نسیم بهار عربی 2011 به سرعت از سواحل جنوبی مدیترانه به سواحل جنوبی خلیج فارس رسید . جزیره کوچک بحرین با مطالبات متراکم 40 ساله مردم علیه حکومت اقلیت، نخستین نامزد تکرار تجربه انقلاب یاس و اعتراض به سبک جوانان میدان تحریر قاهره بود. گام اول: فراخوان جوانان از طریق شبکه های مجازی ،14 فوریه، میدان مروارید

همشهری دیپلماتیک: مطالبات و شعارها ازقبل معلوم بود . ملت بحرین چهار دهه بر سر این مطالبات با حاکمان در نزاع بودند. رفع تبعیض از اکثریت، انتخابات آزاد و عادلانه، مبارزه با فساد و امتیازات ویژه خاندان سلطنتی، عدم دستکاری در ترکیب جمعیتی با دادن تابعیت فله‌ای به اجانب ونهایتأ پادشاهی مشروطه .یکماه بعد میدان مروارید و نماد آن با بلدوزر در هم کوبیده شد تا شاید از از تحولات مابین 14 فوریه تا 14 مارس اثری در خاطر بحرینی‌ها نماند.نظامیان عربستان و امارات به کمک نیروهای امنیتی بحرین آمدند. میدان مروارید را ابتدا با تانک وزره پوش کوبیده و سپس شخم زدند. تاقبل از 14 مارس همه چیز سیر طبیعی داشت معترضان در خیابانها بودند ولیعهد واحزاب اپوزیسیون بر سر چگونگی آغاز مذاکرات و محتوی آن غیر مستقیم چانه زنی می کردند. امریکا از مذاکره دو طرف حمایت می کرد. 12 مارس نشانه هایی از نزدیک شدن دیدگاه های دو طرف ظاهر شد . رابرت گیتس وزیر دفاع امریکا به منامه سفر کرد. او گامهای حکومت بحرین را برای اصلاحات، کودکانه(Baby Steps )توصیف کرده بود. اخرین بسته پیشنهادی ولیعهد به مخالفان حاوی امتیازات تازه ای بود. امید ها برای توافق افزایش یافت. اما یکباره خبر ورود نیروهای عربستان به بحرین همه را شوکه کرد. از آن پس روی دیگر سکه نمایان شد. اعلام وضعیت فوق العاده، سرکوب ،قتل، بازداشت، اخراج و شکنجه جایگزین فضای قبل از 14 مارس شد. امریکا در قبال ورود نیروهای عربستان و نقض فاحش حقوق بشر سکوت کرد. رسانه های عربی پر بیننده، بحرین را از جغرافیای خبری خود حذف کردند..ایران به ورود نیروهای نظامی عربستان به جزیره ای که تا 4 دهه قبل آن را جزء قلمرو خود می دانست شدیدأ اعتراض کرد. شورای همکاری پشت سر عربستان قرار گرفت. تنش بر سر مسئله بحرین بین دو طرف بالا گرفت.
این تصویری سریع از تحولات بحرین بود . اما بررسی علل و ریشه ها و فهم چرایی سکوت جامعه جهانی در برابر جنایات رخ داده در بحرین علی رغم همدلی نسبی با خیزش های مردم در مصر و تونس نیاز به موشکافی بیشتر قضایای رخ داده در فاصله 14 فوریه تا 14 مارس دارد.
اما قبل از آن یک تصویر اجمالی از بحرین:
بحرین جزیره ای کوچک با وسعت 600 کیلومتر مربع در جنوب غربی خلیج فارس واقع است . حدود 70 درصد ساکنان آن شیعه مدهب هستند اما نه در دوران استعمار انگلیس و نه بعد از استقلال (ال خیلفه در هر دو دوره حاکم بوند)از حقوق شهروندی عادلانه برخوردار نبودند. پس از خروج نیروهای انگلیسی از بحرین ،نیروهای امریکایی جایگزین آنها شدند و این حضور نظامی از سال 1995 در قالب تاسیس مقر فرماندهی ناوگان پنجم امریکا ادامه یافت. هر ساله دولت امریکا مبلغی رابه دولت بحرین بابت اجاره این پایگاه می پردازد. بحرین کشور نفت خیز و ثروتمندی نیست. حدود 20 درصد از درآمد آن متکی به توریسم است . توریست ها عمدتأ از طریق پلی که در دهه80با هزینه عربستان بین دو کشور زده شده، وارد بحرین می شوند و اکثر آنها سعودیهایی هستند که فرار از شرایط اجتماعی بسته کشورشان آنها را روزهای تعطیل به بحرین می کشاند. بحرین همچنین مرکز خاورمیانه ای بانکداری جهانی است. ازادی فعالیت بانکداری و معافیتهای بانکدارن از مالیات و عوارض محلی، این کشور را به قطب بانکداری اسیا و خاورمیانه تبدیل کرده است . سرمایه بانکهای مستقر در بحرین حدود 200 میلیارد دلار برآورد می شود. بحرین همچنین از زمان تشکیل شورای همکاری خلیج فارس در سال 1981 عضو این شورا می باشد. این کشور فقط 40 هزار بشکه در روز تولید نفت دارد و 150 هزار بشکه در روز نیز بصورت بلاعوض از عربستان دریافت می کند. فاصله بحرین با خاک عربستان کمتر از 20 کیلومتر است.روابط بحرین با عربستان همواره حسنه بوده و از حمایتهای مالی و امنیتی همسایه بزرگ خود بهره مند بوده است.


