به گزارش پایگاه فکر و فرهنگ مبلغ، حجتالاسلام والمسلمین محمدحسن موحدی ساوجی؛ استاد دانشگاه مفید، چهارم خردادماه در نشست علمی «نقدی بر برداشت آیتالله جوادی آملی از آیه لا اکراه فیالدین» به شان نزول این آیه اشاره کرد و گفت: دو تن از جوانان بعد از اسلام مرتد شدند و با یک کاروان تجاری به سمت شام رفتند؛ پدران این دو نفر که از این وضع ناراحت بودند خدمت پیامبر(ص) رسیدند تا چارهجویی کنند و ایشان هم طبیعتا باید مامورانی را میفرستادند تا این دو جوان را برگردانند ولی آیه مورد بحث نازل شد که لا اکراه فی الدین.
بنا بر روایت ایکنا، وی با اشاره به مفاد آیه با بیان اینکه برخی گفتهاند مفاد آیه خبری است یعنی اکراهی در دین وجود ندارد و برخی آن را انشائیه معنا کردهاند و اینکه نباید در دین اکراهی وجود داشته باشد، گفت: اگر آن را خبری بگیریم این مفاد قطعی و قوی است؛ در مورد اینکه معنای اکراه چیست باید گفت اعم از اجبار است و هر رفتاری محدودکننده یا تهدیدآمیز را شامل میشود که در این دنیا از سوی یک فرد یا حکومت صادر شده و خواست فردی یک نفر را محدود میکند.
موحدی ساوجی ادامه داد: در داستان شعیب(ع) قوم او، ایشان را تهدید کردند که اگر تو از روش و منش ما تبعیت نکنی و بخواهی راه خودت را بروی از این شهر اخراج خواهیم کرد؛ قَالَ الْمَلَأُ الَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لَنُخْرِجَنَّکَ یَا شُعَیْبُ وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَکَ مِنْ قَرْیَتِنَا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِی مِلَّتِنَا ۚ قَالَ أَوَلَوْ کُنَّا کَارِهِینَ؛ شعیب هم فرمود: قَالَ أَوَلَوْ کُنَّا کَارِهِینَ؛ یعنی این چه ایمان و دینی است که شما دارید و ما را به تبعیت از آن تهدید میکنید مانند اینکه کسی بگوید دانشجویان یا باید نماز بخوانند یا اینکه از دانشگاه اخراج میشوند.
استاد دانشگاه مفید افزود: ادعای آیتالله جوادی آملی در مورد آیه این است که اکراه برای اصل دین است و فروع دین و شریعت را شامل نمیشود؛ این تعبیر را بنده از تفسیر تسنیم گرفتهام که البته در حاشیه بگویم این تفسیر تفصیل بسیار زیادی دارد و حتی تا نصف میتوانست تقلیل پیدا کند. ایشان چند دلیل برای مدعیات خود آورده است؛ دلیل اول این است که وقتی کسی اصل دین را پذیرفت در فروعات اکراه وجود دارد و این اکراه در پوشش امر به معروف و نهی از منکر محقق میشود که از انزجار قلبی آغاز شده و تا قتل متخلف پیش میرود. در اینجا این نقد وجود دارد که آیا اصلا امر به معروف و نهی از منکر، از مقوله اجبار است یا خیر؛ شهید ثانی در لمعه، اینکه امر به معروف و نهی از منکر مرتبه قتل را شامل شود رد کرده زیرا هدف آن است که معروف محقق شود و منکر تحقق نیابد، حال اگر کسی را کشتیم دیگر معروفی ایجاد نخواهد شد.
وی افزود: همه فقها یکی از شرایط امر به معروف و نهی از منکر را تاثیر در مخاطب دانستهاند لذا این مسئله با ضرب و جرح در قتل همخوانی ندارد؛ اینکه برخی اوقات ضرب و جرح و حتی قتل را مطرح کردهاند شاید از این باب بوده که در آن دوران حکومت صالحه از منظر فقها وجود نداشت لذا یکسری منکرات موجب بینظمی در جامعه بود مانند راهزنان و افرادی که ناامنی گسترده برای جامعه ایجاد میکردند و ممکن است حکم قتل از این جهت گفته شده است.
موحدی ساوجی با بیان اینکه بین گناه و جرم فرق وجود دارد، اظهار کرد: اینکه چیزی جرم تلقی شود منشا آن حاکمیت است در حالی که گناه، تخلف از دستور خداوند است؛ فرض کنید ما میخواهیم کسی را برای نماز امر به معروف کنیم اگر قرار باشد او را ضرب و جرح کنیم آیا این نماز فایده دارد و قبول است؟ اگر فرد بعدا بخواهد نماز بخواند آیا نباید این نمازها را قضا کند؟ در امور اجتماعی مرتبط با حقوق مردم البته داستان متفاوت است.
