام می‌خواست با من ازدواج کند ولی من به هیچ‌وجه حاضر به ازدواج با یک فردی که تعادل روحی و روانی نداشت، نبودم.

آشنایی شما با قاتل از کجا شروع شد و چند سال است که وی را می‌شناسید؟

جریان از جایی شروع شد که بنده یک دفتر املاک مسکن در خیابان علامه جنوبی سعادت‌آباد داشتم و قاتل نیز مشاور مدیر دفتر یکی از آژانس‌های مسکن در محدوده سعادت‌آباد بود. اواخر اردیبهشت ماه پیش من آمد و تقاضای کار در دفترم را کرد و من هم به دلیل سابقه کاری‌اش وی را استخدام کردم. چندی نگذشت که «مهدی» پیش من آمد و گفت که مادرش به دلیل ناراحتی قلبی در بیمارستان بستری شده است و نیاز به پول دارد و از من خواست که به او پول قرض دهم. من هم برای همدردی با وی مقدار پولی را که تقاضا کرده بود به وی دادم.

 دوباره چند روز بعد عنوان کرد که برادرش معتاد است و می‌خواهد وی را در یک کمپ درمان اعتیاد بستری کند و نیاز به پول دارد و در این رابطه شماره مدیر کمپ درمانی را به من داد و با تماسی که با مدیر کمپ گرفتم موضوع برای من روشن شد و به اتفاق مهدی و برادرش به کمپ رفتیم و برادرش را بستری کردیم.

در این زمینه حدود 800 - 700 هزار تومان پول پرداخت کردم که بعد از مدتی فهمیدم سرم کلاه رفته است. چون هزینه درمان اعتیاد حدود 100هزار تومان بوده است.

البته این پایان پول گرفتن‌ها نبود، ‌بلکه به بهانه‌های دیگری از من پول می‌گرفت و درصورتی که به وی پول نمی‌دادم مرا مورد آزار و اذیت قرار می‌داد و کتکم می‌زد. در ادامه مجبور شدم پس از دو ماه یعنی اوایل تیرماه از دست وی فرار کنم و جای دیگری را در سعادت‌آباد اجاره کنم و شبانه اثاثیه دفترم را به دفتر جدید منتقل کردم و نخستین روزی که قصد چینش وسایل دفتر را با کمک همکارانم داشتم، «مهدی» با یک چوب بلند به دفتر آمد و شروع به شکستن شیشه در و پنجره و میز و وسایل کرد.

 حتی شخصی که قصد وساطت داشت را مورد آسیب قرار داد و در تماس با پلیس 110 مهدی بازداشت شد و مصدوم را به بیمارستان انتقال دادیم که چند روز بعد فهمیدم که «مهدی» به زندان رفته است.

ولی مشکل به اینجا ختم نشد، بلکه وی پس از 20روز با پرداخت جریمه و دیه از زندان آزاد شد.

حدود یک ماه بعد وقتی در دفترم را قفل کردم و قصد داشتم سوار خودرو شوم یکدفعه دیدم «مهدی» از پشت دیواری بیرون پرید و دست به کیفم انداخت و قصد داشت کیفم را با خود ببرد. در دست دیگرش نیز یک استکان شکسته بود و مدام می‌خواست با آن استکان مرا مجروح کند.

من مقاومت می‌کردم اما او به زور سوار خودرو شد و با تهدید به وسیله استکان شکسته من را تا آزادراه کرج، حوالی وردآورد برد و به من گفت که از خودرو پیاده شوم و خودش پشت فرمان بنشیند. من هم از فرصت استفاده کردم و پا به فرار گذاشتم که «مهدی» نیز به دنبال من می‌دوید. در آن صحنه یک نفر مرا از دست این دیوانه نجات داد.