نخست وزیر بحرین شیخ خلیفه بن سلمان از زمان استقلال این کشور در همین سمت بوده و فرد قدرتمند بحرین به شمار می آید. وی نسبت به ایران و شیعیان دیدگاه مثبتی ندارد و در طول زمامداری برادرش حاکم قبلی بحرین شیخ عیسی تقریبا همه کاره بحرین بوده و با اتکای به سیاستهای امنیتی خشن بر مردم حکم رانده است. شیخ حمد بن عیسی شاه کنونی بحرین در سال 1999 با شعار اصلاحات روی کار آمده و تلاش کرده بخشی از اختیارات نخست وزیر را به ولیعهد بسپارد.
 

اصلاحات سیاسی بحرین در دهه گذشته
حمد بن عیسی آل خلیفه پادشاه فعلی بحرین در سال 1999 پس از فوت پدرش شیخ عیسی زمام امور را بدست گرفت. او برای حل منازعات سیاسی و ناآرامی های داخلی این کشور که باعث صف بندی شیعیان در طول سه دهه در مقابل خاندان حاکمه شده بود منشوری[1] را برای آشتی ملی اعلام و در سال 2001 به رفراندم گذاشت. قبل از آن او دربهای زندانهای امنیتی این کشور را به روی زندانیان سیاسی گشود و هم چنین با اعلام عفو عمومی اجازه داد صدها معارض بحرینی که بحالت تبعید در خارج از این کشور بسر می بردند به موطن خود بازگردند. وضعیت فوق العاده امنیتی را ملغی ، دادگاههای امنیتی را منحل و مسولان سازمان امنیت بحرین را برکنار کرد.برخی از سران اپوزیسیون از جمله شیخ عیسی قاسم روحانی سرشناس و شیخ علی سلمان روحانی جوانی که متعاقبا جمعیت الوفاق را تاسیس و دبیر کل آن شد ،بهنگام ورود به منامه با استقبال گسترده و پر شور مردم مواجه شدند.

