معصومه ستوده :فواد پور آرین ریاست دانشگاه ادبیات دانشگاه خوارزمی تصریح دارد که مردم بیشتر انتظاراتشان از مجلس عدالتخانه بود اما این از ارزش جنبش مشروطه نمی کاهد.
نویسنده کتاب انقلاب فراموش شده که هفته پیش میهمان کافه خبر بود در آستانه سالگرد صدور فرمان مشروطیت تاکید کرد مشروطیت سریع به پیروزی رسید و این موجب شد که هر کسی تفسیر خود را از مشروطه ارائه دهد. وی در گفت و گو با خبرآنلاین مهمترین انتقاد را این مساله دانست که مجلس به گونه ای قانون اساسی را تدوین کرد که مجلس و سنا تعیین کننده بودند و قانون اساسی را به نفع خود تفسیر کردند.
زمانی که انقلاب مشروطه رخ داد و فرمان مشروطه صادر شد و در نهایت منجر به شکل گیری مجلس شورای ملی شد آیا مردم می دانستند که چه چیزی می خواهند؟
جنبشی با زمینه های تاریخی، سیاسی و اقتصادی شکل گرفت. این حرکت بدون اینکه عنوان مشروطیت را داشته باشد آغاز شد و بسیار زود هم به پیروزی رسید. سرعت در پیروزی را شاید بتوان یکی از ضعف ها بر شمرد. بدنبال این پیروزی، فرمان مشروطیت صادر شد هرچند در متن فرمان، نامی از مشروطیت برده نشده است. صدور فرمان مشروطیت، نقطه پایان مبارزات مردمی بود؛ بعد از صدور فرمان مشروطیت، مردم به شادی و پایکوبی پرداختند، مردم در جریان اعتراضات خود دنبال چیزی بودند که تعریفی از آن نداشتند و تازه می خواستند این ایده را در جامعه پیاده کنند. این معضل تنها به مردم اختصاص نداشت بلکه رجال و فعالان سیاسی نیز از این معضل رنج می بردند . نظام مشروطیت به عنوان نظام جدید که قصد داشت نظام سنتی را مقید نموده و ساختار تفکیک قوا و مجلس و احزاب را پایه ریزی کند برای مردم ناشناخته بود. روزنامه ها در آن دوران تمام تلاش خود را بر معرفی این ساختار متمرکز کردند تا مردم توجیه شوند.
پس تعریف مشخص و واحدی در مورد مشروطیت وجود نداشت ؟
نه همین موجب شد که هر کس بنا برظن خود مشروطه را تعریف کند. افراد بر اساس تعریف خود عمل کرده و همین بسترساز قانون گریزی شد بخصوص اینکه ساختارهای سیاسی قاجاریه سست شده بود .
مردم و رجال سیاسی جه برداشتی از مشروطیت داشتند که همه در کنار هم قرار گرفتند به طور مثال خواسته یک بازاری و خواسته یک روزنامه نگار چه بود لطفا مثال بزنید آیا تفاوتی وجود داشت؟
مردم سر اینکه چه می خواهند اختلاف داشتند. ایده رجال سیاسی و دیگر اقشار مردم بیشتر سلبی بود یعنی می دانستند که چه چیزی را نمی خواهند بنابراین عامل اجتماع و وحدت آنها آن چیزی بود که نمی خواستند. این وضعیت در ابتدای هر جنبشی پدید می آید. معمولا اختلافات بر سر وضعیت مطلوب و جایگزین ظهور می کند از یک سو، روحانیون بدنبال حکومت مذهبی بودند از سوی دیگر برخی از رجال سیاسی و تحصیلکرده های غربی به دنبال نظامهای حکومتی غرب بودند. در این میان برخی رجال سیاسی سنتی هم می خواستند به هر شکل اقتدار سنتی سلاطین را حفظ کنند. در چنین شرایطی طبیعی بود که اقشار مردم از نخبگانشان تبعیت کنند و به همین دلیل مردم به تبع نخبگان دچار تشتت آرا بودند ولی همگی در بعد سلبی مطالبات یعنی مخالفت با استبداد و استعمار و فقر و دیگر مظاهر فساد با هم رای بودند.
