۰ نفر
۵ شهریور ۱۳۹۰ - ۱۳:۱۲

سریال‌های تلویزیونی ماه رمضان امسال همه‌اش شده روح و جن و پری و غیره و امید مهدی‌نژاد در این مطلب با یکی از همین سریال‌های روح و روح‌بازی شوخی کرده است.

بخش اول این مطلب با عنوان «ای تو روحت پسر» چندی قبل در همین صفحه منتشر شد و حالا قسمت دوم و پایانی آن را بخوانید.

***
نام فیلم: «جسم در بیابان، روح در خیابان»، یا «ای تو روحت، پسر»
کارگردان: علیرضا داداشی
نویسنده فیلمنامه: کارشناس مذهبی [برگرفته از کتاب تعلیمات دینی سوم دبستان و اول راهنمایی، محصول سازمان برنامه‌ریزی و تألیف کتب درسی]
فیلمبرداری: سینه‌موبیل
جلوه‌های ویژه کامپیوتری: ساسان‌گرافیک (شرکت هنروران نقش‌گستر پویا)

تا آنجا خواندیم که روح ایمان تصمیم گرفت به خواب شیلا دخول کند و با همین نیت با روح غریبه (فرشته) وارد خانه شیلا اینها شد...

[و اینک ادامه داستان]

وقتی روح‌های ایمان و فرشته وارد خانه شیلا شدند، ناگهان با جسم فرزاد زپرتی روبرو شدند که مشغول خنده‌های شیطانی خاصی بود. روح ایمان به فراست دریافت که درون کفش فرزاد ریگی وجود دارد، اما از آنجا که برای کار مهم‌تری یعنی دخول در خواب شیلا به آنجا آمده بود، ریگ درون کفش را به فراموشی سپرد و با روح فرشته وارد خانه شدند.

در این هنگام ناگهان شب شد و شیلا برای خوابیدن به اتاقش در ناحیه دوبلکس رفت. روح‌ ایمان جهت رعایت مراتب شرعی از روح فرشته خواست که اول او از دیوار رد شود و برود ببیند شیلا به طور محجبه خوابیده است یا نه، و اگرنه لااقل یک‌چیزی روی سرش بکشد.

روح فرشته پس از کنترل مراتب به روح ایمان اوکی داد و روح ایمان پس از رد شدن از دیوار به اتاق شیلا ورود نمود. روح ایمان تا لحظه گرم شدن چشم شیلا صبر کرد و بعد با استفاده از جلوه‌های ویژه در حد فتوشاپ در خواب شیلا داخل شد و دید اتفاقا شیلا در خواب حجاب دارد و دارد خواب او را می‌بیند.

روح ایمان در خواب حقایق پشت پرده را برای شیلا تعریف کرد و بعد به سرعت از خواب او خارج شد. شیلا سرآسیمه از خواب بیدار شد و چون کسی نبود که خوابش را برای او تعریف کند، دوباره خوابید.

در عالم ماده، فرزاد زپرتی نزد همدستان پلید خود رفت تا با آنها درباره دزدی انجام‌شده گفتگو و تبادل نظر کند. همدست پلید فرزاد با دیدن او خنده‌ای شیطانی سر داد و از پلید بودن خود ابراز خشنودی نمود.

فرزاد به همدست پلیدش گفت باید بیشتر مراقب باشیم، چون نیروهای انتظامی بسیار هوشمند و بادرایت هستند و دیر یا زود در چنگال قانون اسیر خواهیم شد. همدست پلید نیز به فرزاد گفت نگران نباش. ما به عقل شیطانی مجهزیم و هیچ‌گاه افشا نخواهیم شد.

روز بعد روح ایمان از روح فرشته در مورد گذشته او و نیز برخی از مباحث ماورایی سؤالاتی پرسید و روح فرشته بار دیگر ضمن ارائه توضیحات اعتقادی، کلیه مشکلات فیلمنامه را حل و چفت و بست‌های آن را محکم کرد.

روح ایمان و روح فرشته به شرکت پدر شیلا رفتند تا از آخرین اخبار مطلع شوند. در دفتر بابای شیلا، فرزاد را دیدند که با سر و رویی پریشان روبروی پدرش نشسته بود. در این لحظه ناگهان اشک از چشمان فرزاد ـ که از عاقبت کار هراسان شده بود ـ سرازیر شد.

