زن جنایتکار که پس از قتل همسر خود، جسد او را در صندوق عقب خودرویش در خیابان رها کرده بود با مراجعه به پلیس جزییات قتل خود را فاش کرد.
شامگاه یکم بهمن زن میانسالی به نام مرجانه 40 ساله با مراجعه به کلانتری 102 پاسداران به مأموران گفت : همسرم به نام جواد 50 ساله از خانه خارج و تاکنون به خانه باز نگشته است.با گذشت یک روز از زمان تشکیل پرونده مقدماتی با موضوع فقدانی، مرجانه این بار به کلانتری 120 سیدخندان مراجعه و در اظهارات جدیدی عنوان داشت: موضوع فقدان همسرم دروغ است و خود اقدام به قتل عمد وی کرده ام. مرجانه در اعترافات مقدماتی خود به مأموران گفت : پس از کشتن جواد، جسد او را در در صندوق عقب خودرو گذاشته و ماشین را در خیابان شمشاد واقع در پاسداران رها کردم.
با حضور ماموران کلانتری 120 سیدخندان در محل ، جسد مقتول در صندوق عقب یک دستگاه خودرو پژو پارس سفید رنگ کشف که با توجه به کشف خودرو و جسد مقتول در منطقه پاسداران، موضوع با کلانتری 102 هماهنگ و ماجرا به بازپرس کشیک ویژه قتل و اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ اعلام شد. با توجه به اعترافات مرجانه مبنی بر قتل همسرش، دستور بازداشت موقت از سوی بازپرس شعبه دوم دادسرای امور جنایی صادر و متهم به اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ انتقال پیدا کرد.
با آغاز تحقیقات از متهم پرونده، مرجانه در اعترافات خود به کارآگاهان گفت : اختلاف من و شوهرم بر سر ارتباطات وی با برخی افراد غریبه بود که بیشتر زمان خود را با آنها سپری می کرد و همین موضوع باعث شده بود تا دچار افسردگی شوم. هر بار نیز که در خصوص ادامه این ارتباطات از او سؤالاتی می کردم وی به راحتی این ارتباطات را منکر می شد تا اینکه نهایتا از او درخواست طلاق کردم.
متهم در خصوص زمان ارتکاب جنایت به کارآگاهان گفت : ساعت 6 و 35 دقیقه یکم بهمن زمانی که متوجه شدم که همسرم بیدار شده، دوباره درخواست طلاق خود را تکرار کردم اما دوباره موضوع را شوخی گرفت و به بهانه بارش برف به سمت پنجره رفت. پس از چند دقیقه همسرم به داخل اتاق خواب رفت و و در حالیکه دخترمان در اتاقش در حال استراحت بود، من به داخل اتاق رفته و بازهم درخواست طلاقم را تکرار و این بار تهدید کردم یا طلاقم را می دهی و یا می کشمت. اما او دوباره خندید و اظهار داشت هر کاری که خواستی، انجام بده. نمی خواستم کوتاه بیایم و به همین علت بلند شدم و رفتم داخل آشپزخانه، چاقویی برداشته و زیر پتوی نازکی که دور کمرم بسته بودم گذاشته و به اتاق بازگشتم. به خودم گفتم بزن. تو می توانی. در حالی که چاقوی زرد رنگی در دو دستم داشتم ضربه ای را بروی گردنش زدم که ناگهان از روی تخت بلند شد و چاقو را با دست چپش از گردنش در آورد و انداخت زمین. ترسیده بودم و از عقب به پایین تخت پریدم. او کمی جلوتر آمد و روی تخت افتاد و ساکت شد. هیچ احساسی نداشتم. فکر می کردم که فیلم می بینم. پاهایش را بردم بالای تخت و صاف خواباندمش و پتو و ملحفه را رویش کشیدم. حالا تنها به فکر پاک کردن آثار خون بودم. در را به آرامی باز کرده و دیدم که در اتاق دخترم بسته است. شروع به تمیز کردن آثار خون اطراف تخت و زیر تخت کردم. نگران آن بودم که مبادا دخترم بیدار شود.
