حمیدرضا اسکندری - امیرعباس واسعی/ در دوران بازیگری به کارگردان پرسپولیس معروف بود و اگر بگوییم فرشاد پیوس نیمی از گلهایش با پیراهن سرخ را روی پاسهای او به ثمر رساند، حرف بیربطی نزدهایم. قدیمیها خیلی خوب پاسهای دقیق و بینقص محسن عاشوری را یادشان است، اما نسل جدید هواداران فوتبال شاید تازه با این مربی آشنا شدهاند. از زمانی که او به عنوان مربی روی نیمکت پرسپولیس نشست تا کمک حمید استیلی شود، زوج این دو مربی اصلاً در پرسپولیس جواب نداد اما پس از آمدن مصطفی دنیزلی، عاشوری همچنان در کادرفنی سرخپوشان باقیماند و به قول خودش از پیرمرد ترکیهای در مدت 6 ماه درسهای زیادی آموخت. او که در حرف زدن با کسی تعارف ندارد، بسیاری از ناگفتههای ابتدای فصل و بعد از آن را به زبان آورد. آنچه بین ما گذشت را در زیر میخوانید:
* این روزها پرسپولیس تیم اول نقل و انتقالات است و همهجا در مورد خریدهای رویانیان صحبت میکنند.
به نظر شما خریدها خوب بوده یا نه؟
* تا اینجا که خوب بوده! سردار با چه کسانی برای خرید مشورت میکند؟
افراد را نمیدانم ولی دنیزلی در رأس است. رویانیان بر اساس لیست دنیزلی بازیکن میخرد و انصافاً تا الان خوب کار کرده.
* اما فصل قبل و در بدو ورود، زاید را خرید که دنیزلی او را نمیشناخت.
دیدید که زاید هم خرید خوبی بود.
* شکی نیست اما بحث بر سر نحوه گزینش است. اینکه با چه کسانی مشورت کنی و چقدر مشورتپذیر باشی چون در نهایت وقتی خرید خوب است، همه ادعا میکنند در آن نقش اصلی را داشتهاند اما وای به روزی که بد باشد؛ همه کاسهکوزهها سر مدیرعامل میشکند!
دقیقاً همین است و خوشبختانه رویانیان تا الان موفق بوده اما تردید نکنید که کسی بهجز او در خریدها دخالت و نقشی ندارد.
* اسم زاید آمد. خب، کسی او را نمیشناخت و خیلیها میگفتند اصلاً فوتبالیست نیست! میگفتند از فوتبالی نبودن سردار سوءاستفاده شده و بعد از دربی علی کریمی از زاید عذر خواسته که در موردش اشتباه فکر میکرده.
فقط علی نبود، همه ما از او عذرخواهی کردیم! خود من از سردار هم عذر خواستم و تشکر کردم چون زاید در تمرین طوری بود که بین صد مربی حتی یک نفر هم او را برای ترکیب و بازی انتخاب نمیکرد!
* جریان مکالمه با سردار چه بود؟
بعد از استخدام زاید و حضور او در تمرین، بچهها و خیلیها با دیدن نوع کارش میگفتند فوتبالیست نیست. سردار برای اطلاع از شرایط او به من زنگ زد و گفتم در تمرین هنوز چیزی نشان نداده و شاید باید زمان بیشتری به او بدهیم.
* خیلیها مرد مسابقهاند، حتی بین جوّ ملی و باشگاهی هم این شرایط هست.
دقیقاً، زاید فوتبال بلد بود ولی خیلی کند و سنگین بود. انگار مدتها تمرین نکرده یا اضافه وزن داشت. خلاصه با تمرین نمیشد به او اعتماد کرد.
* چطور شد که به بازی رفت؟
خودش رفت پیش دنیزلی و از او خواست به او فرصت بدهند. او با باشگاه قرارداد داشت و به هر حال باید از او استفاده میکردیم. دنیزلی هم از او شناختی نداشت و در تمرین هم که چیزی نشان نمیداد. سرانجام دنیزلی گفت در بازی بعدی به شما و دیگر کسانی که شناختی ندارم فرصت میرسد اما میترسم آماده نباشی و در صورت خراب کردن، فاصلهات با سایر بازیکنان و هواداران بیشتر میشود و عقب میافتی. من هم فکر میکردم بهتر است او بیشتر تمرین کند تا آماده شود و جابیفتد. اگر یادتان باشد در بازی اول مقابل ذوبآهن هم چیزی نشان نداد.