فرزاد به واقعیت اعتراف کرد و همه‌چیز را با پدرش در میان گذاشت. روح ایمان با خوشحالی به روح فرشته چشمک زد و گفت شکر خدا همه‌چیز دارد حل و فصل می‌شود. اما پدر شیلا از خود خوی شیطانی بروز داد و به فرزاد گفت این‌چیزها را به هیچ‌کس نگو.

وی در ادامه افزود تو فرزند من هستی و امیرحسین هرچی باشد یک غریبه است، لذا من حق را زیر پا می‌گذارم و جانب تو را که پاره تن من هستی می‌گیرم. روح فرشته به روح ایمان پوزخند زد و گفت بفرما، دیدی؟ هنوز اقلاً ده روز تا پایان ماه رمضان فرصت باقی است. فکر کردی مشکلات به همین زودی به پایان می‌رسد؟

وی نیز در ادامه افزود همانا اموال و اولاد فتنه هستند و هرکسی نمی‌تواند از چنین امتحان‌های الهی سربلند بیرون بیاید. وی ادامه داد بسیاری از سیاست‌مداران ما نیز که از آقازاده‌های خود کورکورانه حمایت می‌کنند در همین امتحان گرفتار آمده‌اند.

سپس روح ایمان و روح فرشته به خیابان رفتند و درباره اوضاع کنونی (با اجازه شهرام شکیبا)، موانع وحدت اصولگرایان، وزن جبهه پایداری در میان سایر گروه‌های اصولگرا، فرصت‌ها و تهدیدهای هدفمندسازی یارانه‌ها، امکان حضور اصلاح‌طلبان در انتخابات مجلس، وضعیت لیبی پس از سقوط قذافی و مسائل دیگر مورد علاقه طرفین به بحث و تبادل نظر پرداختند.

در همین لحظه دوباره شب شد و روح امیرحسین آماده شد که بار دیگر وارد خواب شیلا شود. در خواب شیلا روح امیرحسین چندین بار به شیلا تأکید کرد که او بیگناه است و جنازه‌اش دارد در بیابان می‌پوسد و ای که دستت می‌رسد کاری بکن.

فردا صبح شیلا از خواب بیدار شد و به دوستش که درست همچون خود او محجبه و موقره بود زنگ زد و از او خواست که خوابش را تعبیر کند. دوست شیلا گفت برای این کار به یک عالم متقی نیاز داریم و بهترین گزینه در این مورد استاد حاج‌آقا معتمدی می‌باشد که استاد معارف و وصایا در دانشگاه است.

استاد معتمدی حقایقی را درباره خواب و انواع آن و ماهیت رویاهای صادقه تبیین کرد تا علاوه بر بینندگان، مدیران سازمان صدا و سیما نیز متوجه وجه آموزندگی سریال بشوند.

به این ترتیب شیلا متوجه شد که کسی که در خواب‌های او حضور پیدا می‌کند، روح امیرحسین است. در نتیجه به بیابان رفت و جسم امیرحسین را پیدا کرد و او را از مرگ حتمی نجات داد.

پدر شیلا نیز بر اثر سکته قلبی از اعمال گذشته خود نادم شد و فرزاد نیز سزای اعمال خود را در پشت میله‌های زندان به عینه دید. امیرحسین (شامل جسم و روح) نیز با شیلا ازدواج کرد و برای ماه عسل به حج عمره مشرف شدند.