طی این سه سال مرتب در اضطراب بودم و از دست تهدیدها و باج‌گیری این فرد آسایش نداشتم. حتی چندین بار از وی چاقو خورده‌ام و چندین بار نیز چون که می‌دانست داخل کیفم پول است، کیفم را می‌دزدید و فرار می‌کرد. در این رابطه تاکنون هشت بار از وی شکایت کرده‌ام.

همین شش، هفت ماه پیش به دلیل ضرب و شتم عمدی از وی در کلانتری شکایت کردم و خودش نیز اعتراف به ضرب و شتم کرد و به دروغ عنوان داشت که با من رابطه داشته است که به دلیل اظهاراتش پنج ماه زندان افتاد و مدام از زندان به من زنگ می‌زد که رضایت دهم و می‌گفت: «در زندان کلی خلافکار شده‌ام. اگر بیایم بیرون سرت را زیر آب می‌کنم.» و من در جواب گفتم از دستت فرار می‌کنم. بعضی اوقات زنگ می‌زد خواهش می‌کرد و بعضی وقت‌ها هم زنگ می‌زد و تهدیدم می‌کرد، حتی چند روزی که مانده بود از زندان آزاد شود به پای مادرش افتادم و خواهش و تمنا کردم، کاری کند تا «مهدی» به سمت من نیاید، چون می‌ترسیدم بیاید و مرا بکشد!

چند روز بعد ساعت 10 شب «مهدی» از زندان آزاد شد و به من زنگ زد و با ترس و لرز سریع باتری تلفن همراه خود را درآوردم و به دلیل ترس شدید از وی تمامی چراغ‌های منزلم را خاموش کردم ولی مهدی ول‌کن ماجرا نبود و مرتب به شماره منزلم زنگ می‌زد و شماره‌ها برای اطراف کرج بود. من هم سریع وسایلم را جمع کردم و به خواهرم زنگ زدم و به اتفاق هم به شمال فرار کردیم.

فردای آن شب دوباره مدام تماس گرفت که درنهایت مجبور شدم تلفن را جواب بدهم. «مهدی» پشت تلفن اظهار داشت که سرش به سنگ خورده است و دیگر نمی‌خواهد اذیتم کند و قصد آدم شدن دارد. کلی از من معذرت‌خواهی کرد. پشت تلفن لحن صحبت‌هایش بسیار خوب شده بود و من با خیال راحت بعد از چند روز به تهران (چند روز قبل از قتل) برگشتم.

وقتی به محل کارم رفتم از کرج تماس گرفت و گفت یک کمکی به وی کنم تا دوباره شروع به کار کند و خرج زندگی‌اش را دربیاورد؛ تقاضای پول کرد. روز بعد (چهار روز قبل از قتل) زنگ زد و گفت: «بیا فرحزاد و برایم پول بیار»، من که خیلی از «مهدی» می‌ترسیدم به او گفتم تو بیا پول‌ها را ببر که او هم نیامد و از گرفتن پول منصرف شد.

سه یا چهار روز قبل از قتل، من با یزدان بودم که متوجه شدم «مهدی» به یزدان زنگ زد و درباره من پرسید که چرا از من خواستگاری کرده است و بسیار عصبانی بود و بعد از پایان تماس به گوشی تلفن همراه من زنگ زد و مرتب تهدیدم می‌کرد.

نحوه آشنایی شما با یزدان چگونه بود؟

دو ماه قبل از حادثه، یزدان به دفتر آمد تا یک منزل مبله اجاره کند و برای تنظیم قولنامه به همراه مشاورانم به دفترم آمد. با هم در رابطه با اجاره و ودیعه مشغول صحبت شدیم و به توافق رسیدیم و یزدان کارت شناسایی‌اش که عکس کارت ملی بود به من داد و حدود یک‌ساعت ما را معطل کرد و به بهانه اینکه یکی از آشنایانش در حال انتقال پول و چک به دفتر است. بعد از حدود یک ساعت و نیم قرار شد یزدان فردا پول را بیاورد و قرارداد را امضا کنیم.

