ماکسیم گورکی در کتاب «دانشکده‌های من» ماجرای رفتن خود به دانشکده در قازان را بازگو می کند؛ ماجرایی که در آن روزگار سیاه مردم روسیه در دوره‌ تزاری روایت می‌شود.

به گزارش خبرآنلاین، کتاب «دانشکده‌های من» نوشته ماکسیم گورکی (Maxim Gorky) با ترجمه علی‌اصغر هلالیان از سوی انتشارات نگاه در 232 صفحه با قیمت 5 هزار تومان منتشر شد. ماجرای رمان دانشکده‌های من‌ از این قرار است که ن.یورنیف ‌دوست ماکسیم گورکی فکر ‌دانشکده رفتن را به‌سر او‌ می‌اندازد و گورکی‌ را ترغیب می‌کند که‌ برای ورود به دانشکده به قازان برود‌ و در همین روایت است که با رسیدن به قازان پی می‌برد دشواری تحصیل در دانشکده‌های دوره‌ تزاریسم این فرصت را نمی‌دهد و می‌گوید که «من اگر فکر رفتن به ایران را می‌کردم از فکر رفتن به دانشکده عاقلانه‌تر بود»‌، هرچند امکان به دانشکده رفتن راوی‌/ شخصیت اصلی داستان ‌در این روایت فراهم نمی‌شود اما فرصتی به‌دست می‌آید تا ماکسیم گورکی ‌مانند سایر آثارش روزگار سیاه مردم روسیه در دوره‌ تزاری را روایت کند.

ماکسیم گورکی در رمان ‌دانشکده‌های من‌ می‌گوید: «نتیجه افکارم از سر‌گذشت‌های خویش و کتاب‌هایی که خوانده بودم به‌دستم آمده بود‌. برای این‌که‌ از یک امر واقعی داستان عجیبی بسازم‌ و‌ رشته‌ نامریی در اساس آن ریشه دوانیده باشد زیاد به‌خود زحمت نمی‌‌دادم».

در مقدمه مترجم بر این کتاب نیز می خوانیم: «ماکسیم گورگی با همه میل وافری که برای رفتن به دانشکده داشت، موفق به انجام این مقصود نشد و در مدت زندگی خویش برای تحصیل پا به درون دانشکده نگذارد. خودش وقتی که به قازان آمده و از دشواری تحصیل در دانشکده‌‌های زمان تزاریسم مطلع می‌‌‌شود، می‌‌گوید: «من اگر فکر رفتن به ایران را می‌‌کردم، از فکر رفتن به دانشکده عاقلانه‌‌تر بود.»

بنابراین گزارش، در بخشی از این کتاب می خوانیم: «آری من می‌خواهم وارد دانشکده قازان شوم. فکر وارد شدن در دانشکده را یکی از دوستان من به نام ن. یورنیوف در من تلقین کرد. او جوانی بود خوشرو و مهربان، دیدگانی زنانه و نوازش‌دهنده داشت. در دبیرستان تحصیل می‌کرد و در یکی از اطاق‌های زیر شیروانی ساختمانی زندگی می‌کرد که من هم در آنجا منزل داشتم. چون او غالبا مرا مشغول مطالعه کتاب می‌یافت توجهش برانگیخته بود و به همین جهت با من آشنا شد. کمی بعد او شروع کرد به اظهار بعضی مطالب که برای من تازگی داشت و تا آن زمان هرگز به گوشم نرسیده بود. می‌گفت شما استعداد خاصی برای فراگرفتن علم دارید و طبیعت شما را برای خدمت به علم آفریده است. من در آن ایام هنوز نمی‌دانستم که ممکن است در نقش خرگوش به علم خدمت کرد ولی دوستم یورنیوف مسئله را کاملا برای من تشریح و اثبات کرد. او می‌گفت دانشکده‌ها مخصوصا به جوانانی مثل من نیازمندند ...»

ماکسیم گورگی در این کتاب یکی از دانشکده‌‌های خود را چنین تصویر می‌‌کند: «... منازل این میدان در اثر حریقی از بین رفته و بجای آنها گیاهان گوناگون روئیده بود. در زیر این گیاهان زیرزمین بزرگی از آسیب روزگار مصون مانده و سگهای ولگرد در آنجا زندگی کرده بعد هم می‌‌مردند. برای اینکه سربار خانواده فقیر یورینف نباشم، صبح خیلی زود از خانه بیرون می‌‌آمدم تا صبحانه صرف نکنم. اصولا یک قطعه از نان ایشان مانند سنگی در دلم جایگزین می‌‌‌شد. روزهای بارانی و طوفانی به این زیرزمین پناهنده می‌‌شدم، این زیرزمین که من آنرا خوب به خاطر دارم یکی از دانشکده‌‌های من بود...»

291/60

کد خبر 149381

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

آخرین اخبار

پربیننده‌ترین