***
تا ماه رمضان بعدی و یک سریال معناگرا ـ ماورایی دیگر همه شما را به خداوند بزرگ می‌سپاریم.

28/242

کد خبر 170043

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 14
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • امیر IR ۱۴:۰۰ - ۱۳۹۰/۰۶/۰۵
    0 0
    واقعا ای تو روحت!!! اینم سریال بود ساختین. باور بفرمایید اگر یک دهم مبلغ خرج شده را به من بدند من براشون 100 برابر بهتر میسازم.
  • حسین IR ۱۷:۵۲ - ۱۳۹۰/۰۶/۰۵
    0 0
    ایول بابا ترکیدیم از خنده !!!!!!!
  • بدون نام IR ۰۵:۲۰ - ۱۳۹۰/۰۶/۰۶
    0 0
    واقعاً راست گفتین .امسال توی سریال ها آب بستن .این همه پول الکی خرج کردن که چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ هیچکدامشان هیچ محتوایی نداشت.خیلی ها فقط چون دیگه بعد از افطار آدم تازه غذا خورده و حس انجام کار دیگری نداره ، جلوی تلویزیون این کانال آن کانال میکنه تا یه چیزی نشان بده والکی تلویزیون بناله به این برنامه های بی مزه نگاه می کنن
  • داریوش US ۰۶:۱۱ - ۱۳۹۰/۰۶/۰۶
    0 0
    واقعا" جای تاسف است که این آقای کارگردان باشعور مردم بازی می کند. آخه این همه چرندییات و دروغ ریا برای چی و چه منظوری است شما با ساخت این مزخرفات باعث دلسردی مردم از همه اعتقادات آنها می شوید
  • محمد IR ۰۸:۴۶ - ۱۳۹۰/۰۶/۰۶
    0 0
    ما آخر نفهميديم روح قصه ما اسمش «ايمان» بود يا «امير حسين». قصه گوي ما مثل اينكه بدجوري از دست فيلم عصباني بود كه اسمها رو قاطي كرد.
  • نرسیده به تخت جمشید IR ۰۹:۳۹ - ۱۳۹۰/۰۶/۰۶
    0 0
    چرا اینو میگید سریال به این خوبی کجاش اب بسته شده یک ماه امیر حسین تو کما رفته بدون هیچ هزینه ای نه تو بیمارستانه نه رو تخته تازه داره از پوست اب جذب میکنه این یعنی صرفه جویی تازه یه سگ پیدا نشده بیاد این امیر حسینو یه گاز بگیره
  • سونیا IR ۱۳:۴۰ - ۱۳۹۰/۰۶/۰۶
    0 0
    هه... این توضیحاتِ فرشته و چفتُ بستِ فیلمنامَروخوب اومدی:) این قضیه زلزله و آوارُ آدمایی که زنده موندن بعد از دو هفته دیالوگ ثابت هر قسمتِ!!
  • مريم IR ۲۱:۲۷ - ۱۳۹۰/۰۶/۰۶
    0 0
    باز نظرمو تاييد نكردين؟ چي گفتم مگه؟ بد گفتم اميرحسين داشت روحش به ابتذال و انحراف كشيده ميشد؟
  • هیچ US ۱۴:۲۹ - ۱۳۹۰/۰۶/۱۰
    0 0
    اگه مثل قدیما طنز بذارن سنگین ترن نه؟
  • فرزان IR ۰۷:۵۴ - ۱۳۹۰/۰۶/۱۱
    0 0
    میگم اگه ایرحسین هم مثل شخصیت فیلم روح می توانست یکی را توی مترو پیدا کنه که یادش بده چطوری زنده ها رو بزنه خوب بود.بد من های سریال یه کتکی می خوردند و چند صحنه اکشن هم می دیدیم.
  • عسل IR ۲۳:۰۳ - ۱۳۹۰/۰۶/۱۱
    0 0
    من که عاشق پنج کیلومتر تا بهشت بودم خیلی متفاوت بود
  • عدنان IR ۰۶:۰۷ - ۱۳۹۰/۰۶/۱۷
    0 0
    چقدر خوب يكسري از روحها حيا وحجاب سرشان ميشود
  • فاطیما IR ۰۸:۲۵ - ۱۳۹۰/۰۶/۱۹
    0 0
    واقعا جای رضا عطاران و مهران مدیری در شبکه سه خالی هست .
  • دوست IR ۰۷:۴۸ - ۱۳۹۰/۰۶/۲۴
    0 0
    تقصیرخودتونه که تلویزیون ضرغامی رونیگامیکنین یه وخ فک نکنین میگم برین آنتن نیگاکنینا خب مگه مطالعه نمیتونه سودمندترباشه که وقت خودتون روبااین برنامه های آبکی وبی محتواپرمیکنین؟

آخرین اخبار

پربیننده‌ترین