فردا هر چقدر به وی زنگ زدم جوابگوی تماسم بشود تا اینکه بعد از یکی، دو هفته دوباره به دفترم آمد و عنوان کرد آن آپارتمان را نمی‌خواهد و کارت شناسایی‌اش را گرفت و رفت و دوباره پس از چند روز به بهانه اجاره یک آپارتمان دیگر آمد و به من گفت که در یک آژانس کرایه خودرو مشغول به کار است و درباره کار مسکن پرسید و از من خواست که استخدامش کنم. «یزدان» از اوایل مهرماه در دفتر من مشغول به کار شد و در طول چند روز رابطه‌اش را با من خیلی نزدیک و خوب کرد و به من پیشنهاد ازدواج داد. من هم قبول نکردم.

رابطه‌مان یک رابطه کاری بود ولی یزدان هم ول کن من نبود و عنوان می‌کرد که مهر من در دلش نشسته و خواستار ازدواج با من است.

مهدی (قاتل) از کجا به رابطه شما و مقتول (یزدان) پی برد؟

«مهدی» که برای دیدن من به دفترم مراجعه کرده بود از آبدارچی سئوال کرده بود و قضیه خواستگاری «یزدان» را فهمیده بود.

واکنش مهدی پس از فهمیدن این موضوع چه بود؟

«مهدی» به یزدان زنگ زده و گفته بود که لقمه بزرگتر از دهانش برندارد و برای یزدان خط و نشان می‌کشید که پایش را از این ماجرا بیرون بکشد.

پاسخ «یزدان» به «مهدی» چه بوده است؟

«یزدان» هم کوتاه نمی‌آمد و «مهدی» را تهدید می‌کرد و حتی یک بار هم چند نفر را برای کتک زدن «مهدی» به جلوی دفتر فرستاده بود.

«مهدی» و «یزدان» چند روز با هم درگیر بودند؟

حدود سه، چهار روزی با یکدیگر ارتباط تلفنی داشتند و مدام همدیگر را تهدید می‌کردند.

پاسخ شما به تماس‌های «مهدی» و «یزدان» چه بود؟

من در جواب به «مهدی» زیر بار رابطه با یزدان نمی‌رفتم و می‌گفتم به هیچ‌وجه قصد ازدواج با «یزدان» را ندارم و از مهدی خواهش می‌کردم که این قضیه را فیصله دهد ولی او گوش نمی‌کرد، یزدان هم از خر شیطان پایین نمی‌آمد و به من می‌گفت من گازاشک‌آور دارم که هشت متر پخش می‌شود و به هر کسی بزنم روی زمین می‌خوابد، مهدی که هیچ، بزرگتر از مهدی هم دوام آن را نمی‌آورد.

چرا موضوع را با پلیس مطرح نکردید؟

روز چهارم آبان ماه جاری به اتفاق یزدان به دادسرای ناحیه 18 سعادت‌آباد رفتم و از «مهدی» شکایت کردم و شکواییه را به کلانتری بردم و هنگامی که قصد داشتم شاهدان را به کلانتری ببرم، پیامکی برایم آمد که عنوان شده بود مهدی با یک قبضه قمه مقابل کلانتری منتظر است تا تو را بکشد!

با خواندن این پیامک سریع از کلانتری خارج شدم و خودم را در منزلم پنهان کردم.

روز قبل از قتل چه اتفاقاتی افتاد؟

مهدی به من زنگ می‌زد و تهدیدم می‌کرد و مهدی و یزدان با یکدیگر در ارتباط بودند و به طور مستمر یکدیگر را تهدید می‌کردند و فحش می‌دادند و برای هم خط و نشان می‌کشیدند.

