به صرف تحرکات قابل توجه روس ها در سوریه مشکل بتوان وقوع تغییراتی بنیادین در سیاست خاورمیانه ایی آنها را باورکرد.نگاهی محدود شاید ما را به این نتیجه برساند، اما در بلند مدت این نگاه گمراه کننده خواهد بود. بر خلاف اروپا ، بستر یک تقابل دائمی تعیین کننده میان روسیه و غرب در خاورمیانه وجود ندارد.

سنت های تقابلی روسیه یا آن زمان که جماهیری شوروی خوانده می شد، از دوران جنگ سرد به بعد عمدتا بر3پایه استوار بود. مقابله سیاسی با اروپای غربی؛ دفاع تهاجمی در شرق اروپا و در برابر ناتو؛و نهایتا رقابت و تعادل تسلیحاتی و موشکی با ایالات متحده.در واقع تامین و حفظ امنیت و صلح بین المللی تابع قاعده کلی روابط شرق و غرب در نقطه کانونی اروپا شد و همه چیز در عرصه بین الملل حتی بحران خاورمیانه در مراتب بعدی اولویت ها قرار می گرفت. گرچه این به معنای بی اهمیتی خاورمیانه برای روسها نبوده ونیست؛ اما واقعیت اینستکه خاورمیانه ؛آفریقای عربی و خلیج فارس در اثباتی ترین حالت؛ صرفا بخشی از دیپلماسی پیوسته و عمومی روسها تلقی می شوند که مسائل آنها باید در چارچوب مناسبات کلی تری حل و فصل شود. حضور نظامی روسیه در سوریه دلیلی کافی برای تغییر این سیاست قدیمی و شناخته شده تلقی نمی شود. خصوصا که روس ها همواره فاقد یک سیاست مدون قابل اتکا در خاورمیانه بوده اند . به همین دلیل طی حداقل 50 سال اخیر، اصول سیاست دفاعی و امنیتی آنها در عرصه بین المللی همواره تابع یک ساختار کلی بر 3پایه بیان شده قبلی استوار بوده است.صرف نظر از درست یا غلط بودن این سیاست ،اما نتایج گریز ناپذیر چنین متد دفاعی - تهاجمی اینک در برابر ما قرار دارد و نشان میدهد این سیاست 3 کانونی به تامین خواسته روس ها در تامین امنیت راهبردی کمک چندانی نکرده است.کیسنجر معتقد بود " هیچوقت بحث بر سر درستی واشتباه این سیاست نبود.آنها چاره دیگری جز بازی در اروپا نداشتند. ما و متحدانمان این را می دانستیم ".
از همین زاویه می توان درک کرد چرا مسکو هیچگاه نتوانست به موقعیت بالا و تعیین کننده ایی در تحولات پیرامونی و در بحث فعلی ما خاورمیانه دست پیدا کند. حتی در اوج 2 جنگ سرنوشت ساز 1967 و 1973 اعراب و اسرائیل که جغرافیای سیاسی خاورمیانه تغییر کرد،روسها در قسمت بد فیلم شروع به ایفای نقش کردند و نتوانستند تاثیری بر فرآیند تحولات نظامی و نتیجه سیاسی بعد از آن بگذارند. البته پاداش خود را هم با سیلی انور سادات به صورت مستشاران شوروی دریافت کردند. آنگاه که سادات در جنگ 73 سفیر شوروی در قاهره را به اتاق جنگ پراز دود پیپ خود دعوت کرد و به او گفت" برژنف کجاست؟او را پیدا نمی کنم!. بسیار خب؛هواپیماهاو کشتی ها در اسکندریه و قاهره منتظر اخراج مستشاران شما هستند. به لئونید بگویید همه چیز میان ما تمام شد". جیمز شلزینگر وزیر اسبق دفاع ایالات متحده در دهه 70 نیز معتقد بود "مشکل سادات حداقل در آن دوره حساس در 3 چیز خلاصه می شد. عدم درک عمیق  از استراتژی روسیه در خاورمیانه،خوشبینی به آنها و ماهیت روابط مسکو و واشنگتن ".
