بردگی جدید انسان ها به وسیله تکنولوژی / خطر تکنولوژی توتالیتاریستی

از نظر هایدگر، تکنولوژی مدرن به‌جای اینکه خدمت‌گزار انسان و طبیعت باشد، به ابزاری برای سلطه و تسلط تبدیل می‌شود که نه تنها انسان‌ها را در خود محصور می‌کند، بلکه قدرت و خشونت را نیز در آن گسترش می‌دهد.

 به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، به نقل از ایبنا، نشست «هایدگر و تکنولوژی؛ تضمنات امروزی» با هدف بررسی ابعاد فلسفی تکنولوژی‌های نوین، به‌ویژه هوش مصنوعی، با حضور استادان علوم انسانی، عصر سه شنبه ۹ اردیبهشت به همت انجمن علمی دانشجویی علوم سیاسی دانشگاه تربیت مدرس و با همکاری خانه اندیشمندان علوم انسانی در خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد. در این نشست، به پرسش‌های بنیادین درباره نسبت تکنولوژی و انسان در جهان معاصر پرداخته شد. عباس منوچهری، استاد علوم سیاسی دانشگاه تربیت مدرس، محمدتقی طباطبایی، رئیس گروه فلسفه دانشگاه تهران و احسان شریعتی، پژوهشگر و استاد فلسفه در این نشست سخنرانی کردند. آنچه می‌خوانید گزارشی از سخنرانی‌های این سه پژوهشگر به قلم فاطمه مهاجری است. 

 روش، رایانش و آفرینش

محمد تقی طباطبایی نخستین سخنران این نشست. و ابتدا به طرح مقدمه‌ای پرداخت و سه مفهوم «روش»، «رایانش» و «آفرینش» را در پیوند با پرسش‌های فلسفی روز مورد توجه قرار داد. به باور وی، این مفاهیم صرفاً ابزار یا پدیده‌های فنی نیستند، بلکه حامل تضمنات هستی‌شناختی‌اند و می‌توانند نحوه زیستن ما را دگرگون کنند.

خطر تکنولوژی توتالیتاریستی
دکتر محمدتقی طباطبایی، رئیس گروه فلسفه دانشگاه تهران

طباطبایی در ادامه با اشاره به شکل‌گیری نهاد دانشگاه در قرن هفدهم، تأکید کرد که دانش جدید بر پایه مدلی از به‌زیستی بنا شده است؛ مدلی که هدف آن بهینه‌سازی زندگی انسانی از طریق شناخت نظری و افزایش بهره‌وری در مواجهه با جهان است. به گفته او، دانش مدرن از همان ابتدا مدعی بوده که می‌تواند انسان را به زندگی بهتر هدایت کند و این کار را از مسیر کاهش هزینه، انرژی و فرسایش انجام دهد.

او افزود: از دوران پیشاسقراطی تا امروز، نگاه نظری به جهان همواره به دنبال الگویی برای بهینه‌سازی زیست انسانی بوده است. این نگاه، به‌ویژه در علوم طبیعی و پس از آن در ریاضیات، جایگاهی محوری یافته است. از قرن بیستم به بعد، این مسیر با پدیده رایانش پیوند خورده و امروزه، دانش باید بتواند با معیارهای اندازه‌پذیر و تجربی، در جهان عمل کند و خود را به اثبات برساند.

طباطبایی در ادامه با تمرکز بر نسبت میان رایانش، روش علمی و آفرینش، نگاهی تاریخی‌تحلیلی به پیدایش ماشین‌های حسابگر و تحولات فلسفی پیرامون آن‌ها انداخت. وی با اشاره به آغازگرانی چون لایبنیتس، تأکید کرد که در دل پروژه فلسفی مدرن، به‌ویژه در دستگاه دکارتی، تضادی بنیادین میان ذهن و ماده وجود داشت. اما نکته قابل تأمل، آن است که نخستین ماشین‌های حسابگر، به‌نوعی این دوگانگی دکارتی را به چالش کشیدند.

