۱ نفر
۱۴ مرداد ۱۴۰۴ - ۱۶:۵۸
فانتزی روایت‌سازی؛ فهم وارونه از نظریه‌های رسانه

یک - روایت، روایتگری، روایت اول، جنگ روایت‌ها و ده‌ها ترکیب مشابه دیگر، این روزها از پرتکرارترین کلیدواژه‌های حوزه عمومی در ایران است. مدیران مکررا از تولید روایت موثر سخن می‌گویند، امنیتی‌ها نگران جنگ روایت‌ها هستند، روابط عمومی‌ها هم مرتبا «روایت‌سازی» و «مدیریت ادراک» را به عنوان دستور کار مورد تاکید قرار می‌دهند. انگار اکسیری کشف شده که می‌تواند مستقل از واقعیت‌های میدانی، باورهای عمومی و ادراک مردم از رویدادها و روندها را نه دستکاری کند که بسازد.

دو - رسانه در بنیادی‌ترین تعریف، واسطه‌ای است میان واقعیت و مخاطب یا پلی است که این دو ساحت را به هم متصل می‌کند. البته این وساطت، لزوما مثل یک شیشه شفاف و صاف نیست. گاهی مثل منشوری عمل می‌کند که نور از آن می‌گذرد و به رنگ‌های مختلف تجزیه می‌شود. منشوری که می‌تواند برخی زوایا را برجسته کند، برخی را در سایه قرار دهد، یا حتی می‌تواند دوربین را جابجا کند و زاویه دید را تغییر دهد. اما - و این «اما» بسیار مهم است - نمی‌تواند چیزی را که اصلاً وجود ندارد، از عدم به وجود آورد.

سه- در نظریات کلاسیک ارتباطات، این تفاوت تا حدی روشن است. مثلا جورج گربنر در نظریه «کاشت» به این نتیجه رسیده که  تماشای طولانی‌مدت تلویزیون می‌تواند برداشت مخاطبان از واقعیت اجتماعی را تحت تأثیر قرار دهد. بر اساس این نظریه، مثلا رسانه می‌تواند باور مخاطب درباره میزان خشونت در جامعه را مهندسی کند اما قطعا نمی‌تواند یک فرد کتک‌خورده را قانع کند که در آغوش مادر است؛ تفاوت ظریف اما بنیادین است.

بگذارید مثال‌های بیشتری بزنم؛ برای کسی که اثرات تورم را روزانه تجربه می‌کند، رسانه با هیچ تکنیک و شیوه روایت گری نمی‌تواند این باور را بسازد که اوضاع خوب است. تولید انبوه گزارش‌های تلویزیونی یا مکتوب با موضوع رشد و ثبات اقتصادی، مشکل را حل نمی‌کند. یا مثلا باور ذهنی کسی که با مدرک دانشگاهی مثلا در اسنپ کار می‌کند، با روایت اشتغالزایی یا مثلا پمپاژ خبر درباره احیای واحدهای تولیدی راکد تغییر نمی‌کند.

بخشی از مشکلات امروز، ناشی از نفهمیدن همین تفاوت است. برخی تصور می‌کنند، با سرمایه‌گذاری رسانه‌ای، چه در فضای رسمی و چه در شبکه‌های اجتماعی، می‌توانند روایت دلخواه‌شان را جایگزین واقعیت کنند. روایت جای واقعیت را نمی‌گیرد. اصرار برای نشاندن روایت به جای واقعیت،  آخرین رشته‌های اعتماد میان مردم و رسانه را هم پاره خواهد کرد.