کشورهای غربی و هم پیمانان سنتی دولت بحرین(امریکا و انگلیس) از اصلاحات سیاسی حاکم جدید بحرین حمایت کردند. جمهوری اسلامی ایران نیز این اصلاحات استقبال کرده و اقدامات ملک حمد را زمینه ساز رفع سوء تفاهمات دو کشور و بهبود روابط متشنج سه دهه گذشته ارزیابی نمود.شایان ذکر است که در این دوره روابط دو کشور متحول گردید و بسیاری از مشکلات بین دو کشور از جمله هزاران ایرانی تبار بحرینی که بحالت تبعید در خارج از این کشور بسر می بردند و تابعت بحرینی انها سلب شده بود به کشور بازگشتند. حمد بن عیسی در پی دیدار از ایران در سال 1381 به ایرانی تبارهای بحرینی تبعیدی در ایران اجازه بازگشت داد .منشور اصلاحات حمد بن عیسی با رای 98.4 درصدی در سال 2001 به تایید مردم بحرین رسید. در این منشور تاسیس پارلمان منتخب،تفکیک قوا،استقلال قوه قضاییه ، حمایت از حقوق سیاسی زنان وآزادی های مدنی وعده داده شده بود. شعیان امید وار شدند که در پرتو این اصلاحات به جایگاه در خوری در ترکیب سیاسی این کشور دست یابند.و منشور ملی آغازی بر پایان دوره محرومیت سیاسی آنها باشد.


ناامیدی زود هنگام شیعیان از اصلاحات
یکسال پس از رفراندم منشور ملی ، شیخ حمد خود را پادشاه و نظام سیاسی بحرین را مشروطه سلطنتی اعلام کرد. قانون اساسی جدید این کشور در سال 2002 نوشته شد و در آن صلاحیت های مجلس نمایندگان این کشور نسبت به مجلس دهه 1970 کاهش پیدا کرد. اختیارات و امتیازات خاندان حاکمه در قانون اساسی جدید مورد تاکید قرار گرفت و عزل و نصب وزراء، قضات ، و فرماندهان نظامی ونماینگان و رییس مجلس شورا(سنا) در حیطه اختیارات حاکم باقی ماند هم چنین تاسیس یک مجلس شورای[2] انتصابی در کنار مجلس نمایندگان[3] انتخابی پیش بینی شد. از ترکیب دو مجلس شورا و نمایندگان عالی ترین نهاد تقنینی با عنوان مجلس ملی[4] (با اختیارات محدود) جایگزین مجلس منتخب دهه 1970 شد..


شیعیان پس از تصویب این قانون توسط پادشاه، تاحدودی سر خورده شده و خوشبیی اولیه خود را از دست دادند بویژه انکه با روشن شدن قانون انتخابات مشخص شد که شیعیان قادر به احراز اکثریت کرسی های مجلس منتخب نخواهند بود. آنها حاکمیت را به تزویر و سوء استفاده از اعتماد مردم به وعده های پیش بینی شده در منشور متهم کردند و در مقابل، حاکمیت استدلال می کرد که مردم با رای بالای خود به منشور به پادشاه اختیار اصلاحات و تاسیس نظام مشروطه سلطنتی را تفویض کرده اند. سر خوردگی اپوزیسیون موجب شد تا آنها نخستین انتخابات پارلمانی را در سال 2002 تحریم کنند .راهیابی نمایندگانی از مناطق شیعه نشین که فاقد پایگاه مردمی بودند و عوامل دیگری در صحنه داخلی این کشور از جمله دو دستگی بین شیعیان طرفدار مشارکت و شیعیان طرفدار تحریم سرانجام الوفاق را به این نتیجه رساند تا در تصمصم خود مبنی بر تحریم نتخابات تجدید نظر کند و در انتخابات 2006 مشارکت نماید .وضعیت مناسب روبط جمهوری اسلامی ایران و بحرین در این دوره و تمایل عمومی رهبران و مردم دو کشور برای حفظ این روابط حسنه ،در این تصمیم الوفاق بی تاثیر نبود . لذا الوفافق علی رغم اعتراض به شرایط سیاسی این کشور و تبعض های مدنی و سیاسی بین شهر وندان ، در انتخابات شرکت کرد.در سال 2006 الوفاق نتوانست با سایر احزاب و تشکل های شیعی معارض ائتلاف کند[5] سهمی که سایر تشکل ها از الوفاق مطالبه می کردند با پایگاه مردمی انها تناسبی نداشت در نهایت نیز احزاب شیعی بطور مجزا در انتخابات شرکت کردند و همه کرسی های شیعیان به الوفاق رسید.