یکی از کاربران این موضوع را مطرح کرده که مردم ایران مجلس را نهادی می دانستند که قرار است مشکلات آنها را حل کند همچنانکه برای آب روستا یا حل مشکلات دامداری به مجلس نامه می نوشتند.
دقیقا همینطوراست. مرم نمی دانستند که مجلس مشروطه چه کاری باید انجام بدهد و مشروطه چیست. بعد از صدور فرمان مشروطه، تلگرافی به تمام شهرها زده می شود که مردم چراغانی کنند. چند روز بعد تبریز شلوغ شده و مردم اعم از روحانیون و ... در کنسولگری انگلیس بست می نشینند. تبریز بلافاصله به تهران تلگراف زده و می گویند چرا مشروطه ای که به عراق عجم (منظور تهران است ) داده شده است به مردم تبریز داده نمی شود؟ چرا مردم غیرتمند تبریز مشروطه ندارند مگر ما لکه ننگ کشور هستیم؟ منظور آنها این بود که به صورت جداگانه باید مجلس داشته باشند. این نشان دهنده یک به همریختگی فکری است که تنها به توده مردم اختصاص نداشت.
شما هم این نکته را قبول دارید که تلقی مردم از مجلس مشروطه بیشتر عدالتخانه بود؟
بله. در عمل وقتی مجلس راه اندازی شد بیشترین انتظار مردم حل مشکلات و گرفتاری هایشان بود و البته این درخواست نازلی نیست. مشکلات و گرفتاری ها سطوح مختلفی داشت از مشکلات نان گرفته تا مبارزه با قدرت های مستبد محلی و ظلم درباریان اینها مطالبات متفرقه مردم بودند. وجود این مطالبات از ارزش جنبش مشروطه نمی کاهد و فرقی نمی کرد که این مطالبات چگونه محقق شود توسط عدالتخانه یا مجلس .
پس بر این باورید که این بهم ریختگی و سر درگمی مختص مردم نبود و در بین نخبگان هم وجود داشت؟
بله، نخبگان ما این تجربه را نداشتند زیرا مشروطه در هیچ یک از کشورهای های منطقه رخ نداده بود.
تجربه مشروطه در سایر مناطق چگونه بود؟
این تجربه حتی در بسیاری از کشور های اروپایی وجود نداشت. حتی در برخی از کشورهای اروپایی از جمله انگلستان، زنان تا سال 1928از حق رای محروم بودند. فرانسه هم چالش های زیادی را تجربه کرد بعد از انقلاب کبیر بارها قانون اساسی تغییر کرد و بعد از ناپلئون امپراطورهای زیادی به قدرت رسیدند. در روسیه تزاری تازه از سال 1905 مجلسی به نام دوما تشکیل می شود که در نهایت توسط امپراتور منحل می شود .
یکی از کاربران خبرآنلاین در کامنتی پرسیده است که چرا برخی از مراجع در ابتدا با مشروطه همراه بودند اما در نهایت راه خود را جدا کردند؟
این انقلاب در حالی به پیروزی رسید که هیچ کشوری در منطقه این موضوع را تجربه نکرده بود. حالا باز جای شکرش باقی است که مذهب شیعه به دلیل برخورداری از فقه پویا اجازه اجتهاد را می داد. اگر مذهب ما این اجازه را نمی داد جامعه دچار چالش می شد البته این چالش به وجود آمد اما چندان قابل توجه نبود. تقابل دین و مشروطه زمانی به وجود آمد که مراجع احساس کردند که دین در معرض خطر قرار گرفته است. روزنامه های آن زمان مانند مساوات و صور اسرافیل تندروی هایی در مورد مذهب انجام می دادند و سخنانی در مورد کهنگی دین مطرح می کردند. همین موجب شد که دربار و برخی از روحانیون احساس خطر کرده و در مواردی با هم متحد شوند. این تندروی ها سبب شد بخشی از روحانیت و دربار در برابر مشروطه صف آرایی کنند. شاه احساس می کرد که این افراد در صورت در دست گرفتن قدرت، آنها را مانند لوئی چهاردهم و ... به چوبه دار می سپارند، روحانیون نیز تصور می کردند که جامعه بی دین خواهد شد. این احساس خطر به حق بود بخصوص اینکه مجلس از شاهزادگان و طبقات مرفه تشکیل می شد که این افراد مرتب شاه را تهدید می کنند و از طرفی یک ترور ناموفق محمد علی شاه سبب شده بود که شاه به طور کل به مجلس بدبین شود .