* نظر دنیزلی بعد بازی ذوبآهن چه بود؟
به من گفت او مایه فوتبال را دارد. میدانی، جاگیری و بازیخوانی و قدرت ضربهزنی به توپ او عالی بود و این یعنی طرف فوتبالیست است ولی در تمرین فاجعه بود!
* و بعد از آزمون اول برابر ذوبآهن نوبت دربی رسید!
بله، او اصرار داشت آماده است و کندی ذاتیاش ربطی به شرایط جسمانیاش ندارد.
* انصافاً در دربی زاید را فرستادید تا برایتان گل بزند؟
اگر دقت کنی ما زاید را با مهدویکیا فرستادیم، چرا؟ چون قدرت سانتر و ارسالهای مهدی عالی است و برنامه ما این بود که زاید سر بزند. اگر به خاطر داشته باشید، قبل از دقیقه 80 اصلاً توپ به او نرسید، انگار در زمین نبود!
* پرسپولیس همانطوری هم ده نفره بود!
شاید درست نباشد من این را بگویم ولی قبل از رسیدن به دقیقه 80 دنیزلی یکبار تصمیم گرفت به عنوان تعویض سوم زاید را بیرون بکشد و یک بازیکن دونده وارد زمین کند! در آن لحظه یادم هست به این نتیجه رسیدیم که اگر زاید را بیرون بکشیم، مهدویکیا هم بیاثر میشود. مهدی تا آن لحظه عالی بازی کرده بود، او اگر چه دیگر سرعت روزهای جوانی را ندارد ولی ارسالهایش هنوز عالی است.
* صادقانه بگویید، فکر میکردید در آن لحظات پرسپولیس ببرد؟
شوخی میکنی؟! معلوم است که نه! ما ده نفره بودیم و بعد از برتری 2 بر صفر استقلال آنها دو گل صددرصد دیگر را هم نزدند! در آن لحظات من فقط آرزو میکردم بازی هر چه سریعتر تمام شود تا با نتیجه سنگینتری شکست نخوریم!
* دنیزلی چه؟
او هم بعد از بازی به من گفت فکر بردن نمیکرده. در فوتبال اصلی هست و آن اینکه تئوری ذهنی شما همیشه در زمین اجرا نمیشود و گاه برعکس است. اصلاً قشنگی فوتبال به همین است.
* بعد از برد چه حسی داشتی؟
در تمام عمر ورزشیام دوبار اشک شوق ریختهام. بار اول وقتی بود که مرحوم قایقران در چین آن گل را به کرهجنوبی زد و بار دوم در همین دربی که اشک شوق دنیزلی مرا هم به گریه انداخت.
***
* بحث ما از نقل و انتقالات شروع شد و حالا میخواهیم یک سال برگردیم به عقب. یعنی سال 1390 در همین روزها که فصل نقل و انتقالات لیگ یازدهم بود. قبول داری پرسپولیس خوب بسته نشد؟ لااقل دروازهبان، دفاع وسط و هافبک دفاعی خوبی جذب نشد.
من در بازی با فولاد که به جای دنیزلی سرمربی بودم و به سالن کنفرانس رفتم، همانجا گفتم لازمه تیم بستن استخدام ستاره نیست، بلکه هارمونی و هماهنگی بین نفرات مهم است و اینکه در هر پست بازیکنان مکمل هم باشند. ما این را نداشتیم، درست مثل یک ارکستر که باید همه سازها و صداها را داشته باشد تا رهبر بتواند اثری خوب بسازد، در ارکستر پرسپولیس همه صداها زیر بود!
*صدای بم نداشتید؟ یعنی بازیکن فیزیکی و قلدر؟
بله، ببینید اگر بازیکنان ما بد بودند کسی مثل کروش در هر دوره 5 تا 6 نفر از پرسپولیس انتخاب نمیکرد. پس مشکل چیز دیگری بود.
*برابر الاتحاد بازی فیزیکی را باختید.