با تکرار این سناریو در انتخابات سال 2010 روشن گردید که الوفاق کماکان صدای اصلی شیعیان این کشور است . تفاوت انتخابات 2010 با انتخابات 2006 ا این بود که در انتخابات قبلی اغلب تجمعات شیعی انتخابات را تحریم نکرده بودند اما در سال 2010 که در پی ماهها ناآرمی و اعتراضات خیابانی و متهم شدن یک گروه 23 نفره از اپوزیسیون شیعه به عنوان جریان برانداز ، برگزار می شد. اغلب تشکل های شیعی تحت تاثیر این فضا انتخابات را تحریم کرده بودند با این حال مشارکت حدود 80 درصدر شیعیان در انتخابات نشان داد که اکثریت شیعیان علی رغم افزایش نارضایتی از دولت، به تمصمیمات الوفاق احترام می گذارند و ازگزینه مشارکت در مقابل تحریم حمایت می کنند. الوفاق نیز با واقع بینی در مورد میزان اختیارات مجلس نمایندگان و علم به اینکه پرونده های مهمی چون اصلاح ترکیب سیاسی و ایستادگی در مقابل سیاست تغییر ترکیب جمعیتی این کشور از طریق اعطای تابعییت به شهروندان غیر بحرینی توسط دولت ، از طریق مجلس قابل پیگیری نیست، در برنامه انتخاباتی خود در سال 2010 شعارهای محدود تری را از جمله مبازره با مفاسد اقتصادی و افزایش رفاه مردم مطرح کرد . با حفظ این امید که سایر مطالبات شیعیان را در خارج از پارلمان دنبال کند. شاید به همین دلیل بود که در انتخابات سال 2010 شیخ علی سلمان دبیر کل محبوب الوفاق تصمصم گرفت در خارج از پارلمان بماند و ریاست فراکسیون الوفاق را به خلیل مرزوق واگذار کرد. الوفاق در جریان اعتراضات سال 2011 از مشارکت در پارلمان عقب نشینی کرد و فراکسیون خود را از مجلس خارج کرد.

خیزش 14 فوریه
-موج جدید اعتراضات مردم بحرین علیه اقلیت حاکم از روز 14 فوریه ( 25 یهمن ماه 1389 ) آغاز شد.
- خواسته های مردم بحرین عبارت بود از:
* تأسیس پادشاهی مشروطه،
* تقسیم کرسی های مجلس بر اساس هرنفر یک رای،
-*بررسی پرونده های اعطای تابعیت به غیر بحرینی ها بدلایل سیاسی برای برهم زدن ترکیب جمعیتی این کشور.
*-رسیدگی به فساد مالی متنفذان سیاسی
* برکناری نخست وزیر بعنوان پیش شرط مداکره با حاکمیت ت
-* برخی از مردم به تبعییت ازجریان های رادیکالتر شعار سرنگونی آل خلیفه را طرح کردند.
در بین حاکمیت بحرین دو جریان تندرو و میانه رو بروز کرد. ولیعهد بحرین شیخ سلمان بن حمد طرفدار مذاکره با معترضان و نخست وزیر شیخ خلیفه بن سلمان خواستار سرکوب معترضان بود. سرکوب معترضان از سوی ارتش بحرین در بامداد 28 بهمن با اعتراض عربستان مواجه شد و تحت فشار امریکا ارتش بلافاصله علی‌رغم حمایت شورای همکاری از این اقدام ،مجبور به عقب نشینی از خیابانها شد.
معترضان بحرینی حدود یکماه خیابانها را در اختیار داشتند. در روز 12 مارس ولیعهد بحرین طرحی را اعلام کرد که در ان با اکثر درخواستهای معترضان موافقت شده بود. بلافاصله بعد از اعلام این طرح نیروهای عربستان و در پی آن نیروهای اماراتی وارد بحرین شده و با کمک نیروهای امنیتی بحرین به سرکوب شدید معترضان پرداختند. 30 کشته، صدها زخمی و صدها زندانی و اخراج های گسترده بحرینی ها از مشاغل دولتی و شرکتها و بانکهای خصوصی حاصل دخالت عربستان در تحولات بحرین بود.
سایه سنگین حوادث بحرین بر روابط ایران و عربستان وسیاست خارجی امریکا