چرا پیروزی زود هنگام مشروطه را یک مشکل برشمردید؟
شما توجه کنید که انقلاب مشروطه به سرعت با یک مهاجرت کبری و صغری و تحصن در سفارت انگلیس به سرانجام رسید و فرمان مهم مشروطیت صادر شد. فرمان مشروطیت در حالی صادر شد که تعریفی از آن در بین نخبگان وجود نداشت بنابراین طبیعی بود که چالش های زیادی به وجود بیاید. این چالش ها بیشتر به این دلیل ایجاد شد که مقررشد تا نظام سیاسی مشروطه عملیاتی شده و بر همین اساس دولت تشکیل شود. بر اساس قانون اساسی دولت موظف بود تا در حین معرفی به مجلس برنامه خود را ارائه بدهد. بعد از معرفی، مجلس موظف بود تا صلاحیت وزارای معرفی شده را مورد بررسی قرار داده و به آنها رای اعتماد بدهد. مجلس و نمایندگان در این عرصه دست خالی هستند زیرا انتخابات مجلس سرسری انجام شد. به محض انتخاب نمایندگان تهران مجلس تشکیل شد و قانون اساسی را تدوین کردند که اقتباسی از قانون اساسی بلژیک و فرانسه بود.
نقاط ضعف و قوت قانون اساسی تدوین شده چه بود؟
حلقه مفقوده قانون اساسی مشروطیت، مشخص نبودن مسئولیت ها و وظایف بود زیرا قانون تدوین شده بسیار مختصر بود و تنها 51 ماده داشت. مشکل دیگر این بود که مجلس اختیارت زیادی را برای خود در قانون اساسی قائل شد. در قانون اساسی مشروطه دولت و وزرا مرتب مسئول بوده و موظف به جواب پس دادن هستند اما در همین قانون مشخص نیست که نمایندگان تا چه حد مسئول هستند؟ در قانون مزبور تنها مسئولیت نماینده مجلس بازخواست از دولت است.
یعنی مجلس به نوعی قانون را به نفع خودش تفسیر کرد؟
مجلس تدابیری را به کار گرفت تا قانون به نفع مجلس شورای ملی و مجلس سنا باشد. هرچند مجلس شورای ملی برای ممانعت از ایجاد قدرت موازی، سنا را تا سال 1328 تشکیل نداد. با این تفاسیر می توان گفت که حرکت مردم از سال 1285 تا سال 1328 ناقص بوده است. محمدعلی شاه اگر اصرار بر تشکیل مجلس سنا داشت درخواستی فراتراز قانون نمی خواست بلکه بر اساس قانون اساسی، مجلس سنا باید تشکیل می شد.
فضای مجلس اول شورای ملی و عرصه سیاست چطور بود؟
شما نباید تصور کنید که مجلس و نماینده آن دوران با تعریف موجود انطباق دارد. در آن زمان لایحه و طرح به هیچ وجه وجود نداشت. هر کس خطابه ای را در مجلس ایراد می کرد طرح نامیده می شد. این طرح در اغلب موارد پر از شعار و زنده باد و مرده باد بود. هرگاه یک فرد سخنی را مطرح می کرد این اظهار نظر تبدیل به لایحه می شد. در مجلس مردم به عنوان تماشاچی حضور پیدا کرده و در رای گیری شرکت می کردند. مردم گاه در جهت حمایت از جریان ها وارد شده و به داد و بیداد می پرداختند. در آن زمان بازار انجمن های سیاسی و صنفی بسیار داغ بود شما در مجلس می توانستید نماینده اصناف لحاف دوز ، کتابفروش و ... را پیدا کنید. در همان مجلس افراد تندنویسی حضور داشتند که مذاکرات مجلس را نگاشته و در روزنامه ها چاپ می شد. شیخ فضل الله نوری، بهبهانی و طباطبایی روحانیون حاضر در مجلس بودند که تلاش داشتند تا شرع مقدس اسلام را پیاده کنند. البته این افراد با رای مردم وارد مجلس نشده بودند بلکه به عنوان رهبران مذهبی در مجلس بودند زیرا شانیت آنها اقتضا نمی کرد که بخواهند کاندیدای مجلس شوند. این روحانیون در واقع همان نقشی را ایفا می کردند که در حال حاضر شورای نگهبان انجام می دهد. شیخ فضل الله نوری در نهایت اعدام می شود و طباطبایی هم به مرور زمان منزوی می شود زیرا فضایی حاکم بر انقلاب مشروطه، مطلوب آنها نبود. ایرادهایی که روحانیت در آن مقطع زمانی بر انقلاب مشروطه می گرفت در حال حاضر برای ما قابل درک است. البته شما باید توجه کنید که مقتضیات زمانی متفاوت شده است و آن زمان نگرش مثبتی نسبت به مشارکت زنان در انتخابات وجود نداشت. سکه عرصه سیاست آن دوران، دو رو