شما از خاطرات مدرسه نوشتید| از نون خامه‌ای تا دسته گل عروس در مدرسه؛ جوراب سفید ممنوع/ «مدرسه صحنه ترمیناتور نبود!»...

دوازدهم اردیبهشت (دیروز) روز معلم بود، تقریباً همه افراد از دوران تحصیل خود خاطرات تلخ و شیرین دارند و همین موضوع سوژه سوال خبرآنلاین از مخاطبانش شد.

به گزارش خبرآنلاین، مسائل مربوط به معلم‌ها در سال‌های اخیر حرف و حدیث‌های زیادی داشت، از لایحه و قانون رتبه‌بندی گرفته تا همین اسفند سال گذشته که تا روزهای آخر سال حقوق‌شان پرداخت نشد، شاید به دلیل همین مسائل اگر سراغ معلم‌ها برویم چندان حال خوشی برای روز معلم ندارند. اما جدا از مسائل صنفی و حق و حقوق معلم‌ها رابطه دانش‌آموز با معلم در مدرسه همیشه با خاطرات تلخ و شیرین همراه است، خاطراتی که شاید سال‌ها در ذهن دانش‌آموز و معلم باقی بماند، خبرگزاری خبرآنلاین با همین ایده و به مناسبت روز معلم از مخاطبین خود پرسید که «بهترین خاطرات شما از معلم‌تان چیست؟» در میان خاطراتی که برای ما ارسال شد موارد تلخ و شیرین و البته تقدیر و تشکر زیاد است، مثلاً حسن لاسجردی نوشته که «دوران دبیرستانم از بهترین دوران تحصیلم در دبیرستان مدرس منطقه ۱۲ تهران بود از معلمان عزیزم آقایان کشفی، رحمانزاده، نام آور ، عقیلی، قطاری، سعید، زاهدی، ربیعی ، سرور ، برومند ، آبشاری ، ستوده، و هر عزیز دیگری که کلامی به من آموخت به رسم شاگردی به آنها ارادت دارم و همیشه یادشان را به نیکی خواهم برد البته نقش دوستان نیک نهادم را فراموش نمیکنم که خیلی همکلاسهای باصفایی بودند.»

مخاطب دیگری که خودش را با نام «دختر بچه دیروز» معرفه کرده، خاطرات خود از مدرسه را به برخی محدودیت‌ها خلاصه کرد، او برای خبرآنلاین نوشت: «دوران مدرسه ما دوران خوبی نبود . اوایل دهه هفتاد مدرسه می رفتیم . جوراب سفید ممنوع . کاپشن رنگی ممنوع. هر از گاهی می ریختند توی کلاس ها و کیف بچه ها رو می گشتند . آینه ممنوع . شانه و عطر و کرم و ... ممنوع . خلاصه همه چیز ممنوع . هر چیزی که سبب بشه کمی حس بهتری داشته باشی. مدرسه ما این گونه گذشت.»

شما از خاطرات مدرسه نوشتید| از نون خامه‌ای تا دسته گل عروس در مدرسه؛ جوراب سفید ممنوع/ «مدرسه صحنه ترمیناتور نبود!»...

اما «ماجد» از خاطره عیادت همکلاسی‌هایش نوشته است: «یادم میاد سوم ابتدایی بودم بیماری خیلی سختی گرفتم که حتی سه ماه نتونستم برم مدرسه یه روز دیدم معلم کلاسمون که خانم جعفری بود تمام بچه های کلاس آورده بود به عیادت من از دیدن بچه های کلاس آنقدر خوشحال شدم که نپرس الان از آن موقع ۴۳ سال میگذره خدا یا خانم جعفری را عمر با عزت بده»

