از قريب به 200 سال پيش تا به امروز كه آدام اسميت نظريه «اقتصاد آزاد»ش را مطرح نمود، نظريهاي كه اساس و بنيان نظام سرمايهداري امروزي را رقم زد، بسياري در مقام رويارويي و رد آن نظريه برآمدهاند. اما به نظر ميرسد كه هر بار آدام اسميت سر از قبر به در آورده و پس از شكست مدعي، دوباره به آرامگاه ابدياش بازگشته است.
جديترين اصوليترين مدعي او كارل ماركس بود . او سرمايهداري و نظام اقتصاد آزاد آرام اسميت را متهم به استثمار و بردهكشي از طيف كارگر و زحمتكشان به تجارت منابع و مواد اوليه خام كشورهاي توسعه نيافته كه بعدا به نام جهان سوم معروف شدند به فربه شدن دولتها و نظامهاي سرمايهداري به قيمت فقيرتر شدن زحمتكشان كشورهاي سرمايهداري از يكسو و از سويي ديگر فقير شدن و استثمار كشاورزان و مردم تهي دست آنها، آسيا و آمريكا جنوبي داشت.
و در يك كلام هيچ نكته و جنبه مثبتي در اقتصاد آدام اسميت ندید. از جهتي ديگر او پيشبيني نمود كه كشورهاي سرمايهداري براي رقابت بيشتر با يكديگر مجبور ميشوند كه بهاء كالاهاي ساخته شده را پایین بیاورند و از سوي ديگر براي به دست آوردن سهم بيشتري از بازار براي توليدات و كالاهايشان در كشورهاي ديگر با يكديگر تا مرز جنگ و كشتار هم پيش بروند. براي پایین آوردن بهای تمام كالاي توليدي بزعم ماركس، سرمايه داران تلاش ميكنند تا از يك سو حقوق و دستمزد كارگران يا به زعم او «پرولتاريا» رو پایین نگه دارند، و از سويي ديگر هم تلاش ميكنند تا مواد اوليه و منابع طبيعي را كه از كشورهاي توسعه يافته آفريقايي ، آسيايي و آمريكايي لاتين وارد ميكنند با بهاي كمتري وارد كنند. ماركس شد جديترين و محترمترين منتقد سرمايهداري و اقتصاد آزاد آدام اسميت. بسياري از روشنفكران،دگر اندیشان و انديشمندان متفكرين اروپايي بعد از ماركس در نيمه دوم قرن نوزدهم و نيمه نخست قرن بيستم دنبال رو ماركس شدند. اما پیروان ماركس و منتقدش یا مخالفين سرمايهداري فقط محدود و منحصر به انديشمندان و و متفكرين غربي نميشد. بسياري از رهبران احزاب و تشكلهاي چپ، روزنامهنگاران، نويسندگان، رهبران اتحاديههاي كارگري و فعالین سياسي راديكال و انقلابی مخالف نظامهاي سرمايهداري هم به ماركس تاسی كردند و به وي گرويدند. بسياري از آنان در راس جنبش های راديكال و انقلابی قرار گرفتند. اين جنبشها و قيامها كه عمدتا در نيمه دوم قرن نوزدهم و اوايل قرن بيستم اتفاق افتادند نوعا شكست خوردند. اما يكي از آنها توانست به پروزي برسد. پيروزي كه تاريخ اروپا و غرب به تبع آن جهان را دگرگون ساخت.
لنین به همراه شماري ديگر از ماركسيتهاي روسيه توانستند يك انقلاب موفق را در كشورشان انجام دهند. انقلابي كه باعث توليد نخستين نظام سياسي و اقتصادي حسب آراء و انديشههاي كارن ماركس شد انقلابیون روسیه تمامی آثار و بقایای اقتصاد سرمایهداری را در روسیه ریشهکن ساختند و به جای اقتصاد آزاد آدام اسمیت، یک نظام اقتصاد سوسیالیستی حسب تئوریهای کارل مارکس را بنا نهادند. همه چیز به مالکیت تولید درآمد. از زمین، تراکتور، چاه آب گرفته تا یک کارگاه تولیدی کوچک تا صنایع بزرگ با دهها هزار پرسنل، تا وسائط نقلیه عمومی از تاکسی گرفته تا اتوبوس و تراموا، تا بیمارستانها، مدارس تا مهدکودکها، تا معادن ، نفت، گاز، تا بانکها، تا صادرات، واردات فروشگاههای بزرگ حتی تا نانواییها توسط بلشویکها به نفع دولت انقلابی کمونیستی ضبط شدند تا به نفع زحمتکشان کشاورزان وطبقه کارگر از آنها بهرهور میشود.