متهم در ادامه اظهارات خود، در خصوص نحوه انتقال جسد از محل ارتکاب جنایت به محل کشف جسد نیز به کارآگاهان گفت: بعد از تمیز کردن آثار خون، چمدان چرخدار آبی رنگ داخل کمد دیواری را برداشته و در پایین تخت گذاشتم و جسد همسرم را در داخل چمدان قرار داده و آرام آرام به سمت در خانه کشیدم. حواسم به اتاق دخترم بود تا مبادا او متوجه موضوع شود. وقتی لباس هایم را عوض کردم ، کلید ماشین را برداشته و چمدان را با آسانسور به داخل پارکینگ برده و با تمام قدرتی که داشتم ، جسد را به داخل صندوق عقب انداخته و چمدان را نیز روی صندلی عقب ماشین گذاشتم. پس از بستن در صندوق عقب، با ماشین از پارکینگ بیرون آمده و به سمت میدان هروی حرکت کردم. آن حوالی یک پارک کوچک دیدم. بالای پارک، داخل یک کوچه بن بست ایستادم و بین دو ماشین پارک کردم و پس از پیاده شدن از ماشین و قفل کردن در های آن، به سرعت به خانه بازگشتم و چاقویی را که جواد از گردنش خارج و بر روی زمین افتاده بود برداشته و پس از شستن آثار خون ، چاقو را در داخل کابینت گذاشتم.
سرهنگ کارآگاه آریا حاجی زاده - معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی تهران بزرگ - با اعلام این خبر گفت: با توجه به اعترافات صریح در خصوص ارتکاب جنایت، به دستور بازپرس، قرار بازداشت موقت برای متهم صادر و تحقیقات تکمیلی در خصوص این پرونده در دستور کار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت.
دختر قربانی جنایت در پاسداران: مادرم از من خواست او را تسلیم کنم/ جنایت خانوادگی نتیجه اختلافات قدیمی
باورش نمی شد که مادرش دست به این جنایت زده باشد. او وقتی از ماجرا باخبر شد به یاد اختلافات قدیمی پدر و مادرش افتاد اما تصور نمی کرد پایان این اختلافات جنایت باشد.
حضور او در اداره آگاهی فرصتی بود برای یک مصاحبه کوتاه که در ادامه می خوانید.
چند خواهر و برادر هستید ؟
دو خواهر و برادر هستیم که من 25 سال و برادرم نیز 21 سال دارد که در حال حاضر در حال سپری کردن دوران خدمت سربازی است .
پدر و مادرت از چه زمانی با یکدیگر اختلاف داشتند ؟
از همان دوران کودکی و از زمانی که به یاد دارم ، آنها با یکدیگر اختلاف داشتند .
اختلاف میان آنها بر سر چه موضوعی بود ؟
پدرم به مصرف موادمخدر اعتیاد داشت تا اینکه در حدود 6 سال پیش، مصرف مواد را ترک کرد اما با این وجود همچنان با افراد غریبه رفت و آمد داشت و با وجود آنکه از لحاظ مالی کاملا تأمین بودیم ، همین موضوع باعث اختلاف میان آنها بود .
مادرم از بهمن سال گذشته به تماس های تلفنی پدرم مشکوک شده بود اما به علت امتحانات دانشگاهی من ، سعی می کرد تا با پدرم درگیر نشود اما با این وجود زمانیکه صبح ها برای درس خواندن بیدار می شدم متوجه بیدار بودن او تا صبح می شدم.
پس از امتحانات دانشگاه در سال گذشته بود که اختلافات میان پدر و مادرم شدت گرفت و به همین علت پدرم از خانه بیرون رفت و مدت یک ماه را در خانه یکی از بستگان نزدیکمان سپری کرد. در مدت زمانیکه پدرم در خانه حضور نداشت مادرم برای کاهش مشکلات ناشی از افسردگی چندین بار به پزشک مراجعه کرد اما هر بار و با وجود توصیه پزشکان برای بستری شدن در بیمارستان با طرح این موضوع که نمی تواند فرزندانش را تنها بگذارد ، از بستری شدن خودداری می کرد.
بعد از گذشت یکماه با وساطت یکی از دوستان خانوادگی پدرم به خانه بازگشت و مدتی شد که تمامی ارتباطات و دوستی های خود با افراد غریبه را قطع کرد. همین موضوع باعث شد که مادرم تا حدود زیادی آرام شود ولی پس از گذشت مدت کوتاهی، مادرم متوجه دروغ بودن ادعاهای پدرم شد. با این وجود هر دو به گونه ای در برابر ما برخورد می کردند که من تا زمان کشته شدن پدرم به هیچ عنوان متوجه از سر گرفته شدن اختلافات آنها نشده بودم .
چگونه از این جنایت مطلع شدید؟
عصر روز یکشنبه ــ دوم بهمن- زمانیکه وارد اتاق خواب شدم ، متوجه لکه هایی روی لبه های تخت شدم. پس از کمی دقت متوجه شدم که این لکه ها، لکه های خون است. بلافاصله موضوع را با مادرم در میان گذاشته و او نیز زمانی که پیگیری مرا در خصوص آثار خون و همچنین غیبت ناگهان پدرم مشاهده کرد، به قتل اعتراف و از من درخواست کرد تا با ماشین شخصی خودمان او را به کلانتری برده تا خودش را به پلیس معرفی کند.
45282
نظر شما