طباطبایی گفت: لایبنیتس نه تنها به‌عنوان فیلسوفی منتقد دکارت شناخته می‌شود، بلکه در عمل نیز توانست ماشینی بسازد که «می‌اندیشید»؛ یا دست‌کم عملیات‌هایی چون جمع و تفریق را انجام می‌داد. این مسئله در فلسفه دکارتی – که میان ذهن متفکر و بدن امتدادی مرز قائل بود – شگفت‌آور می‌نماید. اینکه چگونه ممکن است فلزی بیندیشد؟ پاسخ، در همین ماشین‌هایی بود که محصول تفکر ریاضیاتی‌فنی لایبنیتس و دیگر متفکران عصر روشنگری بودند.

طباطبایی، به نقش مهمی که ریاضی و منطق دو ارزشی در قرن نوزدهم ایفا کردند اشاره کرد و گفت: در این میان، نام‌هایی همچون هابز نیز به چشم می‌خوردند که فکر کردن را معادل صدور حکم – و در واقع، جمع و تفریق تصورات – می‌دانستند. اما نکته محوری بحث، رسیدن به مرز رایانش بود. نقطه‌ای که در آن، ماشین نه فقط به‌عنوان ابزار محاسبه، بلکه به‌مثابه امکانی برای آفرینش هنری مطرح می‌شود. در این‌باره، از خانم آدا لاولیس یاد شد؛ ریاضی‌دانی پیشرو که در قرن نوزدهم ایده ساخت ماشین‌هایی را مطرح کرد که بتوانند موسیقی خلق کنند. تجربه‌های ابتدایی در این زمینه مانند طراحی استوانه‌های ملودیک – که در آن با چرخاندن یک محور و برخورد زبانه‌ها با موانع، موسیقی تولید می‌شود – نخستین گام‌ها در پیوند روش با هنر بودند.

طباطبایی به مرز مهمی اشاره کرد که خود لاولیس نیز بر آن تأکید داشت: ماشین تنها چیزی را بازمی‌گرداند که به آن داده شده است. هیچ افزوده‌ای، هیچ خلاقیت اصیلی از دل آن بیرون نمی‌آید. ورودی و خروجی در ماشین‌ها، بر مبنای نظمی از پیش‌طراحی‌شده با یکدیگر برابرند؛ نه چیزی کمتر، نه بیشتر.

وی گفت: این موضوع به درک مدرن از علم نیز تسری داده شد. از دکارت و نیوتن تا کانت، همه بر آن بودند که علم و روش علمی گرچه توان بهینه‌سازی و کنترل طبیعت را به ما می‌دهد، اما هرگز نمی‌تواند به «ذات» واقعیت راه یابد. نیوتن با افتخار، و کانت با تلخی، به این محدودیت علم اذعان داشتند. پس اگر دانشمندان مدرن نیز اذعان دارند که روش علمی راهی به سوی واقعیت نهایی نیست، دیگر نمی‌توان گمان کرد که نقدهای فلسفی اخیر، از سر انکار یا غافلگیری است.

وی گفت: این محدودیت در هنر نیز جاری است. گرچه ابزارها و سازهای دیجیتال توان بالایی در تولید صدا و موسیقی دارند – آن‌هم بدون وابستگی به عناصر طبیعی مانند پوست یا چوب – اما آنچه در نهایت به‌عنوان «هنر» پدید می‌آید، امری انسانی و آفرینشی است که فراتر از محاسبه و الگوریتم رخ می‌دهد. الگوریتم‌ها تنها آنچه را می‌گیرند، بازتولید می‌کنند.

طباطبایی در ادامه تأکید کرد که دو حوزه هنوز دست‌نخورده باقی مانده‌اند: نخست، ذات جهان که علم راهی به آن ندارد و دوم، ذات انسان که با مفاهیمی چون آگاهی، اخلاق، عاملیت و هنر گره خورده است. علم با تمام توانمندی حیرت‌انگیزش در بهینه‌سازی و فناوری، این دو قلمرو را به رسمیت می‌شناسد و این پذیرش نشانه‌ای از بلوغ معرفتی است.

طباطبایی بحث خود را با تاکید بر «نبود دیدن» در جامعه ادامه داد و گفت: اینکه چگونه ما سرگرم شور و شعف‌های سیاسی و اجتماعی دهه‌های گذشته، از جمله تأثیرات فرهنگی انقلاب ۱۹۶۸، بوده‌ایم، بی‌آن‌که به عمیق‌ترین تحولات جهان معاصر توجه کنیم. تحولات فرهنگی و ظهور پست‌مدرنیسم در غرب، تنها یکی از لایه‌های این دگرگونی‌ست، اما آنچه اهمیت دارد، «پایان جنگ جهانی» و آن چیزی‌ست که به‌سرعت پس از آن به‌عنوان دگرگونی بنیادین در نسبت انسان با تفکر و تکنولوژی رخ داد.

