اول
وقتی کشور عزیزمان میزبان یک اجلاس جهانی و تاثیرگذار است، میتوان از ظرفیتهای متعدد و ناگفته انقلاب برای یک مانور حقیقی و نمایش بدون پارازیت توانمندیها و پیشرفتها و داراییهای مادی و معنوی انقلاب 33 ساله و یگانهمان استفاده کرد منتها مشروط بر آنکه «زبان» استفاده از «ابزار» را بدانیم و تصور نکنیم این مدیران ارشد کشورهای مختلف به سینما و یا نماز جمعه آمدهاند، یا سخنرانی و یا نمایش فیلم ولاغیر...قاعده بازی در دهکده جهانی و بدون مرز دنیای ارتباطات میطلبد که در این گردهمایی باشکوه و شاید تکرارناشدنی، سمپاشیهای چندین ساله رسانههای معاند و مغرض و غافل همسایه و غیر همسایه را ترمیم کنیم. ترمیم نگاه مدیران در واقع یعنی استفاده سودآور از همه ظرفیتهای موجود در کشورهای میهمان برای حضور در کشورمان در عرصههای مختلف. فقط کافی است کار را بسپاریم دست کاردان و برنامه داشته باشیم و البته گاف ندهیم. ایران امروز با ایران 57 خیلی تفاوت دارد و این تفاوت را همه این میهمانان باید حس کنند نه اینکه فقط بشنوند و آن را در لابی هتل و محل تفریح و استراحت خود جستجو کنند. صدور انقلاب عزیز حضرت روح الله رضوان الله تعالی علیه «فرصت» میخواهد و چه فرصتی بهتر از این. صادرات ارزشها، گمرک و تعرفه نمیخواهد ولی هوشمندی و برنامه میخواهد.
دوم
تولد وزارت ورزش و جوانان، از ابتدا یک تولد شوم بود چرا که بیش از آنکه کارشناسی شده باشد، یک رفتار عجولانه و سیاسی بود. از سوی دیگر دولت هم در رفتاری متعاقب این تصمیم، افرادی را به مجلس فرستاد که...حالا یک وزارتخانه تشکیل شده و کلی مطالبه روی زمین مانده و مسئولانی که نه تخصص دارند و نه توانایی مدیریت و نه حتی پاسخگویی به رسانه ها و جوانان. این درد بزرگ روزگار ماست که جوانان ما با نهادهای رسمی بیگانهاند و یا از بدی روزگار با آنها قهر کردهاند. واقعا یک جوان ایرانی باید در این کشور به کجا پناه ببرد اگر هنری داشت، ایدهای داشت و دنبال نشان دادن استعدادهایش بود؟ بنیاد ملی نخبگان که عملا یک شوخی رسمی با کنکوری هاست و لا غیر. در باقی نقاط هم یا فضا اصلا رنگی از انقلاب به خود نگرفته و یا فقط دنبال نظریه پردازیهای بی نتیجه در حوزه ارزشهای انقلاب است که میدان و محصولی برای خروج این نظریهها دیده نمیشود. این جوان ایرانی باید چه کند؟ کجا پناه ببرد؟ وزارتخانهای که هیچکس خبری از بخش جوانانش ندارد، واقعا قرار است چه دردی از آینده ساز این کشور درمان کند؟
سوم
نام این ابتکار جدید وزارت ورزش را باید گذاشت: وقاحت! بعد از کلی جنجال رسانهای و پرسش درباره عملکرد این وزارتخانه در حوزه جوانان جز برگزاری یک جشنواره قدیمی که ربطی هم به مدیریت و دوره جدید نداشته، مسئولان محترم به فکر افتادهاند بودجه بیت المال را یکجایی خرج کنند تا مجبور به بازگرداندن به خزانه نباشند. «تیزر سازی» نتیجه این همفکری بعد از یکسال مدیریت است؛ هم دهان پرکن است و هم بیننده میلیونی دارد! آن هم تیزرهایی مفهومی. مثلا جوانی به دوستش نصحیت میکند که پشت میزنشین نباش و اگر مثل من به حداقلها قانع بودی، الان مدیر یک شرکت میشدی و...یعنی یک نفر در آن وزارتخانه بین مردم جامعه نیست تا ببیند هم نسلان تحصیل کرده من در این روزگار اغلب بین ستون های نیازمندی روزنامهها تنها و تنها دنبال یک فقره شغل هستند بدون اطلاع از میزان درآمد و نوع کار و مزایا و ...واقعا مسئولان وزارت ورزش خجالت نمیکشند از این نوع انفعال اداری؟ به جای پاسخگویی در خصوص عملکرد، تیزرسازی با هدف انداختن توپ در زمین نسل جوان؟ واقعا نام این هدردادن بیت المال چیست؟ یا تیزرهای اخلاقی برای والدین! که مراقب تربیت فرزند دلبند خود باشید ورگنه سیلی شما او را در آینده به یک تبهکار تبدیل میکند؟ دقت کردید که چقدر از مشکلات جوانان در این تیزر دوم متبلور است؟ کاش زودتر این وزارتخانه منحل شود، آنوفت دیگر خیالمان تخت میشود که در این کشور، سهم نفت آینده سرزمین و انقلاب عزیزمان را به «نام» ما و به هوای «ما» به جیب دیگران نمیریزند و نهادی رسمی برای مطالبات نسل جوان وجود ندارد؛ خودمان دیگر تکلیفمان با خودمان روشن است...
چهارم
زلزله هنوز ادامه دارد و این صدای حضرت محبوب است که ما را به خود فرامیخواند. جشنواره همدلی بهترین مردمان کره خاکی. یادمان نرود که زلزله و یاری به مردم زلزله زده همیشگی است نه فقط هفته اول و روزهای نخست...خدا کند که زود به زود دلمان بلرزد و یاد آن لرزش خانه محقر خاکی زیر زمین بیافتیم و دست هم را بگیریم که این زلزلهها نشانه است برای آنها که اهل نشانهیابی هستند...
60
نظر شما