به عنوان یک قاعده کلی من با همه سایت ها و رسانه ها مصاحبه انجام می دهم. این قاعده شامل سایت مشرق هم می شد. بنا براین وقتی که آن سایت تقاضای مصاحبه کرد بنده اجابت کردم و پس از چندین تماس سر انجام مسئول آن به منزل بنده تشریف آوردند و مصاحبه شان در تاریخ دوشنبه 19 دی ماه صورت گرفت. از آنجاییکه من مصاحبه کننده ها را علی الاغلب نمی شناسم مجبور هستم به انصاف، وجدان و بالاتر از همه به اخلاق حرفه ای آنها بسنده کنم. بالطبع این قاعده کلی هم در خصوص مسئول سایت مشرق لحاظ می شد. البته در مواردی این حسن همکاری و اعتماد به افراد ناشناخته به نحو غم انگیزی مورد سوء استفاده سیاسی قرار می گیرد. متاسفانه در مورد سایت مشرق این گونه شد و نزدیک به دو ساعت گفتگو مورد تحریف کامل قرار گرفت. مسئول سایت مربوطه گفته بودند که مصاحبه در خصوص انتخابات خواهد بود، در حالیکه در شروع مصاحبه مساله دانشگاه آزاد را مطرح کردند. حدود چهل دقیقه از مصاحبه در رابطه با دانشگاه آزاد بود که صدر تا ذیل آن حذف شده بود و بخشی هم که آمده بود دروغ، اعوجاج و تحریف محتوای نظر بنده بود. قبل از هر چیز بایستی بگویم که نظر من در مورد دانشگاه آزاد، و نقش آن در پیشرفت، ترقی و توسعه همه جانبه کشور، به علاوه مدیریت آن ظرف سه دهه گذشته مطلب مخفی نبوده. ازتیر84 که اصولگرایان به قدرت کامل رسید ند تا به امروز مصمم بوده اند که به انحاء مختلف و هر طور شده دانشگاه آزاد را هم تصرف نمایند. ظرف این 6 سال نظر من در مورد دانشگاه آزاد و مدیریت آن بارها و بارها در رسانه های مختلف اعلام شده و هیچ ابهام و تردیدی یا موضع گیری دو پهلویی در مورد آن نداشته ام. به تعبیر سعدی رحمه الله:
عشق سعدی نه حدیثی ست که پنهان ماند داستانی ست که بر سر هر بازاری است
با توجه به مطالب و دفاعیاتی که ظرف شش سال گذشته از دانشگاه آزاد داشته ام چگونه ممکن می شود که دفعتا همه آن مطالب را نقض نمایم و نظرم شده باشد آن چیزی را که سایت مشرق روایت کرده ؟ ممکن است گفته شود که با توجه به تغییر مدیریت آن دانشگاه خواسته ام فرصت طلبی نموده و نان را به نرخ روز خورده باشم. تصور می کنم شناختی که از بنده است کاملا مغایر با چنین رفتاری را گواهی دهد. به علاوه آنقدر عقلم می رسد که اگر خواسته باشم از روی فرصت طلبی و نزدیک شدن به قدرت حرکت کنم، دست کم در سطوح بالاتری خدمت نمایم که حاصل بیشتری نصیبم نماید. صدر تا ذیل آنچه مشرق روایت کرده بود، به دو سه دقیقه هم نمی رسید در حالیکه چهل دقیقه از مصاحبه صورت گرفته در مورد دانشگاه آزاد بود.
مشرق نگفته بود که بنده در مصاحبه می گویم که "هیچ نهاد، سازمان و موسسه ای اعم از دولتی، نیمه دولتی یا خصوصی بعد از انقلاب به اندازه دانشگاه آزاد در توسعه سیاسی، اجتماعی و پیشرفت کشور نقش نداشته"؛ مشرق نگفته بود که بنده در مصاحبه می گویم که "بالاترین و مهم ترین خدمت دانشگاه آزاد در فراهم آوردن تحصیلات عالیه برای زنان و دختران کشورمان بوده"؛ مشرق نگفته بود که بنده در مصاحبه می گویم که "بالاترین و مهمترین نقش دانشگاه آزاد آن بود که تحصیلات عالیه را از انحصار اقشار و لایه های مرفه تر جامعه در آورد و این امکان را فراهم آورد تا اقشار و لایه های کم در آمدتر جامعه هم بتوانند از تحصیلات عالیه برخوردار شوند"؛ مشرق نگفته بود که بنده در مصاحبه می گویم "دانشگاه آزاد از صفر شروع کرد و بدون برخورداری از یک ریال بودجه دولتی تا به امروز توانسته بیش از دو میلیون فارغ التحصیل را روانه برنامه های توسعه و سازندگی کشور نماید"؛ مشرق نگفته بود که بنده گفته بودم که " دانشگاه آزاد با استخدام قریب به 50000 هیات علمی ، بیش از یکصدهزار کارمند و ایجاد 700 واحد دانشگاهی در اقصی نقاط کشور بدل به بزرگترین کارفرما در کشور شده " ؛ مشرق نگفته بود که بنده در مصاحبه می گویم که "در مقایسه با مدیریت های دیگر در سطح کشور بالاخص مدیریتی که از تیر ماه 84 بر کشور حاکم بوده، مدیریت دکتر جاسبی از نظر دور بودن از فساد، حیف و میل، اختلاس و سوء استفاده اقتصادی اگر نگفته باشیم بی نظیر که کم نظیر بوده"؛ مشرق نگفته بود که بنده در مصاحبه گفته بودم که " در مقایسه با مدیریتی که از سال 84 بر کشور حاکم بوده به مدیریت دکتر جاسبی نمره 20 می دهم". آنچه که مشرق آنگونه ناجوانمردانه و به دور از اخلاق و تقوای حرفه ای تیتر زده بود در حقیقت دفاع من از دکتر جاسبی در قبال منتقدین و مخالفین ایشان بود. و خوشبختانه چون مصاحبه در منزلم صورت گرفت تمام قریب به دو ساعت گفتگو ضبط شده است. می ماند کلام آخر؛ در جست و جویی که به دنبال یافتن نحوه ارتباط با سایت مشرق بودم تا این تکذیبیه را برایشان ارسال نمایم تصادفا منشور اعتقادی و اخلاقی آن را ملاحظه کردم. چقدر دسته گل برای خود فرستاده بودند و چه تعریف ها که از سجایای اخلاقی و اعتقادی خود نیاورده بودند. آن همه تعریف از خودشان از یک سو، و برخوردی که در عمل بنده از آنان دیدم ، بی اختیار مرا به یاد این قطعه از حضرت مولانا انداخت:
آن یکی پرسید اشتر را که هی از کجا می آیی ای اقبال پی
گفت از حمام گرم کوی تو گفت خود پیداست از زانوی تو
گر ز چشمه آمدی چونی تو خشک؟ ور ز ناف آهویی کو بوی مشک؟
ور تو می آیی ز گلزار جنان دسته گل کو که آری ارمغان؟
ور ز آنچه می گویی و وصفش می کنی چون نشانی در تو نبود ای سنی؟
صادق زیباکلام
21 دی ماه 1390
نظر شما