شیرزاد عبداللهی

 به گزارش ایسنا، دبیر کل شورای عالی آموزش و پرورش با اعلام پوشش تحصیلی 98 درصدی لازم‌التعلیمان توسط آموزش و پرورش، از حذف بیسوادی تا پایان برنامه پنجم توسعه خبر داد. در این خبر دو مدعای آشکار وجود دارد که باهم مرتبط هستند. یکی ریشه کنی بیسوادی و دیگری پوشش 98 درصدی آموزش کودکان واجب التعلیم (گروه سنی 6 تا 18 ساله) کشور است.در خصوص آمار بیسوادان رئیس سازمان نهضت سوادآموزی ماه گذشته گفت: "با اجرای روش خوداظهاری، 4 میلیون و 897 هزار نفر در گروه سنی 10 تا 49 سال اعلام کرده بودندکه بی‌سواد هستند و  طی چند مرحله پالایش و جست‌وجو در بانک اطلاعات آموزش و پرورش و بانک اطلاعات سوادآموزی، این تعداد به 2 میلیون و 697 هزار و 113 نفر کاهش یافت".

مفهوم این سخنان این است که 2 میلیون و 200 هزار نفر از کسانی که در آمارگیری خود را بیسواد معرفی کرده اند ،توسط سازمان نهضت سواد آموزی پالایش شده و و این سازمان آنها را با سواد می داند! از انجایی که در گروه سنی 10 تا 49 ساله بیسوادی صفتی ناپسند محسوب می شود، بعید به نظر می رسد که دو میلیون و 200 هزار باسواد، خود را بی سواد معرفی کرده باشند.برعکس با توجه به مذموم بودن بیسوادی محتمل است که تعداد زیادی  از بیسوادان خود را با سواد معرفی نموده اند. به شهادت مسئولان سابق سواد آموزی، بانک اطلاعات سواد آموزی  چندان قابل اعتماد نیست. ای بسا افرادی در کلاس های نهضت با اطلاع و یا بی اطلاع خودشان ثبت نام شده و بدون حضور در کلاس ها برای آنها سابقه درست شده است. در خوشبینانه ترین حالت ، تعداد زیادی از این افراد به بیسوادی رجعت کرده اند. یعنی در کودکی دو سه سالی مدرسه رفته و سپس از تحصیل بازمانده و پس از چند سال به صف بیسوادان بازگشته اند . به این ترتیب حداقل باید آمار 4 میلیون و نهصد هزار نفر بر اساس خوداظهاری را مبنای بیسوادی در گروه سنی10 تا 49 سال  بدانیم. در بین گروه سنی 49 سال به بالا  هم بیش از  5 میلیون بیسواد وجود دارند که با جمع این دو رقم تعداد بیسوادان کشور در گروه سنی 10 سال به بالا به 10 میلیون نفر می رسد . به عبارتی 16 تا 18 درصد جمعیت بالای ده سال از نعمت سواد به طور کامل محرومند. این ارقام با آمارهای ارائه شده توسط مسئولان سابق نهضت سوادآموزی همخوانی دارد. اما معلوم نیست که مدیر جدید نهضت ، چه اصراری بر پالایش آمارها و کاهش صد درصدی تعداد بیسوادان دارد.

 وجود ده میلیون بیسواد در جمعیت 74 میلیونی امروز ایران نافی تلاش های نهضت سوادآموزی و آموزشیاران زحمتکش این نهضت نیست. چرا که در سایه زحمات مجموعه نهضت،  آمار بیسوادی از حدود 50 درصد اول انقلاب به 18 درصد کاهش یافته است. هرچند حذف بیسوادی و به گفته وزیر رساندن آمار بیسوادان به صفر طی پنج سال غیر ممکن است و اصولا در هیچ جامعه ای آمار بیسوادی به صفر نمی رسد، اما می توان با سرو سامان دادن به آموزش عمومی روند تولید بی سوادی را متوقف کرد. توقف بازتولید بی سواد در جامعه بستگی به این دارد که آموزش و پرورش تا چه اندازه وظیفه پوشش کودکان واجب التعلیم و نگهداشت آنها در مدرسه را انجام می دهد. اگر مراد آقای نوبد ادهم از پوشش تحصیلی کودکان واجب التعلیم، ثبت نام کودکان 6 سال تمام در کلاس اول دبستان است، آمار 98 درصد پوشش تحصیلی را می توان با دوسه  درصد اختلاف پذیرفت. اما اگر منظور دبیرکل شورایعالی آموزش و پرورش از کودکان واجب التعلیم ، همه کودکان 6 تا 18 ساله است ، آمار 98 درصد پوشش تحصیلی غلط و گمراه کننده است. حداقل انتظار از آقای نوید ادهم به عنوان یک مدیر قدیمی و آشنا با مسایل حوزه آموزش وو پرورش این است که دقت علمی را فدای برخی مصلحت ها نکند. آقای نوید ادهم می دانند که بر اساس جدیدترین آمار آموزش و پرورش، تعداد دانش آموزان حدود 12 میلیون و چهارصد هزار نفر اعلام شده است. اگر پوشش 98 درصدی کودکان واجب التعلیم را بپذیریم باید قبول کنیم که آمار کودکان ایرانی در گروه سنی 6 تا 18 سال، کمتر تقریبا به اندازه تعداد دانش آموزان باشد. به استناد آمارهای منتشر شده سال 85 ( آخرین سرشماری عمومی ) توسط مرکز آمار ایران از مجموع 13 میلیون و 253 هزار کودک رده سنی 10 تا 18 سال کشور در سال 85 ( که شامل کودکان 6تا 10 ساله نمی شود)، سه میلیون و 600 هزار کودک خارج از چرخه تحصیل بوده اند. بخشی از کاهش تدریجی  آمار دانش آموزان ایرانی در 12 سال اخیر ناشی از کاهش رشد جمعیت است اما بخش بزرگی از آن هم مربوط به افزایش تعداد دانش آموزان بازمانده از تحصیل است.