دقیقاً. آنها دوندهتر بودند و میانگین سنی بهتری هم داشتند. ما اول فصل به خاطر مشکلاتی که میدانید بدنسازی خوبی هم نداشتیم.
*اتفاقاً مایلیکهن هم به بدنسازی کماسی انتقاد کرد؟
من برای همه بزرگان و پیشکسوتان احترام قائلم، همه آنها برای پرسپولیس و فوتبال ایران زحمت کشیدهاند ولی حقایقی هم هست. یک فصل خوب با بدنسازی خوب شروع میشود و من با اینکه تخصصی در بدنسازی ندارم اما به تجربه میدانم باید عضله بازیکن بعد هر تمرین بگیرد. ما در هر تمرین دوره بدنسازی به 6 تا 7 روش نیاز داریم اما کماسی فقط یک یا دو تمرین میداد. زمان هم کم بود، در نتیجه فشار خوب نیامد و وقتی رفتیم ترکیه به جای اینکه بدنها در بدترین افت ممکن باشد در بهترین حالت بود! بعد هم که بازیها شروع شد و دیگر فرصت بدنسازی نبود.
*استیلی این مشکلات را نمیدید؟
چرا و برای حل آنها تلاش هم میکرد ولی شما مهره خوب نداری، بدنسازی هم نکردهای و تماشاگران هم روی سکوها فشار میآورند! چه میتوانی بکنی؟ شش ماه زمان کمی نیست ولی نهآنقدر که حمید بتواند از پس همه این مشکلات برآید.
*از تماشاگران صحبت کردی، به نظرت آنها حق داشتند؟
صد درصد، بدون تردید. اگر این تیم شده پرسپولیس و این جایگاه را دارد به خاطر همان هواداران است، وگرنه همه تیمها میبرند، جام میگیرند، پول میدهند و... اما پرسپولیس نمیشوند.
*در همان مقطع شما مصاحبهای کردید و گفتید پرسپولیس قربانی اختلاف کاشانی با دایی شده است! این اعتقاد واقعی شما بود؟
هنوز هم هست. شما نگاه کن کجای دنیا در بازی اول یک فصل و در دقیقه سی، پس از اولین حمله حریف که توپ گل هم نشده هواداران این طور موضع میگیرند؟ واقعیت این بود که استیلی و پرسپولیس قربانی اختلاف دایی - کاشانی شدند. همه ایران میدانند حمید چطور آمد و مردم فکر کردند او با رانت و پارتیبازی جانشین دایی شده. دایی جام گرفت و فاتح رفت اما من همان موقع هم گفتم که بدون جام هم علی بهترین گزینه برای پرسپولیس است چراکه دو سال با تیم بوده و نقاط ضعف را شناخته و سال سوم، سال موفقیت اوست. من نمیدانم چه شد و چه اتفاقی افتاد چون هرگز با علی صحبت نکردم و شنیدههایم از طریق حمید و کاشانی بود اما درست یا غلط، به هر حال دود این اختلاف به چشم پرسپولیس رفت. مگر ما گندهتر از پروین هم داریم؟ همه رفتند و پرسپولیس ماند چون هوادار دارد و بدون هوادار نمیشود موفق شد. آن زمان در آن مصاحبه به هواداران گفتم منطقی باشید و به منافع پرسپولیس فکر کنید. اگر این کارها به نفع پرسپولیس است، من هم میآیم روی سکو و شعار میدهم!
*و این حرفها به مدیریت برخورد؟
بله. در یک روز دوتا نامه دم منزل ما آمد؛ هر دو از باشگاه پرسپولیس. در اولی، حکم من به امضای کاشانی بود که به عنوان نماینده کادرفنی به عضویت کمیته انضباطی باشگاه درآمده بودم و در دومی مرا به همان کمیته انضباطی که عضوش بودم، احضار کرده بودند!
*و نتیجه؟
گفتند حرفت درست بوده اما فشار را از سرمربی برداشتی و به مدیرعامل منتقل کردی!
*به نظرت آن شعارها خودجوش بود یا خطی؟
روز اول و بازی با ملوان دقت نکردم اما روزهای بعد میدیدم همیشه شعارها اول از یک منطقه خاص شروع میشد!