به نظر شما چه عواملی باعث شعله‌ور شدن این درگیری و قتل شد؟

شب آخر من با یزدان بودم و یزدان مرتب به «مهدی» می‌گفت که من این خانم را دوست دارم و قصد ازدواج با او را دارم. باید مادر بچه‌های من بشود و خیلی از من تعریف کرد و با این کارها و حرف‌ها باعث تحریک و جنون «مهدی» شد.

از قتل یزدان چگونه مطلع شدی؟

روز حادثه من خانه بودم و از فرط نگرانی و خستگی خوابیده بودم. ساعت سه ظهر از خواب بیدار شدم و هنگامی‌که گوشی‌ام را برداشتم دیدم که 42 تماس از دست رفته داشتم و مشاوران و کارکنان دفتر به من زنگ زده‌اند که در این رابطه با یکی از مشاوران تماس گرفتم و ایشان گفت که «مهدی»، «یزدان» را به قتل رسانده است. من اول باور نکردم تا اینکه گوشی را برادر یزدان برداشت و پشت تلفن سر من داد می‌کشید. آنجا از حال رفتم و وقتی که به هوش آمدم وسایلم را جمع کردم و به خانه خواهرم فرار کردم تا اینکه از اداره آگاهی تماس گرفتند و برای تحقیقات من را احضار کردند.

شما چرا فرار کردید،‌ مگر شما هم دخالتی در قتل داشتید؟

نه، من هیچ دخالتی در این قتل نداشتم، فقط خیلی ترسیده بودم.

چه دفاعی از خودت داری؟

خیلی ناراحتم که این درگیری منجر به کشته شدن «یزدان» شد و این حادثه برای من خیلی خیلی تلخ بود و من هیچ دخالتی در این درگیری نداشتم. نمی‌خواستم این حادثه بسیار فجیع اتفاق بیفتد.

========

یکشنبه 30 آبان 1389:

پدر مقتول حادثه سعادت آباد:قاتل را جلوی بنگاه املاک قصاص نمایید!

 پدر مقتول حادثه سعادت آباد ضمن انتقاد از مردم حاضر در صحنه و پلیس خواستار قصاص قاتل پسرش جلوی درب بنگاه محل حادثه شد.

پدر مقتول خطاب به ریاست دادگاه کیفری استان تهران - قاضی نور الله عزیز محمدی- گفت: تقاضای من اشد مجازات متهمان است. وی افزود با اینکه بچه من دیگر زنده نمی‌شود اما شاید با قصاص قاتل و مجازات متهم دیگر، جامعه آگاه شود. وی تاکید نمود در این حادثه بیشتر از همه مردم حاضر در صحنه جرم و پلیس دل ما را شکستند.

وی از قاضی خواست تا جلوی درب بنگاه معاملات ملکی در سعادت اباد و در حضور مردم قاتل قصاص گردد.

=======

دوشنبه 1 آذر 1389:

صدور حکم قصاص قاتل حادثه سعادت‌آباد/ سعیده تبرئه شد

قاضی شعبه 71 دادگاه کیفری حکم قصاص متهم پرونده قتل در سعادت‌آباد را صادر کرد.

پس از جلسه محاکمه صبح دیروز متهمان پرونده قتل در سعادت‌آباد که در آن متهم پرونده به دفاع از خود پرداخت قاضی نورالله عزیز محمدی با مستشاران این شعبه به شور نشست و در نهایت حکم قصاص یعقوب را صادر کرد.

قاضی عزیزمحمدی در گفت‌وگو با خبرنگار قضایی فارس درباره حکم صادره گفت: یعقوب به اتهام قتل به قصاص، به اتهام رابطه نامشروع با کیمیا به تحمل 100 ضربه شلاق و به اتهام قدرت‌نمایی با چاقو به 2 سال حبس و 74 ضربه شلاق محکوم شد.

وی ادامه داد: با نظر اکثریت قضات (3 قاضی)، کیمیا از اتهام معاونت در قتل تبرئه شد اما به دلیل ارتباط نامشروع با یعقوب، به تحمل 100 ضربه شلاق محکوم شد.