داشت. یک روی این سکه، بیداری بود که در بین تمام مردم مشاهده می شد و روی دیگر این سکه، قدرت های خارجی بود. قدرت های خارجی تلاش می کنند تا از این شرایط به نفع خود بهره بگیرند. در دوره قاجار حکومت بسیار ضعیف می شود؛ بعد از فوت مظفر الدین شاه بیمار، محمد علی شاه به سلطنت می رسد. محمد علی شاه در ابتدا با مشروطه موافق بوده اما بعد از پادشاهی به دشمن شماره یک مشروطه تبدیل می شود به ترتیبی که نمایندگان مجلس را به تاجگذاری خود دعوت نمی کند و ارزشی برای قوه مقننه قائل نمی شود .
چه عاملی سبب شد که وی 180 درجه تغییر موضع بدهد؟
به نظر من این مساله قابل پیش بینی بود. حتی اگر مظفرالدین شاه هم زنده می ماند، همین اتفاق می افتاد. مظفر الدین شاه وقتی فرمان مشروطه را صادر می کند بر این باور است که مجلس شورای ملی، نقش مشورتی را ایفا می کند . مجلس در مسائل مختلف پیشنهادات خود را به صدر اعظم ودولت ارائه بدهد تا در نهایت شاه تصمیم گیری کند. مظفر الدین شاه اصلا فکر نمی کرد که هدف از تاسیس مجلس شورای ملی، قدرتی است که بخواهد وی را محدود کند. مظفر الدین شاه در جلسه ای با حضور دولت و مجلس تصریح می کند که مردم نوکرند و شاه مانند پدر می ماند. این تفکر در واقع همان نظام پدر شاهی تاریخ ایران باستان است. مظفر الدین شاه تاکید دارد که وظیفه شاه مهربانی بوده و رعیت نباید از حدود خود تجاوز کند. اگر رعیت از حد خود تجاوز کرد شاه باید وی را تنبیه کند همچنانکه پدر، فرزند خود را تنبیه می کند. این تفکر در دربار وجود داشت و محمدعلی شاه نیز از این تفکر پیروی می کرد. محمدعلی شاه بیشتر به روسیه تمایل داشت و با چنین تفکری پادشاه شد و اصلا نمی توانست با مشروطه کنار بیاید. البته مواردی وجود دارد که محمد علی شاه تلاش می کرد تا بحران ها را مهار کند اما در نهایت تغییر موضع داد. در آن زمان مشروطه تنها در چند شهر بزرگ مانند تهران، اصفهان و تبریز دنبال مشروطه بودند و در سایر شهرستان ها هرج و مرج زیادی وجود داشت. هرچند مجلس برای خاتمه دادن به حکومت خوانین رسم تیول را از بین برد. بر اساس رسم تیول ،شاه به خان های محلی زمین هایی را به صورت اجاره یا مادام العمر واگذار می کرد و از آنها عادیدی می گرفت . این منطقه تیول آن خان به شمار می رفت و اهالی آبادی رعیت خان محسوب می شدند . در آن زمان بسیاری از شاهزادگان در سراسر کشور مناطقی را در اختیار داشتند تا به این طریق ساکت مانده و شورش نکنند. این سیاست برای شاهزادگان بسیاری که در سلسله قاجاریه وجود داشت بسیار موثر بود. در همان زمان عده ای مستمری بگیر از جمله شاهزاده ها و زنان دربار وجود داشتند. در میان مستمری بگیران بیشترین سهم در اختیار دربار بود وقتی قرار شد برای اولین بار بودجه ای را تنظیم کنند برای اینکه بتوانند بین دخل و خرج توازن ایجاد کنند ناچار شدند تا از مستمری بسیاری از درباریان بکاهند. این اقدام در کنار حذف رسم تیول موجب خشم بسیاری از درباریان شد. در کنار درباریان، خان ها نیز قرار گرفتند. خان ها در آن زمان به نوعی تحت تاثیر قدرت های خارجی بودند به ترتیبی که در شمال کشور تحت تاثیر روسیه و در جنوب کشور تحت تاثیر انگلیس بودند برخی از خان ها بختیاری با انگلستان قرارداد داشتند. هر وقت این قدرت ها اراده می کردند کشور را ناامن می شد. قدرت های خارجی اجازه نمی دادند که کشور روی ثبات و آرامش را ببیند . در این دوران قدرت های خارجی مانند روس، انگلیس و عثمانی به طور آشکارا در امور ایران دخالت می کردند و این مساله تا قبل از جنگ جهانی اول بود چون در آن مقطع زمانی دولت های اتریش و آلمان نیز به این لیست اضافه شدند به همین دلیل در طول 14 سال به جز کابینه های ترمیمی ،حدود 43 کابینه در کشور به قدرت رسیدند.