*پس چرا باشگاه برای مهار مسئله اقدامی نکرد؟
اتفاقاً کرد. لیدرهای باشگاه در آنجا مستقر و سعی در کنترل اوضاع داشتند ولی وقتی عقب میافتادیم و آخر بازی میشد دیگر کل ورزشگاه شعار میدادند!
*چرا مدیرعاملی که استیلی را آورد پشت او نایستاد؟
چون وضع خودش معلوم نبود! شاید اگر صندلیاش محکم بود کار دیگری میکرد.
*اما شایعه بود در حال مذاکره با چند گزینه خارجی برای جانشینی استیلی است.
نمیدانم. برداشت من این بود که میرود و بعد هم دیدید رویانیان آمد.
*استیلی قاطعیت لازم را نداشت، همیشه در حال عذرخواهی بود و خیلیها میگویند در پرسپولیس و استقلال قاطعیت لازم است.
همین جمعه حمید را دیدم و عیناً همین را به او گفتم. او از نظر فنی عالی است، مطالعه و پشتکار دارد و مشورتپذیر است ولی باید قاطع هم باشد. کسی منکر احترام به بزرگتر و پیشکسوت نیست اما... متأسفانه حمید مشاوران خوبی نداشت و دیدید که در نهایت او را برکنار کردند، نه مشاوران را!
*ماجرای بازگشت مهدویکیا هم قصهای بود.
من در جریان بودم، در آن قضیه مهدی عجله کرد.
*ولی عابدینی در جواب این ادعا حاضر شد قرارداد مهدویکیا را لغو کند؟
حاجی در آن مقطع زرنگی کرد، همین! نمیتوانم بیشتر باز کنم. (برای ما توضیح داد)
*فرض کنیم استیلی میخواست اول بازیکنان مورد توجه دیگر باشگاهها را بگیرد و مهدی را از خود میدانست. بعد که یک هفتهاش شد 10 روز و مهدویکیا ناراحت شد چه؟ میتوانست با یک تلفن او را راهی هیأت فوتبال کند!
مهدی و هر بازیکنی بهطور طبیعی به شرایط خودش میاندیشد ولی مربی باید جوابگوی یک تیم و مسئولان و هواداران باشد. حق انتخاب با مربی است، خود مهدی هم میدانست که دیگر سرعت و کارایی گذشته را ندارد و من و حمید میدانستیم. شخصیت او و تجربهاش بیشتر برای ما و تیم مهم بود و تأثیری که میتوانست روی بقیه بگذارد.
*به خاطر همین شخصیت هم که حرفش را زدی باید اول و قبل از همه با او میبستید تا شأن و جایگاهش حفظ شود.
من نمیدانم، شاید مهدی مشاوران خوبی نداشت ولی بعد از جبهه گرفتن علیه استیلی و مصاحبه دیگر نمیشد بیاید چون همان مختصر قاطعیت سرمربی هم از بین میرفت!
*خود شما اگر جای مهدویکیا بودی و این رفتار با شما میشد، باز هم برای پرسپولیس صبر میکردی؟
اگر من بودم به مراتب واکنش بدتری نشان میدادم! اتفاقاً مثال و نمونه هم دارم. (عاشوری ماجرای سال 76 با عابدینی را تعریف کرد)
*قبولداری مدیریت بیشتر ذاتی است تا تجربه؟
بله ولی میشود بخشی را با تجربه جبران کرد. حمید با دنیزلی و آریهان و چند مربی مختلف کار کرده و میتوانست از هرکدام چیزهای زیادی بیاموزد. شاید سبک کاری او در جای دیگری جواب بدهد ولی در پرسپولیس دیدیم که جواب نداد.
*شما به عنوان دستیار اول این اعتقاد خود را به او نگفتی؟
من در عمل و در همین پرسپولیس اعتقادم را اثبات کردم. دیدید در همان دو بازی بعد رفتن حمید و بازی آخر که دنیزلی به ترکیه رفته بود و من نفر اول بودم به هیچکس اجازه ندادم حتی نزدیکم شود! حتی خود دنیزلی که مسئولیت را به من سپرد، او در نهایت از من جواب میخواست و سپس من باید نظر خودم را اعمال میکردم. در همان مقطع شایعه شد قرار است علی آقا تیم را ارنج کند ولی دیدید که اینطور نشد.