متاسفانه بخش مهمی از دانش آموزان در دوره عمومی ، یعنی راهنمایی و دبستان مدرسه را ترک می کنند. این اتفاق در شرایطی رخ می دهد که تحصیل در دوره عمومی اجباری است و حتی در قانون برای اولیای کودکان محروم از تحصیل در دبستان و راهنمایی جریمه مالی تعیین شده است. اما این قانون ضمانت اجرایی ندارد و معلوم نیست چه سازمان و وزارتخانه ای باید آن را اجرا کند.  آقای نوید در جایگاه دبیرکل شورایعالی آموزش و پرورش ، باید اهمیت حضور همه کودکان گروه سنی 6 تا 18 سال در مدرسه را به  مسئولان اجرایی این وزارتخانه یاد آوری کند. با مقایسه تعداد دانش آموزان مشغول به تحصیل و آمار کودکان گروه سنی 1384 تا 1372  می توان آمار کودکانی را که خارج از چرخه آموزش قرار دارند را به دست آورد و جست و جو برای یافتن و بازگرداندن آنها به مدرسه را آغاز کرد.

 نکته دیگر اینکه امروزه مفهوم سواد هم متحول شده است و با سواد کسی است که علاوه بر خواندن و نوشتن و حساب کردن باید مهارتهای زندگی اجتماعی را فراگرفته باشد. تعریفی که در نهضت سواد آموزی از سواد وجود دارد مربوط به عصر ماقبل اطلاعات است و چنان سوادی کاربرد چندانی در جامعه در حال تحول ما ندارد. اگر خیل عظیم کم سوادان را هم به جمعیت ده میلیونی بیسوادان اضافه کنیم ، آنگاه آمار نگران کننده خواهد بود.  سخنان گوناگونی  که در این یکسال ونیم از مدیران آموزش و پرورش شنیده می شود بیشتر پروپاگاند و تبلیغات شخصی و بدون پایه عینی و پشتوانه کارشناسی بوده است ،مشکلات و مسایل بزرگ و پیچیده  مانند طرح تحول نادیده گرفته شده  و یا کم اهمیت جلوه داده می شوند و مسایل کوچک ذهن مدیران را به خود مشغول کرده است.  به عنوان نمونه برای  ساختار مقاطع آموزشی با وجود ادعاهایی که در مورد پشتوانه کارشناسی آن شده ، هر روز از زبان یکی از مقامات فرمول جدیدی ارائه می شود که نشان از خلق الساعه بودن این به اصطلاح طرح دارد. تاکنون سیاست وزیر آموزش و پرورش و سایر مقامات در خصوص نگرانی ها نسبت به ترک تحصیل کودکان و آمار چند میلیونی کودکان بازمانده از تحصیل ، پرخاشگری ، توهین و تحقیر منتقدان که در میان آنها افراد موجه و سرشناسی مانند آقای الحسینی مدیرکل اسبق آموزش از راه دور وزارت آموزش و پرورش و دکنر افروز استاد دانشگاه و رئیس انجمن روانشناسان  هم دیده می شوند،  بوده است. اگر منتقدان اشتباه می کنند راه درست،  ارائه اطلاعات مستدل و با پشتوانه آمارصحیح و دستکاری نشده  از سوی وزارتخانه است . کاری که تا کنون انجام نشده است.

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 151004

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
8 + 5 =