*متاسفانه روابط مجلس و دولت در سالهای اخیر خوب نبوده و بیشتر به دلیل اینکه دولت آنطور که باید، قانون را قبول ندارد و در نتیجه نقض قانون زیاد پیش میآید و مجلس که کار اصلی آن قانونگذاری و نظارت است، با این رفتارهای آقای احمدینژاد تحریک میشود که فشار بیاورد، لذا آن تفاهمی که لازمه پیشبرد کار مردم است کمرنگ میشود و به مقابله میرسد.
*اگر بخواهیم اوضاع بهتر شود نخستین کاری که باید انجام بدهیم این است که باید مجلس آقای رییسجمهور را بیاورد سرخط قانون، خب این لزوما به آن معنا نیست که فقط از طریق اعمال ابزارهای نظارتی این کار را انجام بدهیم و مدام قصد داشته باشیم سوال کنیم و برویم به سمت استیضاح، باید اصل را بر این بگذاریم که گفتوگو بیشتر بشود.
* تا پایان دوره آقای احمدینژاد هم 13 ،14 ماه بیشتر نمانده است و خدا کند طوری طی مسیر شود که خدمت ایشان نیمهکاره نماند.
*ما باید بار دیگر این مورد را آزمایش کنیم که ببینیم آیا با ایشان برای اداره این یک ساله کشور تفاهم میشود، تا بدون اینکه بخواهیم هزینه جابهجایی زودرس را بپردازیم، این یک سال هم بگذرد یا نه؟ در غیر این صورت مجلس وظایفی را دارد. استراتژی تحمل احمدینژاد که به نظر میرسد علیالاصول کار خوبی است
*جابهجایی یک رییسجمهور در سال آخر صدارت وی کم هزینه نیست. برای همین همه تلاش میکنند که این اتفاق نیفتد باز میگویم که بار دیگر آزمایش کنیم تا اینکه خدمات ایشان افزایش پیدا کند و اشتباهات و خطاهایشان کاهش پیدا کند تا کشور بتواند این یک سال را هم با هزینه کمتری طی کند. اما اگر نشد، نباید بیش از این درباره جابهجایی ایشان تعلل کرد.
* اگر آقای موسوی دست به آن خیانت نمیزد و به ایرادی که خودش به آقای احمدینژاد گرفته بود- که شما قانونشکن هستید- تن نمیداد، الان اصلاحطلبان هنوز در سیاست بودند. آقای موسوی با احترام وارد صحنه شد و در واقع فرصت بسیار زیبایی خلق شد و یک رقابت خیلی گسترده و آشکار صورت گرفت، طرفداران دو طرف سرتاسر خیابان ولیعصر بودند و با یکدیگر صحبت میکردند و شعار میدادند و حتی یک سیلی هم کسی به گوش دیگری نزد. آقای موسوی باید به قانون تمکین میکرد اگر داور را قبول نداشت اصلا نباید ثبتنام میکرد زیرا صلاحیت او را همان داور تایید کرد. وی داور زمین فوتبال را قبول کرد و سوت مسابقه را زدند و زمانی که گل خورد، گفت تو عادل نیستی. موسوی خودش مقصر بود و من چندین بار به بخش اقلیت مجلس مانند آقای تابش و هاشمیان گفتم شما که میگویید تمام کارهای میرحسین را قبول ندارید، بیایید این حرف را آشکارا بزنید. چون شما با این حمایت در ظاهر از موسوی، به یک اقلیت منفعل تبدیل شدید، اقلیتی که هیچ نقشی در مجلس ندارد. کسی اینها را حذف نکرد، خودشان خواستند این کار را انجام بدهند و حذف شوند.
*اگر آقای عارف ثبتنام میکرد نظام با ایشان کاری داشت؟ جهانگیری یا زنگنه یا نجفی ثبتنام میکردند نظام با این افراد کاری داشت؟ اینطور نیست، به نظر من این افراد نگران نتیجه بودند و احتمال میدهم که توافق داخلی هم برای آنها سخت بوده و ترجیح دادند کنار بنشینند و تماشا کنند. مثلا آقای خاتمی باید شرط قانونی داشته باشند اما توقع غیرقانونی داشتند و از کسانی حمایت میکردند که کلی آسیب به کشور زدند. همین کاری که آقای خاتمی کرد و در روز رایگیری رای دادند کار نمادین بسیار خوبی بود و من در سایت الف هم تحلیل نوشتم و استقبال کردم از این کار به دلیل اینکه نشان میدهد که میخواهد بگوید انتخابات قانونی است و امیدی به نتیجه درست هست. این را قبول دارم. همین کار را دیگران هم میتوانستند انجام بدهند. بهترین کار این بود که فهرستی از نیروهای اصلاحطلب خوشنام از مسجدجامعی گرفته تا جهانگیری و آقای عارف، اینها میآمدند ثبتنام میکردند تا یک لیست قوی و قدری درست میشد. رقیب جدی میشد و آن زمان لیستهایی که آدمهای کمتجربه در آنها هست، کنار میرفتند و آدمهای باتجربه جایگزین میشدند و یک رقابت سالم و موثر شکل میگرفت.
/29217
نظر شما