*یعنی نه پروین و نه دنیزلی اجازه دخالت در کار شما را نداشتند؟
نه، علیآقا بزرگ همه ماست و دنیزلی خودش این مسئولیت را به من سپرد ولی در فوتبال کسی میتواند ارنج کند که تیم را تمرین داده و او میداند هرکس چه شرایطی دارد، چه کسانی مصدوم و محرومند و چهکسی از نظر روحی آماده است یا مشکل دارد.
*و استیلی این اقتدار را نداشت؟
بهتر است بگویم کار از دستش در رفت، در این بخش البته.
*اگر شما جای حمید استیلی بودی تیم را چطور میبستی؟
حتماً چند نفر را تغییر می دادم.
*لطفاً مثال بزن! بیتعارف!
*بیتعارف و صادقانه هرچه پرسیدید جواب دادم. مثلاً در خط حمله، همه ما و خود وحید هاشمیان میدانستیم شرایط سنی او به گونهای نیست که بتواند یک فصل مهاجم اول تیم باشد. اولادی هم که مصدوم بود، پس ما باید یک مهاجم نوک تخصصی جذب میکردیم، یا در هافبک دفاعی که گفتید قلب تیم است، همه هافبکهای ما فانتزی بودند و هیچکدام توان دفاعی نداشتند! مازیار، نوری، کریمی، بادامکی و آقازمانی همه بیشتر تکنیکی هستند تا قدرتی و بیشتر در کار حمله به درد می خورند تا دفاع. هرکدام را میگذاشتیم یکجور مشکل درست میشد مثلاً آقازمانی قدرت تخریبی و دریافت توپ خوبی داشت ولی وقتی توپ را از حریف میگرفت فلج میشد! مازیار درست برعکس سامان بود، یعنی وقتی توپ میگرفت عالی راه میانداخت ولی وقتی توپ نداشتیم هیچکاری از او برنمیآمد!
*یعنی در واقع هیچکدام کامل نبودند و باید همه هافبکها را در بعد دفاعی باهم ترکیب میکردید تا یک هافبک دفاعی خوب درست شود!
دقیقاً! شما نگاه کنید پرسپولیس درست از همین ضعف ضربه خورد و بازیهایی را باختیم که توپ دست حریف بود. یعنی وقتی در زمین حریف توپ را از دست میدادیم رسماً بدبخت بودیم!
مثل دربی!
خیلی بازیها، مقابل الهلال و... این یک اصل قدیمی در فوتبال است که زمان بازی ما هم مربیان میگفتند. در همان زمان من تنها هافبک فانتزی پرسپولیس بودم و در ادوار مختلف کسانی چون ضیا عربشاهی، رحیم یوسفی، حسین عبدی یا حسن شیرمحمدی پشتسر من بازی میکردند که هافبک دفاعی بودند و توپگیر. یعنی در یک تیم فوتبال و خط میانی چند نفر باید دفاعی باشند و توپ بگیرند و یک نفر برای تقسیم توپ و حمله کافی است.
*یعنی یک علی کریمی برای این کار و باید مابقی خصلت دفاعی میداشتند.
جالب اینکه در پرسپولیس برعکس شد! یعنی بین این هافبکها همان علی کریمی بیشترین قدرت توپگیری و دوندگی را داشت و در کار دفاعی تیم از همه مؤثرتر بود!
*و بهطور طبیعی دیگر انرژی برایش نمیماند که وظیفه اصلی خودش و آنچه هواداران از او توقع داشتند، یعنی کارهای هجومی و گلسازی و گلزنی را انجام بدهد. این فصل شایعات زیادی در مورد کریمی مطرح بود، آیا واقعاً او در کار مربیان دخالت میکرد؟!
من اهل تعارف و تملق نیستم، ترسی هم از کسی ندارم و آنچه را دیدم میگویم. خداوکیلی علی کریمی کمتر از همه بازیکنان با مربیان حرف میزد! و اصلاً دنیزلی از این بابت از دستش شاکی بود!