انقلاب مارکسیستی فقط در مرزهای روسیه باقی نماند. یکی پس از دیگری تمامی ایالاتها و ولایتهای امپراتوری روسیه دچار انقلاب شدند از قرقیزستان، تاجیکستان، ازبکستان و ترکمنستان در آسای مرکزی گرفته تا ارمنستان، آذربایجان و گرجستان در قفقاز تا اوکراین، بلاروس، مالدوی در بخشهای اروپایی امپراتوری. بعد نوبت به کشورهای اروپایی همجوار روسیه رسید. ظرف کمتر از چند سال، از بلغارستان و رومانی در منتهیالیه شرق اروپا تا یوگسلاوی (صربستان، آلبانی، بوسنی و هرزگوین، کرواسی، مونتهنگرو) در اروپای مرکزی، تا لهستان، مجارستان، چکسلواکی و بالاخره آلمان شرقی در غرب اروپا شدند کشورهای کمونیستی. اقتصاد سرمایهداری در تمامی این جوامع برچیده شد و جای آن را اقتصاد سوسیالیستی ضدسرمایهداری گرفت. گسترش و پیشرویها مارکسیسم فقط محدود به کشورهای اروپای شرقی نماند. در قاره آسیا در چین، کرهشمالی ویتنام، لائوس و نهایتاً در کامبوج هم رژیمهای کمونیستی در نتیجه مبارزات گسترده و انقلاب بر روی کار آمدند. در آمریکای جنوبی هم مارکسیسم توانست پیشرفت نماید و در کشور کوبا هم مبارزین مارکسیست توانستند در پرتو ببارزات مسلحانه یک انقلاب تمام معیار ایجاد نمایند.
همچون روسیه یا اتحاد شوروی، در تمامی این کشورها هم نظام اقتصاد سرمایهداری آدام اسمیت واژگون گردید و به جای آن نظامهای اقتصادی سوسیالیستی جایگزین شدند. در تمامی آنها هم هدف رفع استثمار فرد از فرد، محو آثار و تبعات زیانبار سرمایهداری، عدالت، برابری و مساوات بود. اما نهایتاً چه شد؟ واقعیت آن است که هیچیک از این اقتصادها نتوانستند به آن اهداف والاو برجسته انسانی برسند. نه اتحاد شوروی سابق توانست، نه لهستان، نه یوگسلاوی سابق، نه چین و نه هیچکدام دیگر. روسیه و سایر کشورهای کمونیستی نه برابری توانستند ایجاد کنند، نه مساوات، نه عدالت ونه هيچ يك از آن امیال و آرزوهايي كه ماركس و ماركسيستها صادقانه و اانقلابي ميخواستند به آن برسند. جملگي اقتصادهايي كه با نويد برابري، عدالت و مساوات تشكيل شده بودند درعمل و پس از قريب به 75 سال آنچه كه ايجاد كرده بودند، اقتصادهايي دولتي ناكارآمد، فاسد، بورکراتیک و متورم از خط نيروي كار (استخدام بيش از حد كاركنان) بودند. اگر چه مالكين از آن دولت بود و مالكيت خصوصي برچيده شده بود، اگرچه «سرما یه دار آن زالوصفت كه خون زحمتكشان را ميمكيد شد» ديگر در اين كشورها وجود نداشتند اما بهجاي آن يك طبقه يا قشر بورکرات از دولتمردان در قالب حزب كمونيست بهوجود آمده بودند كه همه قدرت را در دست داشتند. يك اقليت كوچك كه به زحمت به 5 يا حداكثر 10 درصد جمعيت در اين كشورها بالغ نميشد با تكيه به اركان و نهادهاي امنيتي، پليسي به اطلاعاتي و نظامي از طريق حزب كمونيست كنترل 90درصد مابقي را در دست داشتند. حزب كمونيست نه كوچكترين انتقاد و مخالفت به نظام را تحمل ميكرد و نه اجازه ميداند تا هيچ نهاد مستقلي از حزب در كشور حيات داشته باشد. به عبارت ديگر اين فقط از نظر اقتصادی نبود كه اين كشورها به نظام های ناكارآمد و غيرقابل رقابت با اقتصادهاي سرمايهداري تبدیل شده بودند. از منظر سياسي هم اين نظام ها به شدت سركوبگر، مختنق و ديكتاتور بودند.
آدام اسميت آنچه كه پيام عدالت،برابری و مساوات شكل گرفته بود، آنچه كه بهمنظور رهايي كشاورزان، كارگران و زحمتكشان وپرولتاریا يا از استثمار اشراف و ملاكين، كارخانهدارها و سرمايهداران بهوجود آمده بود، در عمل تبديل به زنداني شده بود كه هر كس ميتوانست از آن فرار ميكرد. يكي از بزرگترين آرزوها براي مردم روسيه ، آلمان شرقي، لهستان و... خروج از كشورشان بود. جالب است كه تجربه ساير رژیم های كمونيستي همه خيلي جالبتر از تجربه اروپاي شرقي در نيامده و نظام مالي كه در دهههاي قرن بيستم شكل گرفته بود شد يكي پس از ديگري در دهههاي پاياني آن تجربه به اقتصاد ماركسيتي را كنار گذارد و مجدداً به بعد از قريب به 75 سال به اقتصاد آزاد اسميت بازگشتند.
*استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران
نظر شما