بلافاصله بعد از انقلاب مشروطه در سال 1906 شاهدهستیم که دولتهای روس و انگلیس ایران را (یک سال بعد یعنی در سال 1907) بین خود تقسیم می کنند چرا در این مورد مجلس اعتراضی نمی کند؟ مگر نباید در امر مهمی مانند این موضوع مجلس نظر بدهد؟
نمایندگان مجلس در جریان نبودند. بعد از این تقسیم میرزا خان مشیرالدوله پیرنیا وزیر امور خارجه ناصر الملک اعلام کرد این اتفاقی بین دو دولت روس و انگلیس بود و به ما هم ربطی ندارد .
آقای پورآرین مفهوم دولت ملت در این دوران شکل گرفته بود؟
نه شکل نگرفته بود. آگاهی کافی وجود نداشت اطلاعاتی از غرب داشتند اما نتوانستند اجرا کنند. بخصوص اینکه در این دوران کشمکش و جدال غرب در آستانه جنگ جهانی اول بیشتر شده بود. در داخل ایران مشکلات زیادی در زمینه فقدان مدارس جدید، جمعیت زیاد کشاورز و کمبود امکانات وجود داشت. برخی از متجددان غرب رفته که از سطح سواد کافی برخوردار بودند پایگاه مناسبی در بین مردم نداشتند بنابراین نتوانستند دولت ملت را ایجاد کنند. این افراد نمی توانستند رهبری مردم را در دست بگیرند. فقدان رهبری سبب شد که نوعی هرج و مرج در بین جمعیت ها و گروه های سیاسی ایجاد شود. البته تلاش ها زیادی صورت گرفت و مردم از بذل جان خود دریغ نکردند و خون های زیادی ریخته شد اما نتایج مورد نظر حاصل نشد با این حال باید قدر خون های ریخته شده را دانست. به هرحال برای به نتیجه رسیدن یک نهضت باید تلاش زیادی کرد کما اینکه حریف هم قدر بود. به محض اینکه کسی می خواست مخالفتی کند این فرد ترور می شد. به طور مثال میرزا کوچک خان تلاش زیادی کرد اما راه به جایی نبرد اما آیا ما حق داریم که تلاش های وی را نادیده بگیریم؟ وی به دلیل قبول امان نامه و اعتماد به کمونیست ها شکست خورد. شما نباید انتظار بیش از حد داشته باشید زیرا آنها تجربه ای در ابتدای امر نداشتند اما تمام این تجربیات به نسل بعد منتقل و به میراث گذاشته شد. حتی طرح هایی که رضاخان مانند تاسیس بانک ملی به اجرا گذاشت از طرح هایی بود که آن زمان به تصویب رسیده بود زمانی که دولت از مجلس تقاضا کرد تا به وی مجوز استقراض خارجی بدهد مجلس پاسخ دادکه باید بانک تاسیس کنید. هرچند قدرت های خارجی بر سر را تاسیس بانک موانعی ایجاد کردند زیرا به خوبی واقف بودند که تاسیس بانک ملی، بانک های آنها را به حاشیه می برد. در مجلس قوانین مربوط به انجمن های ایالتی و ولایتی و قوانین مربوط به عدلیه به تصویب رسید . این طرح ها به دلیل دخالت قدرت خارجی و وضعیت هرج و مرج امکان تحقق پیدا نکرد .