*که چه؟
ما در یک تقسیمبندی کلی سه سبک مربیگری داریم؛ فرماندهی، کودکستانی و مشارکتی که الان 90درصد تیمها و مربیان جهان از روش سوم استفاده میکنند. سرمربی نظر کل اعضای کادر و مشاوران و حتی تیم پزشکان و آنالیزورها را میگیرد و بعد سراغ بازیکنان میرود. بهطور طبیعی کاپیتان سخنگوی بازیکنان است و مربی از طریق او در جریان نظرات بچهها و مشکلات آنها قرار میگیرد و در نهایت برای هر مسئلهای تصمیمگیر نهایی خود سرمربی است. در این فصل آنقدر شایعه برای علی درست کردند که او گفت: «من حرف نمیزنم، یکی دیگر نظرات بچهها را به دنیزلی بگوید!» اگر اسم حرفزدن بازیکنان با مربیان دخالت باشد، دیگران بیشتر از کریمی دخالت میکردند!
*واکنش دنیزلی چه بود؟
ناراحت بود. میگفت چرا علی به اتاق من نمیآید و چرا مشکلات بچهها را نمیگوید؟ اگر کاپیتانم با من حرف نزند من از کجا باید بدانم هر بازیکنم چه مشکلاتی درون و بیرون زمین دارد یا در چه پستی راحتتر است یا نظرش در مورد فلان مسئله چیست؟ حالا من میخواهم یک سؤالی از شما بپرسم!
*بفرمایید!
دیدی مهدویکیا در همین برنامه دیشب چقدر مسلط در مورد آلمان و مسائل فوتبالش حرف میزد؟ امثال کریمی، هاشمیان و مهدویکیا سالها در سطح اول فوتبال جهان بودهاند. تجربیات گرانقدری دارند و اگر من مربی از روی کتاب و اینترنت و فیلم و جزوه سعی میکنم از فوتبال آلمان اطلاعات کسب کنم، اینها خودشان آنجا را درک و در آن محیط بازی کردهاند. خب، کدام آدم عاقلی قید چنین منبع ایدهآل مشورتی را میزند؟! اگر یک مربی از تجربیات امثال مهدویکیا و کریمی استفاده نکند «احمق» است! ما که آنجا نبودهایم، او بوده. من در اینترنت میخوانم فلان مربی در بازی بایرن فلان کار را کرده و او آن روز در آن بازی بوده، اصلاً خیلی چیزها هست که خیلیها میدانند ولی فقط یکی میداند از آن اطلاعات کی و کجا باید استفاده کند.
*پس دنیزلی دیکتاتور نیست؟
من شش ماه، روزی 4 تا 5 ساعت با او بودم و چنین روحیهای ندیدم. برخلاف زمان بازیگری، در مربیگری تنبل نیستم(!) و هر روز صبح از اینترنت کلی مطالب مربوط به تیم و حریف را جمع و به دفتر دنیزلی میرفتم. او هم خودش این کار را کرده بود و آنالیزورها هم مطالبشان را میدادند. بعد CDها را میدیدیم و هرکس هرچه اطلاعات داشت و به نظرش میرسید میگفت. حتی دکترها هم نظر میدادند و بعد سر تمرین دنیزلی سراغ بچهها هم میرفت و با آنها هم مشورت میکرد.
*عدهای میگویند او جزو مربیان سنتی ترکیه است!
پس چطور با سبک مدرن مربیگری میکند؟ این اتهامات مال 2 گروه آدمهاست. یا آنهایی که به دنیزلی حسادت میکنند و یا کسانی که او با آنها برخورد کرده و گوششان را کشیده!
*دنیزلی گوش چه کسانی را کشیده؟
برای او هیچ فرقی بین مدیرعامل یا آبدارچی نیست. هرکس کارش را درست انجام بدهد دنیزلی با او خوب است و هرکس تنبلی کند یا درست کار نکند، دنیزلی بدون توجه به اسم و جایگاه آن فرد برخورد میکند.
*این ماجرای کنار گذاشتن 10 نفر که اواخر لیگ مطرح شد و لطمه زیادی به تیم زد، نظر دنیزلی بود یا سردار؟ آیا زمان مناسبی بود؟!