او تاکید کرد: شاید بتوان سهم بزرگی از فهم دقیق این لحظه تاریخی را به هایدگر داد؛ فیلسوفی که در همان لحظه تاریخی، توجهی ژرف به تغییر ماهیت «فکر» داشت. پرسش کلیدی درس‌گفتار ۱۹۵۲ هایدگر، «فکر کردن چیست؟»، در ظاهر ساده، اما در باطن، ناظر به دگرگونی‌ای بنیادین در هستی‌شناسی تفکر بود.

در ادامه، طباطبایی به تحلیل واقعه‌ای محوری در جنگ جهانی دوم پرداخت وگفت: ماجرای شکستن کدهای رمزنگاری‌شده نازی‌ها توسط آلن تورینگ. او با تکیه بر محدودیت سرعت پردازش ذهن انسانی، سیستم رمزگذاری‌ای طراحی کرده بود که هیچ انسانی نتواند در زمان کافی رمز آن را بشکند. پاسخ تورینگ، طراحی ماشینی برای انجام این محاسبات بود؛ ماشینی که پیش‌زمینه ابداع رایانه و آزمون معروف تورینگ درباره «توانایی اندیشیدن ماشین» شد.

وی گفت: در سال ۱۹۴۸، تورینگ مقاله‌اش را درباره امکان تفکر ماشین نوشت، و در همان سال کلود شانون نیز نظریه اطلاعات را بنیان نهاد. کمی بعد، در ۱۹۵۱، نوربرت وینر دانش «سایبرنتیک» را بنیان‌گذاری کرد: دانشی درباره سیستم‌های کنترلی که بر مبنای مفاهیمی همچون هدایت، بازخورد و پردازش داده‌ها استوار بود. به گفته سخنران، این لحظه تاریخی، آغاز «دانشمند شدن کنترل» و بیرون رفتن آن از انحصار تصمیم‌گیری انسانی بود. سایبرنتیک به‌واسطه تجربه‌های جنگ جهانی، از جمله طراحی سیستم‌های هدایت موشک، از دل پروژه‌های نظامی سر برآورد؛ جایی که محاسبه خودکار برای مقابله با تهدیدات دشمن، به تکنولوژی تصمیم‌گیری مستقل منتهی شد.

وی تاکید کرد که این تحولات را باید در کنار پرسش هایدگر قرار داد و گفت: «فکر کردن» دیگر یک کنش انسانیِ بدیهی نیست، بلکه بدل به موضوعی شده که در حال ماشینی شدن است.

طباطبایی گفت: امروزه، هوش مصنوعی نه‌تنها از مرزهای محاسبه صرف گذشته، بلکه وارد قلمرو آفرینش شده است. با الگوریتم‌های پیشرفته نظیر GANها (شبکه‌های خصمانه مولد)، ماشین‌هایی پدید آمده‌اند که قادر به تولید آثار هنری هستند؛ آثاری که حتی ماشین دیگر نیز قادر به تشخیص غیرانسانی بودن آن‌ها نیست.

او گفت: آیا هنوز می‌توانیم با نادیده‌گرفتن، تمسخر یا مخالفت صرف با هوش مصنوعی، آن را کنترل کنیم؟ آیا نقدهایی از جنس دهه‌های گذشته، مانند نقد درایفوس که معتقد بود هوش مصنوعی به دلیل نداشتن بدن و شهود انسانی هرگز به آگاهی نخواهد رسید، هنوز معتبرند؟ امروزه ماشین‌ها «بدن‌دار» شده‌اند، احساس دارند، و حتی می‌توانند رنج بکشند.

