در عصر حاکمیت رسانه و انفجار دادههای تصویری، دیگر صرفاً قوانین مکتوب و نهادهای رسمی نیستند که بر وجدان جمعی و هنجارهای اجتماعی حکومت میکنند؛ بلکه تصاویر، روایتها و بازنماییهایی که از خلال فیلمها، سریالها و پلتفرمهای دیجیتال ارائه میشود، بهنحوی خزنده و مستمر، در حال بازتولید ارزشها و برداشتهای فرهنگی جامعه از مفاهیم بنیادینی چون کودکی، کار، کرامت و مسئولیتاند. در این میان، پدیدهی بازنمایی کودک کار بهعنوان «نماد افتخار»، «اسطورهی تابآوری»، یا «قهرمان مسئولیتپذیر» یکی از پیچیدهترین و در عینحال مخاطرهآمیزترین روایتهای رسانهایست که باید از منظر حقوقی و اخلاقی مورد مداقه قرار گیرد.
نهادهای بینالمللی حقوق بشر، بهویژه کنوانسیون حقوق کودک مصوب ۱۹۸۹ (مادهی ۳۲)، بهصراحت بر منع بهرهکشی اقتصادی از کودکان تأکید کردهاند و دولتها را موظف دانستهاند تا با هرگونه عاملی که کودکی را در معرض سلب تحصیل، سلامت، عزتنفس و رشد طبیعی قرار دهد، مقابله نمایند. در نظام حقوقی ایران نیز، قانون حمایت از کودکان و نوجوانان (مصوب ۱۳۹۹) هرگونه فعل یا ترک فعلی را که موجبات آسیب جسمی، روانی، اخلاقی یا محرومیت از حقوق مسلم کودکان را فراهم آورد، جرمانگاری کرده است. با این حال، خلأ آشکار در سیاستگذاری فرهنگی و نظارت رسانهای موجب شده است تا در غیاب مقررات بازدارنده، کودکان کار در قاب دوربینها، شبکههای اجتماعی و سریالهای خانگی بهمثابه «نماد فداکاری» یا «قهرمان روزگار سخت» تصویر شوند؛ تصویری که نهتنها با فلسفه حقوق کودک در تعارض است، بلکه بهطور خزنده، فرآیند نرمالسازی بهرهکشی را در سطح افکار عمومی تقویت میکند. دلیل نخست گرایش رسانهها به نمایش کودکان کار بهعنوان قهرمانان مسئولیتپذیر، فراهم کردن روایت سازنده و قابلتحسین برای مخاطب است. شخصیت کودک که بار زندگی خانواده را بر دوش گرفته، برای بیننده نمادی از پشتکار، عشق و اخلاق به شمار میرود. این بازنماییها در قالبهای گوناگون دیده میشوند:
1. سریال «شناسنامه» با شخصیتهایی که بهرغم سن کم، بار زندگی را به دوش میکشند؛
2. فیلمهایی مشابه سرگذشت «خورشید» مجید مجیدی که کودکان کار را چهرههای مقاوم نمایش میدهند. این فیلمها در حالی دیده میشوند که پنهانسازی واقعیتهای آسیبزا همچون:
الف- محرومیت از تحصیل؛
ب-فشار روانی ناشی از مسئولیت؛
پ-آسیبهای جسمی ناشی از کار سخت، آشکار نیستند.
نمایش کار کودک بهعنوان افتخار، باعث ایجاد هویت کودکمحور مسئولیتپذیر میشود؛ تأکیدی مداوم بر این باور که کودک باید بزرگ شود و جای خود را با بزرگترها تراز کند. این فشار میتواند به اختلالات روانی در بزرگسالی ختم شود: اضطراب، سرکوب احساسات، کاهش اعتماد به نفس یا قبول نقش «مادیسازی کودک» در نظام خانواده. مطالعهای در ایران نشان داده که ۵۲٪ از کودکان کار زیر ۱۵ سال احساس میکنند حق دارند بزرگسال باشند و کار کنند، زیرا جامعه و رسانه آنها را به این نقش سوق داده است. این انحراف شدید اجتماعی، کودکان را از تجربه بازی، آموزش و رشد شخصیتی سالم محروم میسازد. هر بار بازنمایی کار کودک بهعنوان مسئولیتپذیری، به گفتمان هنجاری جامعه ضربه میزند؛ کودکان کار پیام میگیرند جایگاه «فرزند» و «کودکی» آنها قدردانی نمیشود و گاهی حتی مایه افتخار است.