ببینید، من شنیدم عدهای میگویند دنیزلی و هر مربی دیگری باید به میثاق روحیه میداد، یا نباید در لیگ قهرمانان کاری میکرد که بازیکنان لیگبرتر روحیه خود را از دست داده یا برایش بازی نکنند. من میخواهم بگویم دقیقاً دنیزلی باید همین کار را میکرد. او با جذب آودوکیچ مخالف بود و تا لحظه آخر امید داشت میثاق برگردد. همه ما، همه کار کردیم ولی نشد. نسبت به سایرین هم تا لحظه آخر اعتماد کرد و دیدید همیشه میگفت خرید لازم نیست، من بهترینها را دارم ولی در نهایت مجبور شد.
*در دوازدهم شدن پرسپولیس در لیگ یازدهم دنیزلی چقدر نقش داشت؟
شاید اگر بیخیال لیگ قهرمانان آسیا میشد، رتبه بهتری بهدست میآوردیم! باور کنید ما فقط توان کار در یک تورنمنت را داشتیم و انتخاب همه بین لیگبرتر و آسیا، دومی بود. وقتی تیمی با تغییر مربی درست نشود معلوم میشود که مشکل جای دیگری است.
* با این حجم از تغییرات در پرسپولیس موافق هستید؟
قطعاً هماهنگ کردن این همه نیروی تازه زمان زیادی میخواهد.
* بیشتر تغییرات در بخش دفاعی بوده و بازیکنانی جذب شدهاند که یک ویژگی مشخص دارند؛ آنها قبلاً کنار هم بازی کردهاند. این انتخاب آگاهانه بوده؟
دنیزلی یا سردار با من در این مورد حرفی نزدهاند ولی قطعاً این خواسته دنیزلی آگاهانه بوده و او بین چند گزینه کسی را ترجیح داده که با کناری هماهنگ باشد. من و دنیزلی افکار و عقاید مشترک زیادی داریم و خیلی وقتها بدون اینکه حتی یک جمله در مورد چیزی صحبت کرده باشیم میبینیم دنیزلی کاری میکند که من انجام میدهم یا برعکس، من کاری کردم که نظر او بوده.
* این تیم چقدر زمان لازم دارد تا به اوج برسد؟ از هر نظر.
نمیدانم ولی چون همه انتخابها در سطح ملی هستند و کیفیت بالایی دارند قطعاً در زمان کمتری به هماهنگی باهم میرسند.
* یک عدد بگو، مثلاً قلعهنویی همیشه در 5 هفته اول بد نتیجه میگیرد و همه تیم واقعی و دستپخت او را از هفته ششم به بعد میبینند.
من تجربه امیر را ندارم، او عالی تیم میبندد و از هر نظر مربی بسیار خوبی است.
* ولی دنیزلی که تجربه زیادی دارد؟! شما هم او را خوب میشناسی! از کی میتوانیم تیم ایدهآل دنیزلی را ببینیم؟
من که امیدوارم از همان هفته اول باشد ولی هواداران باید صبر کنند، شاید تا اواسط نیمفصل اول. ضمناً شناخت من از دنیزلی در حد 6 ماه اخیر است، من تیم بستن و تمرینات آمادهسازی او را ندیدهام. اردوها، تمرینات تاکتیکی و بدنسازی و... در واقع نیمه دوم او را دیدهام، نه اول.
* در فصل تازه کنار دنیزلی هستی؟
هنوز هیچ صحبتی نشده و خبری ندارم. آخرین بار دنیزلی را بین دو نیمه بازی الاتحاد دیدم. بعد بازی من گیج بودم، رفتیم هتل شام خوردیم و خوابیدیم و او پرواز کرد به ترکیه.
* تلفنی چه؟ تماسی نداشتید؟
نه، حدود 10 روز قبل به مترجمش زنگ زدم که کسب تکلیف کنم، اگر هستم، بروم تعطیلات و اگر نه به پیشنهادات جدید بپردازم. ایشان پیغام داده بود که الان تمرکزم روی یارگیری است و صبرکن برگردم تهران.
* خودت چه فکر میکنی؟
فکر من مهم نیست! انتخاب مربیان حق سرمربی است.