رئیس شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران، گفت: حکم در ملاءعام اجرا خواهد شد اما مکان اجرای آن با نظر دادستان تهران خواهد بود.

صبح روز 6 آبان امسال، اهالی خیابان‌های منتهی به میدان کاج واقع در منطقه سعادت‌آباد، با فریادهای کمک‌خواهی مرد جوانی به خیابان آمدند.

مردم در خیابان، جوانی را مشاهده کردند که توسط شخص دیگری به شدت مجروح شده و فرد ضارب به هیچ کس اجازه دخالت برای نجات جوان مصدوم را نمی‌دهد.

بعد از گذشت دقایق طولانی از این حادثه، نه مردم و نه مأموران پلیس حاضر در صحنه به خود اجازه برخورد با عامل این جنایت را ندادند تا اینکه جوان مجروح مقابل چشمان مردم و مأموران پلیس جان داد.

با توجه به حساسیت فوق‌العاده‌ای که بعد از این قتل در سطح جامعه ایجاد شد، رئیس قوه‌قضاییه دستور داد تا پرونده به صورت فوق‌العاده و خارج از نوبت رسیدگی شود.

پرونده بعد از طی مراحل تحقیقاتی در دادسرای جنایی تهران و پس از گذشت 24 روز از این جنایت هولناک به دادگاه کیفری استان تهران ارجاع داده شد که صبح دیروز و از ساعت 9:45 به ریاست قاضی نورالله عزیزمحمدی، رئیس شعبه 71 دادگاه کیفری، محاکمه متهم به صورت علنی آغاز شد.

=======

دوشنبه 1 آذر 1389:

دفاع جدید احمدی مقدم از عملکرد پلیس در حادثه سعادت آباد

همزمان با وقوع حادثه میدان کاج سعادت آباد تهران سردار دکتر اسماعیل احمد ی مقدم فرمانده نیروی انتظامی دستور بررسی های دقیق و کارشناسی را صادر کرد.

در راستای این دستور نیروی انتظامی با بکار گیری کارشناسان خبره خود اقدام به بررسی اسناد و مدارک و اظهار نظرات شهود و تحقیقات محلی از مطلعین در صحنه جرم کرد که نتایج آن به شرح ذیل می باشد.

درگیری به وجوآمده بر اثر رابطه عشقی و غیراخلاقی بود که بین قاتل (ی- ج) و مقتول (م-ح) بر سریک زن (س ) وجود داشت که نهایتا منجر به درگیری و قتل یکی از در مورخ 6/8/1389آنها شد.

در تاریخ 6/8/1389 قاتل طی یک تماس تلفنی با مقتول و تهیه یک قبضه سلاح سرد(چاقو) به سمت دفتر کار مقتول می رود.لیکن به علت عدم حضور مقتول در دفتر از محل دور شده و به آژانس (ت-ت) مراجعه و درخواست سرویس برای عزیمت به شهرک غرب را می کند.

آژانس مذبور در ساعت 50/9 دقیقه یک دستگاه خودرو به رانندگی شخصی بنام (ک) اعزام می کند.

قاتل پس از سوار شدن بر خودرو و طی مسافت کوتاهی متوجه می شود که مقتول در جلوی دفتر کار( آژانس مسکن) حضور دارد. لذا از خودرو پیاده به طرف مقتول رفته و با وی درگیر می شود.

مقتول با سلاح سردی (چاقو) که از قبل تهیه کرده بود وی را مجروح می کند.

درساعت 9 و 55 دقیقه و 28 ثانیه یکی از شهروندان که شاهد این درگیری بود با پلیس 110 تماس گرفته و موضوع را به پلیس اطلاع می دهد که اولین واحد در ساعت 9 و 59 دقیقه در سر صحنه حاضر می شود و با توجه به نزدیکی بیمارستان مدرس به صحنه جرم مجروح توسط عوامل درمانی این بیمارستان با یک عدد برانکارد چرخدار و یک عدد کپسول اکسیژن بلافاصله به این بیمارستان منتقل می شود.