چهار- بخشی از این سوءتفاهم، احتمالا در واردات بی‌رویه و سطحی برخی مفاهیم پست‌مدرن ریشه دارد که اصولا در بسترهای اجتماعی دیگری شکل گرفته و معنا پیدا می‌یابند. اگر در نظریه‌های پست‌مدرن از «تکثر روایت‌ها»، «مرگ حقیقت» یا «ساخت اجتماعی واقعیت» سخن گفته می‌شود هدف نقد سازوکارهایی از قدرت است که تلاش دارد از طریق کنترل گفتمان، واقعیت را به نفع خود بازتعریف کند. مشکل اینجاست که ما می‌خواهیم این نظریه‌های ذاتا انتقادی را درست در جهت عکس، یعنی برای توجیه قدرت استفاده کنیم. ساده‌تر بگویم، آنها می‌گویند «قدرت دارد با دستکاری روایت‌ها، واقعیت را مصادره می‌کند، پس باید در برابرش مقاومت کرد»، اما اینجا برخی اینطور فهمیده‌اند «چون واقعیت مطلق وجود ندارد، پس ما هم می‌توانیم هر روایتی را بسازیم و جای واقعیت بنشانیم». این یک «مصادره مفهومی» تمام عیار است. مصادره مفهومی در ادبیات نظری، به فرایند اطلاق می‌شود که نظریات انتقادی، توسط همان ساختارهای قدرتی که هدف نقد بودند، جذب و به ابزاری برای تثبیت قدرت بدل می‌شوند.

پنج- واقعیت این است که هر میدانی منطق خودش را دارد و نمی‌توان همه چیز را با منطق رسانه حل کرد. اقتصاد با قواعد عرضه و تقاضا، نرخ بهره، و بازدهی سرمایه کار می‌کند، نه با مدیریت ادراک. سیاست خارجی بر محور منافع ملی، توازن قوا، و دیپلماسی واقع‌گرایانه می‌چرخد، نه بر اساس روایت‌هایی که می‌سازیم. حتی امنیت ملی هم با واقعیت‌های سخت ژئوپلیتیک، توان نظامی، و انسجام اجتماعی تأمین می‌شود، نه با داستان‌سرایی رسانه‌ای. اگر هر میدانی را بخواهیم با منطق رسانه یا روایت فهم کنیم، زنجیره تصمیم‌گیری دچار اختلال می‌شود و حکمران به جای تصمیمات اثربخش، تصمیمات فانتزی و بی‌مصرف می‌گیرد.

شش- صد البته که این حرف‌ها به معنای انکار اهمیت رسانه نیست. رسانه ابزار قدرتمندی است برای اطلاع‌رسانی صحیح، ایجاد گفت‌وگوی عمومی سازنده، پشتیبانی از سیاستگذاری مبتنی بر خیر عمومی و نظارت بر عملکرد قدرت. رسانه می‌تواند حقایق پنهان را آشکار کند، می‌تواند صدای بی‌صدایان باشد، می‌تواند پلی میان حاکمیت و مردم ایجاد کند. اما همه این‌ها زمانی ممکن است که رسانه در جایگاه واقعی خودش قرار گیرد: آینه‌ای که واقعیت را منعکس می‌کند، نه کارخانه‌ای که واقعیت می‌سازد.

هفت- باید این توهم را کنار بگذاریم که می‌توانیم با جادوی رسانه، مشکلات را حل کنیم. به جای صرف انرژی و بودجه‌های کلان برای «ساخت روایت»، باید در «ساخت واقعیت» سرمایه‌گذاری کنیم. اگر می‌خواهیم روایت پیشرفت داشته باشیم، باید واقعاً پیشرفت کنیم. اگر می‌خواهیم روایت عدالت داشته باشیم، باید عدالت را در عمل محقق کنیم. روایت‌های ماندگار، آن‌هایی هستند که ریشه در واقعیت دارند، نه آن‌هایی که در اتاق‌های فکر ساخته می‌شوند. البته بازی روایت را باید بلد بود. در دنیایی که دیگران با ابزارهای پیشرفته در حال جنگ روانی هستند، نمی‌توان و نباید دست روی دست گذاشت. اما نباید فراموش کنیم که روایت همه چیز نیست و دوباره تاکید می‌کنم، نمی‌تواند جای واقعیت را بگیرد. اگر مدیریت تصورات عمومی جایگزین سایر حلقه‌های زنجیره تصمیم‌سازی عالمانه شود، نه در رسانه که در حکمرانی شکست می‌خوریم.

* روزنامه نگار

کد خبر 1839331

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

آخرین اخبار