به گزارش خبرآنلاین، صفار هرندی که بعد از دوران وزارت یکی از برنامه های ثابتش سخنرانی در استانهای مختلف است، این بار در ایلام در همایش عاشورائیان به عوامل تغییر رویکرد موسوی و کروبی پرداخت و ریشه های این تفکر را مربوط به دوران سازندگی دانست.
صفارهرندی در همایش بزرگ بصیرت عاشورائیان با اشاره به حوادث معاصر گفت: در شرایط پس از جنگ امام خمینی (ره) دستور بازسازی داده بودند و باید کشور ساخته میشد، همه هم قبول داریم که شرایط دوران پس از جنگ با دوران جنگ تفاوت دارد، اما در دوره سازندگی علیرغم کارهای خوبی که صورت گرفت یک کار بد بزرگ اتفاق افتاد و آن تغییر نگاه بود.
اهم اظهارات وی را در ادامه بخوانید.
* آقای هاشمی در خطبهای آمد و شروع به تخطئه کردن روش زندگی توام با سادهزیستی و دوری از تجملپرستی کرد و گفت باید حزباللهیها لباس تجمل بپوشند و وارد خیابانها شوند، این در حالی است که نگاه آقای هاشمی در دوران جنگ تحمیلی کاملا نگاهی دیگر بود.
* آقایان کروبی و موسوی از نمایندگان امام در بنیادهای مستضعفان و شهید بودند، چه اتفاقی میافتد که این افراد تبدیل به عناصری میشوند که از رجالههایی که در خیابانها تصاویر امام را پاره میکنند حمایت میکنند، این جز تغییر نگاه چه چیز دیگری است؟
*یک وقتی تعدادی از بچههای بسیج دانشجویی دانشگاه تهران در آستانه انتخابات سال 76 به همراه برخی از دانشجویان بسیجی به آقای میرحسین موسوی مراجعه کردند که آقای مهندس وقت آن رسیده که وارد صحنه شوید ،کارگزاران کار را خراب کردهاند، آرمانهای امام لگدکوب شده، شما دوباره این جریان دولت در خدمت نظام ولایی را احیا کنید. آقای میرحسین گفته بود با وجودی که قبول دارم حرفهای شما را و میدانم اتفاقهای بدی افتاده ولی امیدی ندارم و نمیشود کاری کرد.اینها حرفهای حقی است اما طرفدار ندارد، ببینید این آدم در اوایل عوض شدن حرف دل و ذهنش است شیطان وارد پوستش شده و او را وسوسه میکند.
* آقای میرحسین موسوی ادامه داده بود که آن زمان امام بود که مردم طرفدار انقلاب اسلامی بودند اکنون دیگر تمام شده دوره آن حرفها.
* بسیاری از افرادی که مسیر خود را عوض کردند گفتند در دوره امام این حرفها خوب است اما اکنون آمریکا همه جا را گرفته است.
ویژگیهای جریان انحرافی
* جریان انحرافی جریانی نیست که یک قوه عاقله داشته باشد و نظریهپردازی پشت موضوع وجود ندارد.
* من با توجه به آشنایی که با این جریان دارم میدانم که این را نمیشود جریان نامید بلکه این یک باند است که به اقتضا عمل میکند. باندی که منفعتطلبانه در صحنه 10 جور برای شما پشتک میزند. اگر وارد جمع مسجدیها شود موافق نظر مسجدیها سخن میگوید. اگر به جمع متجددین وارد شود موافق نظر آنان حرف میزند این رفتارها را از باند فاسد و منحرف انحرافی دیدهام که تعریف میکنم.
*بنابراین آنان فایلهای گوناگونی در جیب خود داشته و در هر جا و مکانی که بروند بر اساس میل و نظر آن گروه حاضر سخن میگویند.