گفتنی است‏،همزمانی که مجروح روی زمین افتاده بود یک پزشک رهگذر که از آنجا می گذشت با مشاهده وضعیت مجروح که خون زیادی از او رفته بود به ماموران توصیه می کند مجروح حتما باید توسط کادر پزشکی به بیمارستان منتقل شود.

مجروح در ساعت 10 و 5 دقیقه مورخ فوق در این بیمارستان پذیرش شده و تحت درمان قرار می گیرد.

در ساعت 10 و 30 دقیقه مجروح توسط دو پزشک متخصص معاینه مجدد می شود که به منظور درمان و معالجه در ساعت 10 و 45 دقیقه به اطاق عمل اعزام و تحت عمل جراحی قرار می گیرد که علی رغم تلاش پزشکان مجروح در ساعت 13 همان روز بر اثر شدت جراحات وارده فوت می کند.

همزمان با انتقال مجروح به بیمارستان ماموران کلانتری 134 شهرک غرب که در محل حاضر بودند قاتل را که تهدید به خودکشی می کرد در ساعت 10 و 11 دقیقه با شگرد های پلیسی و اقدامات مشاوره ای آرام و وی را دستگیر می کنند.

مدت زمان بر زمین ماندن مجروح با فرض اینکه قاتل بلافاصله پس از کرایه اتومبیل از آژانس که ساعت 9 و 50 دقیقه می باشد و انتقال مجروح به بیمارستان در ساعت 10 و 5 دقیقه گزارش شده است حداکثر 15دقیقه می باشد.

با تحقیقات به عمل آمده و مستندات موجود مشخص شده است که از زمان وقوع حادثه تا زمان حضور ماموران در صحنه 4 دقیقه و 5 ثانیه طول کشیده است که با حضور ماموران در صحنه تنها 5 دقیقه و 28 ثانیه به طول انجامید تا مجروح به بیمارستان مدرس منتقل شود.

همچنین متهم پس از 11 دقیقه شناسایی و دستگیر می شود که طولانی ترین فیلم تهیه شده از صحنه جرم نیز 9 دقیقه و 12 ثانیه می باشد که بلافاصله توسط یکی از شهروندان ضبط وتهیه شده است و تنها 4 دقیقه و 5 ثانیه طول می کشد که تمام هماهنگی های لازم برای انتقال مجروح به بیمارستان صورت پذیرد.

با توجه به اینکه از زمان سوار شدن قاتل بر خودروی آژانس و درگیری و انتقال مجروح به بیمارستان تنها 15 دقیقه بطول انجامیده است از این 15 دقیقه پلیس بعد از 5 دقیقه در سر صحنه حاضر و در مدت 5 دقیقه تمام هماهنگی ها در راستای انتقال وی به بیمارستان صورت گرفته است.

برابر بند 3 از ماده 3 قانون بکارگیری سلاح مصوب 18/1/1373 که اشعار می دارد در صورتی که مامورمان مشاهده کنند یکی یا چند نفر مورد حمله واقع شده حق بکارگیری سلاح را دارند پس بنا به استناد و استدلال قانون مذکور موضوع استفاده از سلاح توسط ماموران در این واقعه منتفی است و از طرفی مستند به مواد 61 و 62 از قانون مجازات اسلامی که در متن خود تبیین داشته اولا دفاع با تجاوز و خطر باید متناسب باشد و دوما مقاومت و قصد فرار در مقابل قوای انتظامی در زمان دستگیری از سوی متهم واقع گردد که در این مقوله متهم نه قصد حمله و نه مقاومت نسبت به ماموران را داشته که مامورین از سلاح استفاده نمایند از طرفی وفق ماده 18 آئین دادرسی کیفری مصوب 1378 که چهار وظیفه را برای ضابطین دادگستری به محض اطلاع از وقوع جرم در جرائم مشهود احصاء نموده که عبارتنداز:

الف-حفظ آلالت و ادوات‏،آثار و علائم جرم

ب- جلوگیری از فرار متهم یا توانی

ج- تحقیقات محلی

د- اطلاع رسانی به مقام قضایی که تمام این موارد از سوی ماموران حاضر در صحنه جرم رعایت شده است.