«هادی» هم که به‌نظر می‌رسد دوران تحصیل‌اش با پیروزی انقلاب گره خورده برای خبرآنلاین نوشته که «همه معلم کلاس اولشان را هیچ وقت فراموش نمی کنند اما من هیچ وقت نفهمیدم معلم کلاس اولم که بود ...تازه انقلاب شده بود نصف سال یک معلم آمد و تا آمدیم بفهمیم کیست مهاجرت کرد و رفت و نفر دوم را هم اصلا یادم نیست معلم کلاس دوم را اما یادم نمی رود "خانم نامداری" چون شبیه خان الهه رضایی مجری برنامه کودک بود ...این بود خاطره خوب من از معلم کلاس اول و دوم»

اما در این میان خاطره‌های جالبی هم وجود دارند، مثلاً «مهسا» از خاطره کیک خامه‌ای و معلم برای خبرآنلاین نوشته: «یک جعبه نارنجک به قول مشهدیا و نون خامه‌ای به قول تهرانیا خریده بودیم تا روز معلم رو برای دبیر ادبیاتمون جشن بگیریم. دوم دبیرستان بودیم یه شیرین عسل تو کلاس بود که اصلا خوشم نمیومد ازش یه دونه از این نون خامه‌ای ها رو باز کردیم تا بکوبونیم تو صورتش یکی از بچه ‌ها خبر داد که خانم ایکس، ملقب به شیرین عسل رسید نون خامه‌ای به دست وایستادیم، در باز شد و ما خامه رو کوبندیم اما نه تو صورت شیرین عسل تو صورت خانم شهبازی، بنده خدا چیزی نگفت وقتی توضیح دادیم کلی خندید ولی خب برای تنبه امتحان اون روز رو کنسل نکرد.»

یا مثلاً کاربری که خودش را «نگار» معرفی کرده نوشته که: «سوم دبیرستان که بودم گل‌های دسته‌گل خواستگاری خواهرم رو که بهم خورده بود، دونه دونه کردم و به معلم‌های مدرسه دادم و روزشون رو تبریک گفتم :)»

شما از خاطرات مدرسه نوشتید| از نون خامه‌ای تا دسته گل عروس در مدرسه؛ جوراب سفید ممنوع/ «مدرسه صحنه ترمیناتور نبود!»...

کاربری به‌نام «مظاهر» هم که به‌نظر می‌رسد از دست یکی از معلم‌هایش رضایت ندارد، در بخشی از پیام خود برای خبرآنلاین نوشته که : «.....خودش شلنگ رو گرفت که محکم‌تر بزنه، من دستام رو کشیدم عقب و نذاشتم، گفتم قرار بود بچه‌ها بزنن و هیچکس هم اینکار رو نکرد، اجازه نمی‌دم بزنید، لباسم رو گرفت من رو محکم کوبید به در کلاس، در باز شد و من پرت شدم توی راهرو، درست مثل لحظه پرت شدن «آرنولد» توی فیلم «ترمیناتور» سر درگیری با مرد «جیوه‌ای»، غافل از این‌که نه من آرنولد بودم نه آقای شعبانی مرد جیوه‌ای بود و نه مدرسه صحنه ترمیناتور.»

«معصومه» یکی از کاربران خبرآنلاین به معلم خودش ابرا علاقه کرده و نوشته که: «خانم پروین دخت رای.دبیر ادبیات دبیرستان شاهد کرمانشاه. شما من را عاشق ادبیات و زبان فارسی کردی. با اون منش زیبا و وقارت. یک معلم باوجدان مهربان. همیشه از شما به نیکی یاد میکنم.»

کاربری هم که خودش را معرفی نکرده نوشته که «معلم پنجم ابتدایی من ، سی سال پیش، بیشترین تاثیر در زندگی ام داشت. ایشان الگوی اخلاق و تعهد بود . بدون اجبار دانش آموزان را به سمت علایق و توانایی هایشان هدایت می کرد. سالهاست که وی راندیده ام . خدا حفظت کند آقای جهانگیری معلم ابتدایی مدرسه قائم نارمک تهران.»

شما می‌توانید خاطرات بیشتر را اینجــــــــــــــــــــــــا بخوانید.

۲۳۳۲۳۳

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 1761606

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 16 =