طباطبایی بحث خود را با طرح سوالی بنیادین پایان داد و و گفت: «آیا اکنون در موقعیتی هستیم که بتوانیم درباره هوش مصنوعی تصمیم بگیریم؟ یا باید ابتدا دریابیم که اساساً این پدیده در نسبت با ذات دانش، قدرت، و کنترل، چه معنا و جایگاهی دارد؟»

درک متقابل از هستی و جهان

احسان شریعتی سخنران دومین این نشست، بحث خود را با اشاره به نظرات هایدگر درباره تکنیک مدرن و تأثیرات آن بر جامعه معاصر آغاز کرد و گفت: از نظر هایدگر، تکنیک مدرن نه تنها بر اساس یک دیدگاه صرف ابزاری و کاربردی به جهان نگاه می‌کند، بلکه از یک نگرش عمیق‌تر به هستی و جهان بر می‌آید که در آن انسان‌ها تلاش دارند تا طبیعت و هستی را به ابزاری برای بهره‌برداری و تسلط خود تبدیل کنند.

شریعتی گفت: هایدگر معتقد است که در عصر مدرن، تکنیک دیگر تنها یک ابزار و وسیله نیست، بلکه جوهره‌ای دارد که به گونه‌ای اساسی و بنیادین به جهان و انسان شکل می‌دهد. او تأکید می‌کند که تکنیک مدرن در ماهیت خود با تکنیک‌های قدیمی تفاوت دارد. به گفته‌ی او، انسان‌ها در برخورد با طبیعت و جهان، به جای احترام و هم‌زیستی، آن را به ابزاری برای استفاده و تسلط تبدیل می‌کنند. این تغییر در نگرش انسان به جهان، به‌ویژه پس از جنگ جهانی دوم و فجایعی مانند کشتارهای اردوگاه‌های نازی، به شکل گسترده‌تری در زندگی انسان‌ها نفوذ کرده است.

خطر تکنولوژی توتالیتاریستی
دکتر احسان شریعتی پژوهشگر و استاد فلسفه

وی در ادامه گفت: هایدگر به‌ویژه در آثار خود، مانند سخنرانی‌هایی که در اواسط قرن بیستم داشت، به بررسی این موضوع پرداخت که چگونه تکنیک مدرن تبدیل به یک ابزار تسلط و فرمانروایی بر طبیعت و دیگر انسان‌ها شده است. در جهان مدرن، طبیعت به چیزی تبدیل شده که باید کنترل و بهره‌برداری شود، مشابه انباری از انرژی که باید به بهترین شکل از آن استفاده کرد. این نگاه به طبیعت، برخلاف دیدگاه‌های پیشین که طبیعت را موجودی پویا و زنده می‌دیدند، طبیعت را به یک شیء فاقد روح و صرفاً منبعی برای استفاده انسان‌ها تبدیل می‌کند.

شریعتی افزود: یکی از مهم‌ترین مفاهیم هایدگر در این نقد، «ذهنیت تکنیکال» است که در آن انسان به جای تعامل با طبیعت و جهان به‌عنوان پدیده‌ای زنده و پویا، فقط به کارکردهای کاربردی و سودمند طبیعت توجه می‌کند. این تغییر در نگرش انسان به جهان، به‌ویژه در جوامع صنعتی، باعث شده که انسان‌ها از زیبایی‌ها و پیچیدگی‌های طبیعی غافل شوند و تنها به استفاده‌ی بهینه و بهره‌برداری از منابع طبیعی بپردازند.

وی گفت: برای مثال، در دنیای مدرن، رودخانه‌ها دیگر به‌عنوان پدیده‌های طبیعی که نمادی از زندگی، جریان و ارتباطات هستند، شناخته نمی‌شوند. بلکه این رودخانه‌ها تبدیل به منابعی برای تولید انرژی می‌شوند که باید کنترل و استفاده شوند. این تغییر نگرش در دیگر منابع طبیعی مانند جنگل‌ها، کوه‌ها، و حتی باد نیز مشاهده می‌شود؛ به طوری که انسان‌ها در دنیای مدرن، به جای اینکه از طبیعت به‌عنوان یک هم‌زیست و شریک زندگی استفاده کنند، آن را به ابزاری برای تولید انرژی و منابع مادی تبدیل می‌کنند.

