یا رب، سلام!- 3
نشان- یا عظیم(فراگیر)!
یا رب، سلام!
با پای خستهاش...
بغض شکستهاش...
این سنگریزه از دل صحرا جدا شده...
از خود رها شده...
میغلتد و به جستجوی سایبان توست.
او هم نشان توست.
یا رب، سلام!
بیاختیار و از همهسو ناامیدتر...
هر روز در سفر...
این قاصدک، خبر نگرفتهست از غبار...
گم کرده خانه را...
در کوچه بهار.
یا رب، سلام!
من سنگریزهام...
آنی که هر طرف...
با آرزوی رهگذرت سر کشیده است
بی بال و پر به سوی حرم پر کشیده است
من قاصدک شدم...
تا روی دوش باد...
وقت اذان صبح...
از خانههای شرقی بیدار بگذرم
من قاصدک شدم...
تا همنشین فرش سلیمان آرزو...
از کوچههای روشن افطار بگذرم
یا رب، سلام!
ای کوه و دشت و جنگل و دریا، نشانهات!
ای موج قطرههای پریشان رودها...
برگشتهگان زائر دریای خانهات...
خورشید آسمان...
پیغام گرم زمزمه عاشقانهات
در مشت ابرهاست...
تسبیح قطرهها...
پیغام روشن کَرَمِ آستانهات!
ای مهربان که پیش نگاه کرامتت...
صحرای سنگها...
با کاروان قاصدک در به در، یکیست!
ای مهربان که برگ درختان دیرسال...
همپای بوتهها...
از سفره تو روزی هر روز بردهاند!
ای آن که روز و شب...
یکسان به حکم عزت تو سر سپردهاند!
من مثل قاصدک...
مانند سنگریزه تنهای گم شده...
با دستهای خالی و سرشار آرزو...
از راه آمدم
در سایه محمد و آل محمدم.
نظر شما