گرچه با ورود نیروهای عربستان به بحرین در 24 مارس 2011 ا روابط ایران و عربستان برسر این مسئله تا آستانه تخاصم پیش رفته، اما پیش از آن که بحرین به پرونده روابط دو کشور اضافه شود، روابط دو قطب بزرگ شمال و جنوب خلیج فارس خالی از تنش و عوامل خصومت برانگیز نبوده است. گذشته از عوامل و علل تاریخی رقابت ایران و عربستان که جای بحث آن در این مختصر نیست، طی سالهای اخیر تهران و ریاض بر سر نفوذ خود در منطقه خاورمیانه حداقل در دونقطه یعنی عراق و لبنان رقابت سرسختانه ای داشته اند. عربستان در هر دو حوزه خود را بازنده و جمهوری اسلامی ایران را به ویژه بعد از روی کار آمدن دولت مالکی درعراق و دولت نجیب میقاتی در لبنان برنده می داند.
خشم عربستان از اوضاع منطقه ای و نقش ایران ناشی از آن است این کشور بر اساس دیدگاه بسته قومی خود برای ایران هیچ جایگاهی در جهان عرب قائل نیست. عربستان از سیاست های خاورمیانه ای آمریکا نیزخشمگین می باشد. به اعتقاد سعودیها امریکا ناخواسته فضا را برای افزایش نفوذ و قدرت ایران فراهم کرده است.
انتقادات عربستان از سیاست های خاورمیانه ای آمریکا با شروع انقلاب های عربی اوج گرفته است. عربستان آمریکا را در سقوط زودهنگام مبارک و بن علی و گسترش انقلاب های عربی به سایر کشورها مقصر می داند و به جز لیبی در مورد هیچ کشور دیگر عربی با آمریکا هم نظر نیست.
انقلاب بحرین در بستر شرایط جدید خاورمیانه که از آن با عنوان بهار اعراب یاد می شود بوقوع پیوسته است . از نظر عربستان هرگونه قدرت گیری شیعیان در بحرین به افزایش نفوذ ایران می انجامد و خطر را به دروازه های عربستان می رساند.حکومت بحرین روابط گسترده ای با عربستان دارد و در اقتصاد و امنیت خود کاملا متکی به عربستان وکمک های همسایه بزرگ خود است. انقلاب مردم بحرین می تواند برای شیعیان عربستان نیز الهام بخش باشد. لذا سعودی ها از همان آغاز اعتراضات مردم ،خواستار سرکوب آن بوده اند. از سوی دیگر ایران نیز نمی تواند نسبت به سرنوشت مردم بحرین و ورود نیروهای نظامی عربستان به این جزیره بی تفاوت باشد. علاوه بر پیوندهای عاطفی و اعتقادی بین مردم ایران و بحرین، نباید فراموش کرد که در گذشته نه چندان دور(1971)ایران به درخواست مردم بحرین با استقلال این کشور موافقت کرده است. طبیعی است که ورود نیروهای یک کشور ثالث به بحرین نمی تواند برای ایران قابل قبول باشد.
آمریکاییها نیز منافع چند بعدی در منطقه خلیج فارس دارند. از یک سو آنها مایلند خود را مدافع دموکراسی در همه کشورهای خاورمیانه نشان دهند و از سوی دیگر روابط حسنه ای با آل خلیفه و آل سعود دارند. مقر فرماندهی ناوگان پنجم آمریکا در بحرین است. همچنین وجود یک مرکز مهم مالی دنیا در بحرین و استقرار شعبه های منطقه ای بانک های جهانی در این مرکز بر اهمیت بین المللی بحرین می افزاید. مجموعه این عوامل در کنار