نقض حقوق کودک در اسناد رسمی چگونه بیان شده است؟
1. ماده ۳۲ کنوانسیون حقوق کودک بر ممنوعیت استفاده اقتصادی از کودکان تأکید دارد.
2. ماده ۲۹ حقوق کودک را در رشد استعدادی و شخصیت تأمینشده میداند.
3. ماده 34 منع بهرهکشی جنسی، که رسانه میتواند با نمایش کار سخت کودک، بهصورت غیرمستقیم تهدید به آن را ایجاد کند. این بازنماییها تنها به نقض مستقیم مشروعیت حقوقی منجر نمیشوند، بلکه فرایند نرمالسازی بهرهکشی را توجیهپذیر میکنند. در ایران، قانون حمایت از کودکان و نوجوانان (۱۳۹۹) کار کودکان را ممنوع کرده، اما اشارهای به بازنمایی رسانهای نکرده است. بازنماییهایی که در شبکهی نمایش خانگی نظیر «قهوه تلخ»، «نون خ» و… مشاهده میشوند، بدون هیچگونه تذکر حقوقی یا پیام تربیتیست.
کار کودک، بههرشکل و در هر بستری، هنگامیکه به نام افتخار یا مسئولیتپذیری در قاب رسانه ظاهر میشود، از یک تهدید خاموش به یک نرمافزار هنجاری بدل میگردد که نهتنها چهرهی واقعی بهرهکشی را پنهان میکند، بلکه با درونیسازی تدریجی آن در اذهان عمومی، به ایجاد یک نظم اجتماعی واژگون میانجامد؛ نظمی که در آن، کودک بهجای رشد و لذت از کودکی، میآموزد بار زندگی را بر دوش بکشد، نانآور باشد و تقدیر خود را با لبخندهای تحمیلی بازی کند. این وضعیت، نقض آشکار مادهی ۳۲ کنوانسیون حقوق کودک، اصول اعلامیه جهانی حقوق بشر (مواد ۱ و ۲۵)، و اهداف توسعه پایدار سازمان ملل متحد در خصوص حذف اشکال مختلف کار کودک بهویژه کار خطرناک تا سال ۲۰۲۵ محسوب میشود.
از منظر روانشناختی نیز، بازنمایی رسانهای کودک بهعنوان فردی که از دنیای کودکانه جدا شده و در قامت یک بزرگسال فداکار ظاهر میشود، موجب اختلال در هویتیابی شخصیتی، افزایش اضطراب، کاهش شادمانی بنیادین و ایجاد حس گناه در صورت عدم ایفای نقش مسئولیتپذیرانه میگردد. از نظر جامعهشناختی نیز این روند، به بازتولید فرهنگ استثمارپذیری در طبقات فرودست و تشویق پنهان به پذیرش نابرابری ساختاری منجر میشود. در نظام حقوقی ایران، گرچه قوانین کیفری و حمایتی مناسبی در حوزه حمایت از کودکان تدوین شده، اما فقدان صریح مقررات ناظر بر بازنمایی رسانهای آسیبهای کودکانه، زمینه را برای رشد روایتهای انحرافی فراهم کرده است.
ضروریست تا در گام نخست، اصلاح قانون حمایت از کودکان و نوجوانان با افزودن فصل «نظارت فرهنگی و رسانهای» در دستور کار قرار گیرد و در گام دوم، با مشارکت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، صداوسیما، شورای عالی فضای مجازی و وزارت ارتباطات، چارچوبی ملی برای تنظیمگری محتوای تصویری با رویکرد کودکمحور تدوین شود. رسانه، آینهی واقعیت نیست؛ سازندهی واقعیت است. اگر روایت کار کودک در آثار نمایشی با تمجید و افتخار همراه شود، فردای جامعهای را خواهیم ساخت که در آن، کودکی نه بازی است و نه مدرسه، بلکه سکوئی است برای پُز اجتماعی، مظلومیت باشکوه یا قهرمانی ساختگی. حق کودک، نه آن است که برای زنده ماندن، خود را زودتر بزرگ کند، بلکه آن است که در صلح و کرامت، رشد کند و کودک بماند. چنین وظیفهای نه فقط بر دوش قانون، بلکه بر دوش فرهنگ، اخلاق و وجدان جمعی است.
* حقوقدان، مدرس دانشگاه و پژوهشگر حقوق بینالملل کودکان
نظر شما