اگر چه عملکرد پلیس در این حادثه توسط رسانه های گروهی به ناحق مورد هجمه تبلیغاتی قرار گرفته است، لیکن نیروی انتظامی معتقد است ماموران به وظایف خود به درستی عمل کرده و با مهارت و تسلط کامل صحنه را مدریت نموده اند.

===========

15 دی 1389:

مصاحبه با قاتل جنایت سعادت آباد ساعاتی قبل از اعدام

قاتل میدان کاج خود را اینگونه معرفی می کند: یعقوبعلی جعفری با اسم مستعار مهدی، 31 ساله متولد تفرش، تحصیلات سیکل، از شش هفت سال گذشته تا کنون بنگاه مسکن داشتم. یعقوب که در تاریخ ششم آبان امسال در حوالی میدان کاج سعادت آباد فردی به نام یزدان را در مقابل چشم مردم با ضربات متعدد چاقو به طرز فجیعی به قتل رسانده است در مصاحبه اختصاصی با خبرنگار واحد مرکزی خبر گفت: عشق بازیگری داشتم اما نمی دانم چرا بازیگر نشدم ، فیلم های جنایی و پلیسی را دوست داشتم. قاتل میدان کاج که در آخرین ساعات زندگی خود تقریبا خونسرد روبروی ما نشسته است، درباره نحوه آشنایی با کیمیا یکی از عوامل مطرح در حادثه قتل خیابان یکم سعادت آباد می گوید: بالاتراز میدان کاج در مسکنی شاغل بودم که صاحب مسکن طبقه پایین آن را به کیمیا اجاره داده بود. وی کیمیا را زنی می داند که به واسطه روابط عمومی قوی خوب قرارداد می بست و خوب پول در می آورد. یعقوب و چگونگی آشنایی با کیمیا: بچه دختر عمویم در پی کار بود که او را به کیمیا معرفی کردم و به واسطه آن روابطم با کیمیا بیشتر شد و چندین مرتبه نزد او رفتم، کیمیا از برخورد و تیپ، قیافه من خوشش آمد.

عاقبت بعد از چند روز به خانه من رفتیم.

کیمیا در راه پیشنهاد کرد برایم ماشین بخرد که گفتم ماشین دارم و رابطه ام با او بیشتر شد؛ مدتی بعد خانه خودم را تخلیه کردم و در خانه کیمیا که خواهرکوچکی هم داشت بدون ازدواج شرعی شروع به زندگی کردم. یعقوب می گوید: فکر می کردم مطلقه است اما بعد از یکسال فهمیدم او از شوهرش طلاق نگرفته است. از او می پرسیم چرا با این وضع ارتباطت را با او ادامه دادی؟ جواب می دهد: دوستش داشتم. یعقوب به گفته خود به خاطر اختلافات مالی و ضرب و شتم کیمیا حدود شش ماه زندانی شده است اما در زندان هم با او ارتباط تلفنی داشته است. تنفر از یزدان از کجا درذهن یعقوب کلید خورد؟.