هم، سیاست آمریکا در بحرین را رقم می زند. لذا طبیعی است که آنها در مقابل خشم عربستان در مورد حوادث بحرین، علی رغم همراهی اولیه با مطالبات مردم ، در نهایت ترجیح دادند که در مقابل اقدام عربستان سکوت و تا حدودی نیز آن را تایید کنند. البته توضیح این دوگانگی در برخورد با انقلاب های عربی برای دستگاه دیپلماسی آمریکا مشکل شده و انتقادات از این برخورد دوگانه در غرب در حال افزایش است.
ایران در مورد بحرین نامه ای به دبیرکل سازمان ملل متحد نوشت و خواستار مداخله شورای امنیت در این مسئله شده است.همچنین وزیر خارجه ایران نامهای به خانم اشتون هماهنگ کننده سیاست خارجی اتحادیه اروپا نوشت. اما بنظر می رسد وضعیت بین الملللی کشورمان باعث شده تا این مکاتبات بازخورد موثری نداشته باشد. غرب گرچه در بحرین دچار تناقض شده است ولی باید دانست که کماکان بزرگترین نگرانی غرب در خاورمیانه، ایران است و اگر بتواند با استقاده از مسئله بحرین صف بندی جامعه جهانی علیه ایران را مستحکم کند، از این کار خوشحال خواهد شد. در این میان منافع مردم بحرین و انقلاب آنها قربانی رقابت های منطقه ای و بین المللی قدرت های منطقه ای و بین المللی خواهد شد.
حل مسئله بحرین و کنترل تنش در خلیج فارس در گرو پرهیز از تند کردن فضای منطقه ای و خویشتنداری همه طرفهای درگیر می باشد. مردم بحرین تا آستانه تحقق مطالبات خود از طریق اعتراضات مسالمت آمیز پیش رفته بودند. دخالت نظامی عربستان سعودی در بحرین صحنه را به هم ریخت اقدامات اخیر دستگاه دیپلماسی کشورمان در مشورت با کشورهای عضو شورای همکاری از جمله قطر،عمان و امارات بیش از سیاسیتهای تبلیغاتی تند می تواند به حل مسئله بحرین کمک کند. اخبار واصله حاکیست که عربستان از این تماسها عصبانی است. بدیهی است که اقدام عربستان در اعزام نیرو به بحرین یک اقدام نابهنجار بین المللی بوده و دیر یا زود سرو صداها در مورد عدم مشروعیت این اقدام شروع خواهد شد. کما اینکه "گروه بحران های بین المللی"[6] در گزارش خود راجع به بحرین نقض حقوق بشر توسط حکومت این کشور و نیروهای نظامی عربستان را شدیدأ مورد انتقاد قرار داده و عربستان را متهم کرده که با اعزام نیروهای نطامی خود بخ بحرین یک بحران داخلی بین مردم و حاکمیت را به یک بحران منطقه ای و مذهبی تبدیل کرده است.
سعودی ها با به کار گیری اهرم نظامی صحنه را ظاهرا به نفع خود تغییر دادند اما نباید شرایط عربستان را در خاورمیانه ایده آل دانست. بکارگیری نیروهای نظامی و حضور نظامی در یک کشور دیگر هزینه زیادی برای آنها دارد. وقتی گرد وغبارها فرو بنشیند حضور این نیروها هم برای عربستان و هم برای حکومت بحرین مسئله سازخواهد شد.