ظهور رضاخان 14 سال بعد از مشروطه در قالب کودتا را چطور ارزیابی می کنید؟
رضاخان یک قضیه منفک است درست است که بر موج مشروطیت سوار شد. ماهیت رژیم رضاخان و پهلوی با ماهیت دولت هایی که بعد از مشروطه به قدرت رسیدند، متفاوت است. رضاخان بر اساس سیاست انگلیس با هدف خاصی به قدرت رسید تلاش این بود که دولت متمرکز قدرتمند بر سر کار بیاورد تا از رشد کمونیزم جلوگیری کند. دولت های مشروطه همه از رجال سیاسی تحصیلکرده تشکیل شده بودند اگر در مواردی قدرت ها به آنها فشار می آوردند این افراد برای عقل و فکر خود جایگاهی قائل می شدند. هر وقت احساس می کردند که فضا منعطف شد از این قدرت ها فاصله می گرفتند. رضاخان فردی بیسواد و نظامی بود که محصول قزاق ناصری به شمار می رفت. این فرد بدون سابقه تحصیلات و پایگاه خانوادگی و تحلیل اجتماعی با تکیه به تفنگ و قدرت خارجی به قدرت رسیده بود. دوستانی که مشروطه کردند به دلایل مختلف دور رضاخان جمع شدند. مردم خستگی مفرطی داشتند شما تصور کنید که یک وزیر در طول 14 سال چقدر باید با چالش های سیاسی و اجتماعی را پشت سر بگذارد. تمام فعالان سیاسی به این نتیجه رسیده بودند که حرف آخر را انگلیس می زند کما اینکه در حال حاضر هم عده ای بر این باورند که آمریکا تعیین کننده است. در حالی که ایران نسبت به آن دوران با توجه به وضعیت اقتصادی و تحصیلات در وضعیت بسیار بهتری به سر می برد در چنین شرایطی بسیاری تصور می کنند که اگر ما به غرب تکیه کنیم شرایط ما بهتر شده و امنیت و ثبات سیاسی و اقتصادی پیدا می کنیم. این افراد، بهانه های زیادی را در مورد مشروعیت جهانی و ضرورت تبعیت از آن مطرح می کنند.
یعنی بر این باورید که از نظر تفکر بین رجال سیاسی این زمان و زمان مشروطه تفاوت زیادی وجود ندارد؟
بله از نظر وجود چنین رجالی، تفاوت زیادی وجود ندارد. برخی از رجال ما مجذوب قدرت های جهانی هستند و فکر می کنند که طبق نظرات آنها عمل نمایند، پیشرفت می کنند. فارغ از این بسیاری از رجال سیاسی ما زود خسته می شوند. این افراد براین باورند که پیشرفت باید به هر قیمتی انجام شود کما اینکه بسیاری از کشورهای جهان از جمله کره به قدری به آمریکا وابسته هستند که اگر امریکا اراده کند، می تواند این کشور را نیست و نابود کند همچنانکه ژاپن به رغم پیشرفته بودن ارتش ندارد .
فارغ از رجال سیاسی، مردم در جریان مشروطه چگونه رفتار کردند آیا در مواقع هرج و مرج احساس افسوس نکردند؟
مردم در جریان انقلاب مشروطه جانفشانی های زیادی کردند. این مردم، بیست و چهار ساعته در خیابان می خوابیدند و مقاومت کردند و تمرینات نظامی را می دیدند. حضور مردم سبب شد که مشروطه باقی بماند. در جریان قیام تبریز مردم جان خود را در طبق اخلاص گذاشتند. برای رسید به اهداف باید هزینه های معنوی و مادی را پرداخت کرد.
تصور ایرانیان در مورد قانون نسبت به آن زمان چقدر متفاوت شده است ؟
برداشت مردم نسبت به قانون بسیار بهتر شده است مردم در این مقطع زمانی بر این باورند که قانون نظم و انضباط است که در نقطه مقابل آن هرج و مرج قرار می گیرد .
/27214
نظر شما