یعقوب می گوید: دو سه هفته آخر زندانم کیمیا از مزاحمت های یک نفر به نام یزدان برایم گفت همان موقع خیلی عصبانی شدم. قاتل محکوم به قصاص بعد از زندان به واسطه تحریک کیمیا به یزدان زنگ می زند تا بگفته خودش او را از رابطه با کیمیا منصرف کند اما رقیب عشقی اش نمی پذیرد. یعقوب که جزئیات روز جنایت را به خوبی بیاد دارد در تشریح آن ماجرای خونین می گوید: صبح روز حادثه آمدم تا با یزدان که او را هنوز ندیده بودم، حرف بزنم البته همراه خودم یک چاقو هم برای دفاع برداشته بودم، وقتی با یزدان مواجه شدم و او را با اسم صدا زدم اما او بلافاصله اسپری به صورتم پاشید و لگدی هم به من زد. زمانی که آمد فرار کند با کارد او را زدم این زمان خشم و نفرت و جنون مرا گرفته بود؛ کارم از روی ناراحتی شدید بود، نمی خواستم او را بکشم. ازیعقوب می پرسم: می گویند هجده ضربه چاقو به یزدان زدی، چرا؟ گفت: فقط چهار پنج ضربه به او زدم، خون جلوی چشمم را گرفته بود و هیچ کس را نمی دیدم. یعقوب ناگهان یاد یک عادت همیشگی می افتد: حوادث روزنامه ها را زیاد می خواندم البته می خواستم تا اینگونه مسائل برایم تجربه شود. - چرا اجازه ندادی مردم به یزدان کمک کنند؟ یعقوب به فکر فرو می رود و می گوید: دچار جنون آنی شده بودم، یادم نمی آید به مردم چه می گفتم و یا اینکه به جنازه یزدان لگد زدم هم یادم نمی آید. یعقوب روز حادثه پس از از پای در آوردن یزدان پیراهن خود را درمی آورد؛ می پرسیم به چه فکری بودی؟ می گوید: می خواستم خودم را هم بزنم اما ترسیدم.

با حیرت می پرسیم پس چرا یزدان را بی مهابا چاقو می زدی.

در مقابل حیرت بیشتر ما می گوید: نمی ترسیدم، از او نفرت داشتم. یعقوب تا هنگام بازداشت و حضور درکلانتری و آگاهی باور نمی کند که کسی را به قتل رسانده؛ به قیافه اش خیره می شوم چیزی مصرف می کردی؟ پاسخ می دهد: شیشه می کشیدم، قبلا هم مشروب می خوردم اما دو سالی بود که دست برداشته بودم. یک سوال ذهنم را مشغول کرده یعقوب می داند که اعدامی است.

قاتل میدان کاج می گوید: از حکمم خبر دارم، اعدام است زمانش هم فردا در ملاء عام؛ باید تقاص پس بدهم اگربگویم نمی ترسم، دروغ است. از یعقوب می پرسم به لحظه اعدام وطناب دار فکر کرده ای؟ جواب می دهد: فرصت نشده که فکر کنم که پای چوبه دار چه احساسی دارم. یعقوب ازخانواده مقتول طلب عفو و بخشش می کند اما دریک فکرعجیب است: ای کاش کیمیا را به جای یزدان می کشتم؛ او مرا به پای چوبه دار کشید. و آخرین حرف یعقوب که با حسرت تما م بیان می شود: پدرم بعد از ارتباط من با کیمیا چنین روزی را برایم پیش بینی می کرد.

========

15 دی 1389:

قاتل پرونده سعادت آباد به دار مجازات آویخته شد

محکوم به قصاص در پرونده قتل میدان کاج سعادت آباد به دار مجازات آویخته شد.

یعقوب متهم پرونده سعادت آباد پس از 69 روز از وقوع یک حادثه مرگبار در میدان کاج سعادت آباد محکوم به قصاص پرونده در ملاء عام به دار آویخته شد.

یعقوب جوان 32 ساله که مرد جوانی را در یک درگیری خونین در جلوی چشم ده‌ها نفر از شهروندان به قتل رسانده بود سحرگاه امروز ساعت 6:16 دقیقه با حضور جمعی از مردم براساس حکم دادگاه به دار مجازات آویخته شد.

===========

 

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 140461

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 9 =