* اگر برای علما صحبت کنند از خدا، پیغمبر، اولیا و اوصیا میگویند البته جاهایی خود را لو میدهند، حدود یک سال و نیم پیش یکی از این منحرفین در جمع روحانیون سخنرانی کرده و گفته بوده که به زودی خواهید دید روزنامه کیهان دکتر احمدینژاد را تکفیر میکند. من این حرف را شنیدم متوجه شدم که چه طراحی شیطنتآمیز و خبیثی دارند، چه حرفی قرار است بر زبان این مرد بنشانند و او چه حرفهایی قرار است بزند که جاهایی که ما به سلامت آنان اعتماد داریم ممکن است به تقابل با او رو بیاورند، از جمله آقای شریعتمداری که در روزنامه کیهان در سالهای طولانی ثابت کردهاند که مواضعشان همواره مواضع مبنایی انقلاب اسلامی بوده است و همواره همان خطی که رهبری و امام فرمودهاند آن را دنبال کرده، پس خداوند به داد آقای رئیس جمهور برسد.
*آن روز گفتم ای کاش دکتر احمدینژاد هنوز به ما اعتماد داشت که میرفتیم و نگرانی های خودمان را به ایشان اعلام میکردیم.
وضعیت فعلی جریان اصولگرا و انتخابات آتی مجلس
* انشعاب در جبهه اصولگرایان به نفع این جریان نیست.
* اشکال جبهه پایداری به جبهه متحد، حضور برخی از چهرههای سیاسی در این جبهه است. جواب آن طرف هم به جبهه پایداری این است که هر کدام از این چهرهها دارای عقبهای است که اگر این افراد از دایره جبهه متحد خارج شوند سبب انشعاب جبهه میشود.
*هرگاه هم در جبهه، انشعاب زیاد شود به طرف متزلزلی تبدیل شده که رقیب با اندک سرمایهگذاری میتواند جبهه منشعب و متزلزل را شکست دهد.
* این منطق درست است، البته منطق اولیه جبهه پایداری نیز درست است که به ترکیب، ایرادهایی وارد میکردند.
* به عنوان مثال میگفتند سه ضلع نماینده جریانهای مختلف اصولگرایانی هستند که هر کدام وابسته به جناحها و گروهها هستند چطور دو نفر به نمایندگی از اشخاص آوردهاید که این ایراد هم وارد است.
*حتی آیتالله مهدویکنی و آقایان حداد و فدایی این ایراد را قبول داشتند اما بعدا سبک و سنگین کردند و گفتند اگر به عنوان مثال به آقای قالیباف بگوییم از این دایره خارج شو، میرود و 10 تا 15 درصد از ظرفیت جریان اصولگرایی که از آن اوست را با خود میبرد.
* در مجموع از 15 رای، سه رای متعلق به آقایان لاریجانی، باهنر و قالیباف است که در مقابل 12 رای دیگر وجود دارد.
* من این منطق را از جبهه دوستان متحد مقبول دیدم که بگویند برای حفظ 12 پانزدهم، ما کل 15 را برای حفظ سه پانزدهم فدا نکنیم و این حرف درست است.
* فرض کنیم که نتیجه حاصل شده 20 درصد افت و پرت است و شاید قابل دفاع نباشد اما 80 درصد مابقی قابل دفاع است، چرا بر روی این تکیه نکنیم که به نظر میآید که وحدت قابل سرمایهگذاری بیشتر است و وحدت آن چیزی است که ما را از خطرات احتمالی نجات میدهد.
* حزب مشارکت در سال 81 اعلام کرد که ما از 18 گروه جبهه اصلاحات برتر هستیم و بقیه به اندازه قد و قواره جبهه مشارکت نیستند، جبهه مشارکت 90 درصد از اعتبار کنونی اصلاحات را داراست و 10 درصد مابقی مربوط به دیگر گروههای اصلاحطلب است.
* این موضوع را در انتخابات دوم شوراها به امتحان و وزنکشی خود گذاشتند که در نتیجه آبادگران به مسئولیت آقایان چمران و شیبانی موفق میدان شدند و بدبختی اصلاحطلبان و شکست آنان از همان زمان شروع شد و اکنون به این شرایط افتادهاند.
/212 212
نظر شما