* در این شش ماهه مشکلی پیش نیامده که از دستت دلخور باشد؟
نه، یکی، دو تذکر در امور خیلی جزیی بود که سریع اشتباهم را تصحیح کردم. دنیزلی آدمی نیست که اشتباهات شما را به رخت بکشد، در عوض آنها را به یاد دارد و سر موقع در تصمیمگیری از آنها استفاده میکند! او به واسطه تجربه فراوانش مثل ما احساسی برخورد نمیکند.
* اگر جای دنیزلی بودی همین نفرات را کنار میگذاشتی؟
بله، البته به جز یکی، دو نفر که حفظشان میکردم.
* با سردار چطور؟ در مورد ماندن خودت صحبت نکردی یا از او نپرسیدی؟
سردار را آخرینبار در دبی و همان سفر الاتحاد دیدم و در جریان کارهای ایشان هم نیستم. اصولاً من آدمی نیستم که با این و آن تماس و برای حضور در کادرفنی دنبال لابی باشم! تا سؤال نکنند حرف نمیزنم و تا سراغم نیایند کاری ندارم.
* اهل درست کردن باند در تیم هم نبودی!
اتفاقاً به همین دلیل از کنایه یک روزنامه دلم به درد آمد. آنها به تحریک یک بازیکن که من در بازی آخر با فولاد او را در ترکیب نگذاشتم، از باند من در پرسپولیس نوشتند، در حالیکه خدا میداند من اینطور آدمی نیستم. من کارنامهای ندارم، ادعا هم ندارم. تصمیمگیر و نفر اول هم نبودهام ولی در زندگی سعی کردهام عادل باشم. میتوانی از رضا رهحقی، سرپرست پیکان بپرسی که برای پسرم هم در تیم نوجوانان پیکان حاضر به پارتیبازی نشدم، چون دیدم یک گروه ده نفره بهتر از او حضور دارند. به پسرم قبولاندم یک سال تمرین کن و آنقدر خوب باش که مربی سال بعد اول اسم تو را در لیست بگذارد. الان هم نمیدانم مربی پسرم کیست و حاضر نیستم سفارش او را بکنم. من معتقدم باید اول از خانه خودمان شروع کنیم تا بعد به جامعه برسیم. همسرم هم بابت همین قضیه پسرم دلخور شد! من میگویم اغلب مربیان بزرگ در وهله اول انسانهای خوبی هستند و از دنیزلی یاد گرفتم اول انسان خوبی باشم. در واقع مدیریت و صداقت بزرگترین ویژگی و تفاوت مربیان بزرگ با بقیه است.
* جالب است، یاد مصاحبه حمید استیلی بعد از جدایی از دنیزلی افتادم!
دیدی دنیزلی جواب بدهد؟ (عاشوری حرفهایی به رسم امانت میگوید...)
* هر مربی یک روز و از یکجا باید نفر اول شود. برای شما این اتفاق افتاده؟
الان از لیگ یک پیشنهاد سرمربیگری دارم ولی صادقانه بگویم ترجیح میدهم در پرسپولیس و کنار دنیزلی بمانم. البته او باید بخواهد و بعد شرایط باشگاه هم مهم است ولی اگر به من باشد هنوز خیلی چیزها میتوانم از دنیزلی بیاموزم. من از مدیرروستا، استیلی و مربیان زمان بازیگریام خیلی چیزها آموختهام ولی سبک کاری دنیزلی با همه فرق دارد.
* در مقطعی در تیمهای پایه کار کردی و ناموفق بودی. چرا؟
شرایط آنجا خیلی فرق میکند و همه چیز را تحتالشعاع قرار میدهد.
* برای هواداران در شروع فصل تازه چه توصیهای داری؟
اینکه اتفاقات و شرایط پارسال هرگز تکرار نخواهد شد. فصل قبل واقعاً خیلی خاص بود و خاص یعنی تکرارنشدنی. پارسال هیچ چیز نرمال شروع نشد و امسال برعکس، هم یارگیری و هم تمرینات و همه چیز نرمال است.
* و چه رتبهای در لیگ دوازدهم کسب میکنید؟
لیگ جذابی در پیش است، با مربیانی بزرگ مثل کرانچار، قلعهنویی و دنیزلی. استقلال و سپاهان و بقیه خوب یارگیری کردهاند و حتماً رقابت جذابی میشود.
43 43
نظر شما