شریعتی در ادامه به تحولات فکری پس از هایدگر و تأثیرات آن بر تفکر معاصر اشاره کرد. او به بررسی انتقادات پست‌مدرن‌ها و فرانسوی‌ها، از جمله فوکو، پرداخت که در نقد تکنیک و قدرت، مشابه نظرات هایدگر را مطرح کرده‌اند و گفت: در این رویکرد، قدرت‌های مدرن تلاش دارند تا جهان و انسان‌ها را از طریق نهادهایی مانند بیمارستان‌ها، زندان‌ها و دیگر سازوکارهای اجتماعی کنترل کنند. به این ترتیب، انسان‌ها از طریق این نهادها و تکنیک‌ها به ابزارهایی برای پیشبرد قدرت‌های جهانی تبدیل می‌شوند.

وی افزود: این تحولات در عصر مدرن، از نظر هایدگر به نوعی نشان‌دهنده یک بحران فکری و فلسفی است که در آن انسان‌ها دیگر نمی‌توانند ارتباط طبیعی و معنوی خود با جهان را حفظ کنند. در این فرآیند، انسان‌ها از طریق تکنیک و فناوری، جهان را به ابزاری برای تسلط بر طبیعت و به‌دست آوردن کنترل بیشتر بر آن تبدیل می‌کنند. این نگاه تکنیکی به جهان باعث می‌شود که انسان‌ها از معنای عمیق‌تری از زندگی، وجود و طبیعت غافل شوند و درگیر یک روند مادی و ابزاری برای بهره‌برداری از منابع شوند.

شریعتی گفت: با این حال، هایدگر در نقد خود، تنها به ابعاد منفی تکنیک مدرن اشاره نکرده است. او همچنین به اهمیت تفکر و بازگشت به یک دیدگاه تاملاتی و فلسفی اشاره کرده است. بر اساس تفکرات هایدگر، انسان باید دوباره به تامل در هستی و جایگاه خود در جهان بپردازد و به‌جای تسلط بر طبیعت، به‌دنبال هم‌زیستی و درک متقابل از جهان و هستی باشد.

وی در پایان گفت: به‌نظر می‌رسد که نقدهای هایدگر نه تنها در زمان خود، بلکه در عصر حاضر نیز همچنان اهمیت دارند. در دنیای امروزی که تکنولوژی و هوش مصنوعی به سرعت در حال پیشرفت است، مسئله‌ای که هایدگر مطرح کرده، یعنی تبدیل طبیعت به ابزاری برای بهره‌برداری و تسلط، هنوز به شدت در دنیای معاصر محسوس است. این نکات همچنان می‌توانند راهگشای تفکر و بازنگری در نحوه تعامل انسان‌ها با طبیعت و جهان پیرامونشان باشند.

انسان‌ها به ابزار بهره‌وری تبدیل شده‌اند

عباس منوچهری سومین سخنران این نشست بود که بحث خود را با تحلیل وضعیت صنعتی ایران و تاثیرات آن بر جامعه آغاز کرد و گفت: و اگرچه ایران به طور کامل به سمت صنعتی شدن نرفته است، اما عوارض منفی صنعت وارداتی و آمرانه در پروژه‌های توسعه و رشد کشور مشاهده می‌شود.

وی به این نکته اشاره دارد که در کشورهای پیشرفته صنعتی مانند آلمان، علاوه بر ضایعات و بحران‌های ناشی از صنعتی شدن، تمهیداتی برای مقابله با این عوارض وجود دارد و گفت: مانند جنبش‌های سبز که در دفاع از محیط زیست و بهبود شرایط زندگی انسانی به‌وجود آمده‌اند. اما در ایران، این بینش و جنبش‌های فعال دفاع از محیط زیست به حد کافی قوی و مؤثر نبوده و در نتیجه مشکلات زیست‌محیطی و اجتماعی به‌ویژه در عرصه‌های توسعه به شکل منفی به جامعه منتقل شده است.

دکتر منوچهری در ادامه به نقد دیدگاه‌هایی پرداخت که تکنولوژی و ماشین را به عنوان ابزارهایی بی‌طرف در نظر می‌گیرند و گفت: این دیدگاه‌ها از تحلیل واقعی و دقیق ذات ماشین و تکنولوژی غافل هستند. این نگرش‌ها توجهی به ماهیت و تاثیرات اجتماعی و فلسفی ماشین ندارند و گمان می‌کنند که می‌توانند از ماشین و تکنیک تنها به‌عنوان ابزارهایی برای پیشرفت استفاده کنند، بدون آن که به عواقب و اثرات آن‌ها توجه کنند.

