به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، دکتر محمد باقر تاج الدین،در شماره نخست یادداشت خود، که در کانال ایشان منتشر شده، فقدان "دستگاه فکریِ فلسفی" و "دستگاه فکریِ منسجم" در اندیشه های دکتر ابراهیمی دینانی را نقدکرد. او در مقاله نخست خود تاکید کرد که «آقای دکتر ابراهیمی دینانی را به طور عموم به عنوان یک فیلسوف در جامعۀ ما معرفی می کنند و می شناسند و این در حالی است که تأمّل در آثار و اندیشه های ایشان به خوبی نشان می دهد که ایشان نه تنها"فاقد دستگاه فکری فلسفی" است بلکه از "دستگاه فکری منجسمی" دربارۀ بسیاری از موضوعاتی که سخن گفته اند یا نوشته اند نیز برخوردار نیستند.» تاج الدین در ادامه به دو محور از استدلال های خود را مطرح کرد، در قسمت دوم، سه محور دیگر از انتقادات او به رشته تحریر درآمده است که در زیر از نظرتان می گذرد:
***
۳.تفکر فلسفی یا عقلانی واجد چندین خصلت اساسی است که به برخی از آن ها اشاره می شود:
۱. در فلسفه هیچ گاه با عقل و عقلانیت برخوردی دوگانه و ابزاری نمی شود و فیلسوف همواره خود را ملتزم و پای بند به استدلال و برهان عقلانی و منطقی می داند و تا آخر بر سر این روش باقی می ماند؛
۲. فیلسوف هیچ تعهد و سرسپردگی ای به عقاید خاصی از جانب هیچ شخص و آیینی نداشته و بالعکس تعهد دارد که با ارائۀ دلایل منطقی و عقلانی به کشف و فهم حقایق اقدام نماید و اگر در نهایت عقیده ای از پیش تعیین شده هم مورد پذیرش واقع نشود هیچ باکی نیست؛
۳. البته که فیلسوف هم دارای پیش فرض است اما تفاوتش با متکلم این است که پیش فرض خودش را در معرض آزمون فلسفی و عقلانی قرار می دهد و اگر سربلند از چنین آزمونی بیرون آمد آن را می پذیرد و اگر نه که نه؛
۴.عقلانیت فلسفی برخلاف عقلانیت کلامی و تئولوژیک همواره با تفکری بنیادین، پرسش های بنیادین و نقد بنیادین کار می کند و تمام امور و پدیده ها برای وی چونان اُبژه ای در نظر گرفته می شوند که ضرورت دارد در معرض نقد و پرسش و تفکر قرار گیرند؛
۵.در تفکر فلسفی تبعیت از عقل و استدلال حرف اول و آخر را می زند و نه تبعیت از هیچ عقیده و اندیشۀ دیگری و این که کیش شخصیت هرگز در چنین تفکری راه ندارد.
۴. بنابر آن چه گفته شد و بنابر غور و بررسی در برخی آثار گفتاری و نوشتاری دکتر ابراهیمی دینانی به خوبی نشان می دهد که ایشان بیش از آن که فیلسوف باشند، متکلم هستند. برای این که این ادعا همراه با استدلال و همچنین سندیت باشد نمونه هایی از آثار ایشان را با دقت مورد بررسی قرار می دهیم تا برخی افراد نگویند که بدون ارجاع اقدام به داوری دربارۀ اندیشه های وی شده است. برای نمونه به نوشتار ایشان در کتاب "عقلانیت و معنویت" بنگرید:«باید ببینیم اصل فلسفۀ اسلامی و هویت و ماهیت آن چیست؟ در اینجا لازم است که یک پیش فرض دیگری اضافه کنیم و آن اینکه ما یک فلسفۀ قطعی، منسجم و درست در اسلام داشته ایم؛ یعنی چیزی به نام «فلسفۀ اسلامی» هست. حال امروز تکلیف آن فلسفۀ اسلامی چیست؟ عده ای نیز سئوال را جلوتر می برند که اصلاً فلسفۀ اسلامی چه بوده و هست؟ کسی نمی گوید که اسلام چیست؟ اسلام، اسلام است و هویت خود را در طول چهارده قرن در طیف وسیعی از جامعه نشان داده است...فلسفۀ اسلامی فلسفه ای است که در آن متفکران بزرگی مانند فارابی، ابن سینا و سهروردی براساس تعالیم اسلام و وحی محمدی(ص) اندیشیدند و کوشیدند وحی را بفهمند و تا حدودی هم فهمیدند و مطالب زیادی دارند. مگر فلسفه چیست؟ فهم وحی، خودش فلسفه است و این همان چیزی است که به آن فلسفۀ اسلامی می گوییم، یعنی فلسفه ای که در جهان اسلام رشد کرده و نفس کشیده است»(ابراهیمی دینانی، ۱۴۰۰: ۷-۲).
۵.به همین چند خط از نوشتار ایشان از کتاب "عقلانیت و معنویت" با دقت بنگرید تا دریابید که فقط یک متکلم می تواند چنین اندیشه هایی را مطرح کند و نه یک فیلسوف. و اما نقدهای وارد به این اندیشۀ ایشان به شرح زیر است:
۱.این که ایشان فرض شان این است که «ما یک فلسفۀ قطعی، منسجم و درست در اسلام داشته ایم» به طور دقیق نشان از جدلی بودن بحث از طرف وی داشته که بدون ارائۀ دلایل منطقی و عقلانی موضوعی را به عنوان پیش فرض پذیرفته اند(همان چیزی که در پاراگراف پیشین به آن پرداخته ام).
۲.در حالی که اگر ایشان بنا بود در قامت یک فیلسوف ظاهر شوند در همین بحثی که ارائه کرده اند چندین پرسش اساسی را مطرح می کردند، چرا که فیلسوف کارش "پرسش افکنی" و آن هم "پرسش افکنی بنیادین" است مانند این که:
الف.کدام دلایل عقلانی ارائه شده است که چنین فلسفه ای در اسلام وجود داشته است؟؛
ب.چنین فلسفه ای به فرضِ وجود کجا در معرض "نقادی فلسفی" و سپس "اثبات فلسفی" قرار گرفته است؟؛
ج.پیش فرض گرفتن برخی عقاید دینی و سپس دلایلی از درون متون دینی برای آن ارائه کردن کجا نامش فلسفه ورزی و فلسفه اندیشی است؟؛
د.مگر نه این که فیلسوف فقط و فقط پای بند به استدلال عقلانی و فلسفی است و هرگز نباید از این روش و خط مشی عبور و عدول کند؟؛
ه. مگر نه این که بنابر مشی فلسفی هیچ فیلسوفی تا به استدلال دقیق و همه جانبه دربارۀ موضوعی نپردازد آن را از پیش مسلم و قطعی نمی پندارد؟؛
منبع: کانال نویسنده
216216
نظر شما