به گزارش خبرآنلاین، کتاب «تنهاتر از ماه» نوشته منصور یاقوتی با قیمت ۲۵۰۰ تومان از سوی نشر مهرآزاد روانه بازار نشر شد. بیشتر داستانهای این کتاب موضوعاتی اجتماعی و آشنا دارند و مانند اغلب آثار این نویسنده در نوشتن آنها از نماد استفاده شده است. تنهاتر از ماه، کوکاو، خنده!، اقلیم وهم، کلاغها، اسب تاماس خان، قرنطینه، شهر ویین و شبح خان از داستانهای این کتاب هستند.
«تنهاتر از ماه»، کتابی است که به گفته نویسنده آن قرار بود آن را انتشارات نگاه در سال ۱۳۷۰ منتشر کند که به دلایلی این کتاب را به ناشری با نام «سیمرو» سپرده شد. این ناشر بعد از آنکه مجوز کتاب را گرفت، مفقود شد و نهایتا انتشارات آزادمهر آن را منتشر و روانه بازار نشر کرد.
وی افزود: این داستانها با آنکه حدود ۲۰ سال پیش نوشته شدهاند، به گونهایاند که در گذر زمان کهنه نمیشوند و از این حیث احساس کردم که شاید برای خواننده مفید باشند، در غیر این صورت از چاپ آن جلوگیری میکردم.
در داستان «تنهاتر از ماه» میخوانیم: «هر دو خسته بودیم. هر دو گرسنه. با خشم و نفرت، یالهای برف گرفته و دشتی را که مانند پوست خرگوش سفید بود و تپههای بیبرکت و خفته در یر پوستین برف را در مینوردیدیم. خاموش و بیصدا، او در پیش و من در پی، حرکت میکردیم. نه احساس سرما و نه چشم بر راههای کوبیده شده. رد پنجههای مادر، پهن و گرد و خوفناک، بر برفها نقش میبست. رد پاهای من، اما، هیچ خوفی برنمیانگیخت. انگار در دستها و پاهای مادر، که با پوزه سیاه و چشمان نافذ و گوشهای حساس و تیز و دم خوابیده حرکت میکرد، رازی بود که جز من هرکسی معنای آن را میدانست، میرمید. اما رد پاهای من صاف و نرم بود... همیشه او در پیشاپیش حرکت میکرد و من در پی او میدویدم مگر اینکه شوخیاش گل میکرد و اجازه میداد مسافتی از او جلو بیفتم. آنگاه روی دم حنائی رنگش مینشست و به من خیره میشد و تا میخواستم احساس غرور کنم و بر خود ببالم مانند باد، سر در پیام میگذاشت و خودش را به من میرساند و با ضربه ملایم پنجهاش مرا روی برفها میغلتاند، آنگاه این من بودم که در پی او باید تنگهها و گردنههای سرکش را میپیمودم....
نیمروز به حواشی یک آبادی رسیدیم. بر فراز تپهای خود را در پس انبوه بوتهها و درختان مخفی کردیم. مردم دور میدان آبادی حلقه زده بودند. چند نفر گاو درشتی را کشان کشان وسط میدان آوردند. گاو پوستش حنائی بود و پوزهاش سیاه و پیشانی سپید. درشت و رشید. با چه صلابتی راه میرفت!... مردانی دست و پاهای گاو را با طناب محکم بستند و او را به زمین کوبیدند. سلاخ با کارد تیز و بلندی به سوی گاو رفت. سلاخ کف یک دستش را زیر پوزه گاو گذاشت و تیغه کارد را بر گلویش کشاند. گاو از درد نعره کشید و دست و پا بر زمین کوبید. خون گاو برفها را سرخ کرد. وقتی پوست او را میکندند، مردم میخندیدند. آنگاه او را بر شاخههای قطور درختان آویزان و شقه شقه کردند. با ساطور بر دندههایش میکوبیدند. با ساطور بر ستون فقرات و بر استخوانهایش میکوبیدند. یک نفر دل و جگرش را تو هوا بلند کرده و تکان میداد. مردم شادمانه هیاهو میکردند.
هیچ گرگی استخوانهای جانوری را خرد نمیکند. هیچ گرگی دست و پای جانوری را نمیبندد تا بعد به او حمله کند. هیچ گرگی قدرت دفاع را از شکار خود نمیگیرد. هیچ گرگی موقع دریدن شکار خود شادی نمیکند.
مادر از درد و اندوه نالههای تلخی سر داد. پوزهاش را رو به آسمان خاکستری گرفت و نالید. مردم سر بلند کردند که ما را ببینند. ما خود را مخفی کرده بودیم؛ آنها با دقت کوهها و تپههای پیرامون را دید میزدند و با صدای بلندی میگفتند: گرگها!... گرگهای درنده!»
منصور یاقوتی متولد متولد کرمانشاه، داستاننویس، شاعر و منتقد ادبی است. «زخم» (مجموعه داستان)، «گل خاص» (مجموعه داستان ترجمه به زبان کردی)، «کودکی من» (مجموعه داستان)، «داستانهای آهودره» (مجموعه داستان)، «با بچههای ده خودمان» (مجموعه داستان)، «سال کورپه» (مجموعه داستان)، «پاجوش» (داستان بلند)، «زیرآفتاب» (داستان بلند)، «چراغی بر فراز مادیان کوه» (داستان بلند)، «دهقانان» (رمان)، «افسانههایی از دهنشینان کرد» (پژوهش و گردآوری فرهنگ توده)، «یادداشتهای یک آموزگار» (پژوهش)، «مردان فردا» (مجموعه داستان، برگزیده بهترین کتاب سال توسط شورای کتاب کودک)، «نگاهی به آثار درویشیان» (نقد ادبی)، «گامی به پیش» (نقد ادبی)، «توشای پرنده غریب زاگرس» (مجموعه داستان) و «افسانه سیرنگ» (داستان بلند) از آثار منتشر شده این نویسنده به شمار میآیند.
۲۹۱/۶۰
نظر شما