استاد دانشگاه مفید با بیان اینکه آیتالله جوادی آملی دلیل دیگری که برای اکراه میآورد، حدود و تعزیرات است، اضافه کرد: نقد ما این است همانطور که گفتم باید بین شریعت و قانون تفاوت قائل شویم. اینکه از پیامبر(ص) نقل است که فرمودند امر به معروف و نهی از منکر کنید زیرا اگر شما این کار را نکنید افراد بد بر شما حاکم خواهند شد و بعد هرقدر دعا کنید مستجاب نمیشود. معلوم است که این روایت با امور فردی مرتبط نیست و با امور حاکمیتی سر و کار دارد یا اینکه امام حسین(ع) هدف قیام خود را امر به معروف فرمودند بحث حاکمیتی بود و نه بحث فردی.
موردی که اکراه در آن بی معناست
موحدی ساوجی با بیان اینکه احکام شریعت یا بیانکننده رابطه فرد با خالق است که اکراه در آن بیمعناست یا بیانکننده ارتباط با دیگران، گفت: اگر ترک معروف موجب تضییع حقوق دیگران شود اجبار معنا پیدا خواهد کرد و منشا این اجبار، حاکمیت الهی است و حاکمیتی که برآمده از رضایت عمومی مردم باشد در غیر این صورت هرج و مرج خواهد شد. دلیل سوم ایشان در مورد وجود اکراه در دین خیلی عجیب است و فرمودهاند که دلیل دیگر وادار کردن نفس به انجام واجبات و ترک محرمات است یعنی اگر برای ما روزه گرفتن سخت است باید نفس خود را مجبور کنیم که روزه بگیریم. آیا واقعا منظور از اکراه این است؟
استاد دانشگاه مفید بیان کرد: دلیل دیگر ایشان وجود عذاب الهی است ولی سؤال ما این است که اگر این دلیل بر اکراه در دین است پس شامل اصول دین و اعتقادات هم میشود و در اصول دین ضروریتر هم هست. عذابهای اخروی قراردادی نیست بلکه اینهمانی است لذا هر کسی ذرهای خیر انجام میدهد میبیند و برعکس. در حالی که مجازاتهای دنیوی قراردادی است. برخی مجازاتها هم تکوینی است مانند خوردن سم که اگر کسی سم خورد میمیرد و عذاب اخروی هم چنین ماهیتی دارد.
وی افزود: قرآن کریم فرموده است؛ إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَإِمَّا کَفُورًا؛ یعنی باید راه را خود فرد انتخاب کند و در آن مختار است ولی نتیجه هر راهی رسیدن به یک مقصدی است و کسی که به بیراهه برود به جهنم خواهد رفت. همانطور که آیتالله منتظری نظر داده است اکراه فی الدین، هم شامل اعتقادات، هم شامل احکام و هم شامل اخلاق میشود زیرا دین شامل این چند بخش است.
قاعده مورد خدشه
موحدی ساوجی با اشاره به قاعده تعزیر در هر فعل حرام(التعزیر لکل محرم)، اضافه کرد: ای کاش ایشان از این قاعده استفاده میکرد که بهتر از دلایل قبل بود گرچه ما بر این قاعده هم حرف داریم؛ اول اینکه چه کسی این قاعده را گفته است؟ اولین دلیل که نمیتوان این قاعده را به شارع نسبت داد این است که در مقام ثبوت ممکن نیست یعنی هر کسی هر گناهی کرد تعزیر شود؛ اگر این مسئله بخواهد اجرا شود همه باید پرونده داشته باشند و حتی خود حاکم و وضعکننده قانون و قاضی هم باید پرونده داشته باشند و فقط برای انسان معصوم ممکن است صحت داشته باشد. این موضوع حتی با فقه سنتی هم سازگاری ندارد.
این پژوهشگر با بیان این پرسش که اگر قرار شد هر کسی که دروغ گفت و روزه نگرفت و غیبت کرد و ... تعزیر شود آیا این روند قابل اجرا است، ادامه داد: حضرت امیر(ع) و امام حسن(ع) کجا چنین روشی را به کار بردند؟ بنده خدمت آیتالله منتظری این بحث را داشتم؛ وقتی جوانی را خدمت حضرت امیر(ع) آوردند که استمناء کرده بود و حضرت چند ضربه بر پشت دست او زد تا سرخ شد و بعد هم امکانات اقتصادی برای او فراهم کردند تا ازدواج کند. کجا پیامبر(ص) و ائمه(ع) گناهان شخصی شهروندان را تعزیر کردند و حتی در زنا هم شرایط بسیار سختی برای اثبات وجود دارد.
استاد دانشگاه مفید با بیان اینکه برخی برای اثبات اکراه در دین به یکسری روایات استناد میکنند، گفت: مثلا در روایت بیان شده است که اگر فردی نماز نخواند او را نصیحت کنید و اگر نپذیرفت از او دوری کنید و اگر دست برنداشت او را بزنید؛ اولا در این روایت سهل بن زیاد وجود دارد که در مورد او اختلاف وجود دارد و از طرف دیگر واقعا اگر کسی را کتک بزنیم تا نماز بخواند آیا این نماز، نماز است؟ سیدمرتضی و از معاصرین آیتالله خوانساری میگویند خبر واحد در این نوع امور قابل استناد نیست؛ اگر امروز بخواهیم به هر خبر واحدی در قوه قضائیه عمل کنیم چند نفر وجود دارند که نباید برای آنان پرونده تشکیل دهیم.
نظر شما