البته سیاست های خود خواسته یا اجباری کرملین درمنطقه ایی استراتژیک مانند خاورمیانه و انتقادات شدیدی که به آن وارد میشود - بسته به اینکه شما در کدام طرف ارزیابی از دیپلماسی روس ها قرار دارید- به مصر محدود نشد. روند وقایع دنیای عرب وسیر نزولی نفوذ و اعتبار مسکوی سرخ یا صورتی! در منطقه چه قبل و چه بعداز سال 1991،نشان از نارضایتی دارد که همواره متوجه سیاست های مسکودر منطقه بوده است ( منطقا باید اینگونه نتیجه بگیریم ). به همین دلیل اینک در برابر شرایطی قرار گرفته ایم که هر گونه قضاوت در باره سیاست های جاری وآینده کرملین  تا حدی مشکل شده است. در واقع مشخص نیست تحرکات اخیر روسیه را باید ناشی از چرخشی 180 درجه ایی در سیاست های آنان در منطقه بدانیم ؟ یا آن را ناشی از اقدامی تاکتیکی با دامنه میانه برای حصول توافق بر اساس یک درک مشترک و منافع متقابل با ایالات متحده و اروپا قلمداد کنیم؟. این را نمی دانم!اما اگر ناشی از شرایط گزینه اول باشد،حتما راسپوتین مقدس بار دیگر در کرملین معجزه ایی کرده است!!.
به همین دلیل به صرف تحرکات قابل توجه روس ها در سوریه مشکل بتوان وقوع تغییراتی بنیادین در سیاست خاورمیانه ایی آنها را باورکرد.نگاهی محدود شاید ما را به این نتیجه برساند، اما در بلند مدت این نگاه گمراه کننده خواهد بود. بر خلاف اروپا ، بستر یک تقابل دائمی تعیین کننده میان روسیه و غرب در خاورمیانه عربی  وجود ندارد .
در خاورمیانه کنونی و آنچه به سوریه مربوط می شود نباید با 2 اشتباهات محاسباتی در دو سوی نهایی یک تحلیل، تصور کنیم مسکو سوریه و آقای بشار اسد را همچون راسکلنیف رمان داستایوفسکی به حال خود رها خواهد کرد.اما در سوی دیگر قضیه سوال اصلی این است " نقطه مقاومت نهایی آنهم از نوع روسی آن در منطقه کجاست ؟. اینکه سر گئی لاوروف روز 5 شنبه ارتش آزاد سوریه را بخشی از فرآیند سیاسی و حل بحران معرفی می کند،کدام پرده از پیس سیاست منطقه ای مسکو بالا رفته که تاکنون در سناریوی 4 ساله سوریه دیده نشده بود؟وبا توجه به میراث تجربی روس ها در خاورمیانه،آنها از این قسمت نمایش نتیجه دلخواه را خواهند گرفت؟. باید صبر کرد" نه خیلی نزدیک ،اما نه خیلی دور".شاید در تحلیل نهایی مسکودر صدد است خودرا به تنها گزینه تکیه گاهی دمشق تبدیل کند.بسیار خب! اما اگر اینگونه است ،نتیجه سیاسی چنین تصمیمی در یک معادله کلان سیاسی چه خواهد بود؟. به قول داستایوسکی "کافی ست کمی قوه تخیل تان را به کار بیاندازید".

matinmos@gmail.com

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 463844

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 6 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • شاید حقیقت IR ۱۸:۱۸ - ۱۳۹۴/۰۷/۱۲
    137 3
    با سپاس ، سیاست روسیه همیشه مقابله با افراط گرایی و تروریسم بوده و اگه عاشقان امرکا ناراحت نمیشند باید گفت که متاسفانه سیاست امریکا و پیش از اون انگلیس همیشه حمایت از افراطی ها برای کسب سود و غارت مردم جهان بوده و الان هم چیزی جز این نیست. این موضوع برای هر محققی اشکار و روشن هست مگر اینکه نخاد حقیقت رو ببینه