در حال حاضر عربستان توسط خیزش های عربی محاصره شده است.علاوه بر سقوط دو هم پیمان سعودیها در تونس و مصر، در یمن نیزعلی عبدالله صالح متحد دیگر سعودیها در حال سقوط است و شانسی برای ادامه کار ندارد.مردم یمن بطور سنتی میانه خوبی با سعودیها ندارند.حکومت آینده احتمالا به اندازه علی عبدالله صالح در مقابل سعودیها دست بسته نخواهد بود.علاوه بر نگرانی سعودیها نسبت به القاعده که در یمن فعال می باشد آنها حتما نگران زخمهای کهنه ای که بین دو کشور وجود دارد نیز هستند. عربستان سه استان یمن را در چند دهه قبل ضمیمه خاک خود کرده و مردم یمن علی عبدالله صالح را مسئول فیصله دادن این اشغال به نفع عربستان می دانند. سعودیها در جنگ صنعا علیه مردم شمال یمن در سال 2009 شرکت کرده و شماری از زیدی های شمال یمن را به قتل رسانده‌اند.هم چنین بر اساس یک باور عمومی مردم یمن، ملک عبدالعزیز و فرزندان او را مسبب تنگدستی و فقر خود می دانند.شایان ذکر است که ملک عبدالعزیز به فرزندان حود وصیت کرده بود که برای دفع خطر از جانب یمن مردم آنجا را در فقر نگهدارند. از سوی دیگر حاکمان سالخورده ریاض از مدتها قبل و متعاقب بیماری همزمان شاه و ولیعهد با بحران جانشینی روبرو بوده‌اند و نگران به هم ریختن اوضاع داخلی خود در صورت مرگ ملک عبدالله هستند.بر اساس این واقعیت‌ها سعودیها بهیچ وجه دست برتر را در تحولات خاورمیانه نداشته و تصمیم به اعزام نیرو به بحرین را نباید یک تصمیم از موضع قدرت و خردمندانه تلقی کرد. این تصمیم از سر استیصال و عصبانیت اتخاذ شده و شرایط را برای عربستان پیچیده تر خواهد کرد.
از سوی دیگر تخاصم بین دو کشوربزرگ تولید کننده نفت در منطقه خلیج فارس امنیت انرژی را درجهان به مخاطره خواهد انداخت به ویژه آنکه خاورمیانه همزمان درگیر خیزش های مردمی می باشد و فضا فراتر از تنش میان ایران و عربستان نیز به اندازه کافی ملتهب است.
در دراز مدت این تنش به نفع غرب نیز نیست. اگرچه در کوتاه مدت، غرب شاید از این که صف بندی جدیدی را علیه ایران شکل دهد خشنود شود و حداقل از این که ایران نمی تواند بر موج انقلاب های عربی سوار شود، راضی باشد. اما تنش و تخاصم افسارگسیخته در خلیج فارس در نهایت به نفع هیچ کس نیست. درک این شرایط برای سیاستمداران منطقه ای چندان پیچیده نیست. اما آنچه نگران کننده است، ضعف دیپلماسی دو کشور بزرگ منطقه یعنی ایران و عربستان است.عربستان در شرایط نامساعد داخلی و خارجی گرفتار شده و قادر به اتخاذ تصمیمات حساب شده نمی باشد. دستگاه دیپلماسی کشورمان نیز در سالهای اخیر نتوانسته است متناسب با قدرت افزایش یافته ایران بخاطر تحولات منطقه ای ، درصحنه منطقه ای و بین المللی حضور موثری داشته باشد. توصیه ای که می توان در شرایط کنونی ارائه داد، کنترل بحران با عربستان و فعال کردن راه حل های دیپلماتیک برای ترغیب از سرگیری مذاکرات نیمه تمام بین حکومت و مردم بحرین پس از خروج نیرو های سعودی است. 



 

 

کد خبر 196106

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
6 + 7 =