خطر تکنولوژی توتالیتاریستی
دکتر عباس منوچهری، استاد علوم سیاسی دانشگاه تربیت مدرس

دکتر منوچهری همچنین به تجربه‌های کشورهای دیگر از جمله ژاپن اشاره کرد توانسته‌اند با حفظ سنت‌های خود در کنار پذیرش تکنیک‌های جدید، نوعی تلفیق از سنت و تکنولوژی را تجربه کنند و گفت: آیا این واقعاً حفظ سنت است یا تغییرات در صنعت؟ و آیا می‌توان این فرآیند را به‌عنوان یک تحول پایدار و معنادار در نظر گرفت یا فقط یک فرآیند وارداتی و سطحی است که در نهایت به مشکلات بیشتری منجر خواهد شد؟ در این راستا، او این پرسش‌ها را به‌عنوان چالش‌های اساسی در تحلیل مدرنیته و تکنولوژی مطرح می‌کند.

در ادامه، دکتر منوچهری به نقد دیدگاه‌های مختلف در مورد ماشین و تکنولوژی در فلسفه‌های غربی اشاره کرد و بر لزوم توجه به ذات تکنولوژی تأکید کرد. او به تأثیرات منفی تکنولوژی مدرن از منظر هایدگر پرداخت و گفت: این تکنولوژی، نه تنها طبیعت را به ابزاری برای بهره‌برداری و تولید تبدیل می‌کند، بلکه انسان‌ها نیز خود به ابزاری برای بهره‌وری تبدیل می‌شوند.

منوچهری با اشاره به تحلیل‌های هایدگر، گفت: تکنولوژی مدرن به‌طور مستقیم بر انسان و جهان تاثیر می‌گذارد و باعث می‌شود که انسان‌ها در چارچوب‌های محاسباتی و کارکردی جایگزین شوند و دیگر از انسانیت خود خارج شوند. به‌عبارت‌دیگر، تکنولوژی مدرن به سمت تسلط بر انسان و طبیعت حرکت می‌کند و انسان‌ها دیگر به عنوان موجوداتی آزاد و خلاق در نظر گرفته نمی‌شوند، بلکه به ابزاری در جهت بهره‌برداری از منابع و تولید تبدیل می‌شوند.

منوچهری همچنین به نوعی از «تکنولوژی توتالیتاریستی» اشاره کرد که در آن همه چیز، از جمله انسان‌ها و منابع طبیعی، به‌طور سیستماتیک تحت کنترل و مدیریت قرار می‌گیرد. وی گفت: این نوع نگرش نسبت به تکنولوژی را هایدگر به‌عنوان یکی از خطرات جدی برای انسانیت معرفی کرده است. از نظر هایدگر، تکنولوژی مدرن به‌جای اینکه خدمت‌گزار انسان و طبیعت باشد، به ابزاری برای سلطه و تسلط تبدیل می‌شود که نه تنها انسان‌ها را در خود محصور می‌کند، بلکه قدرت و خشونت را نیز در آن گسترش می‌دهد.

منوچهری سپس بر لزوم بازاندیشی در مفاهیم فلسفی و اجتماعی مرتبط با تکنولوژی تأکید کرد و گفت: برای مقابله با تهدیدات ناشی از تسلط تکنولوژی، باید به نقد و تحلیل عمیق‌تری از آن پرداخته و راه‌حل‌هایی برای حفظ انسانیت و طبیعت در دنیای مدرن پیدا کنیم. این بازاندیشی باید به‌گونه‌ای باشد که در آن انسان‌ها نه به‌عنوان ابزارهای مصرفی، بلکه به‌عنوان موجودات خلاق و آزاد شناخته شوند که می‌توانند در هماهنگی با طبیعت و تکنولوژی به‌طور همزمان زندگی کنند و پیشرفت کنند.

وی در پایان، گفت: درک و تحلیل صحیح تکنولوژی و تأثیرات آن، مستلزم توجه به ابعاد اجتماعی، فلسفی و اخلاقی آن است و از این رو باید در مواجهه با آن مراقب باشیم که آن را به‌عنوان یک تهدید برای انسانیت و طبیعت ندانیم، بلکه باید تلاش کنیم تا در راستای بهره‌برداری صحیح و مسئولانه از آن حرکت کنیم.

216216

کد خبر 2058221

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =