این روانپزشک در بخشی از مطلب خود نوشته است:
«رابطه مرگ و مکان همواره در سایه ارتباط مرگ با زمان قرار داشته و مغفول مانده است اگر چه در جایی از چرچیل نقل شده است که «گورستانها مملو از جسد افرادی است که میگفتند اگر ما نباشیم کار جهان به پیش نمیرود»... تفاوت روستا و شهر در ارتباط با مرگ و از لحاظ مکانی تنها به فرق خانه و بیمارستان خلاصه نمیشود. در روستا یا شهر کوچک سایر مکانهای مربوط به مرگ مانند گورستان، غسالخانه، مسجد یا کلیسا در داخل بافت مکانی زندگی قرار دارد و رابطه مرگ با زندگی روزمره قطع نشده است. ولی در شهرهای بزرگ به علت مرگزدایی کلی که یکی از وجوه فرهنگی اصلی اکثر جوامع است، اموات به سرعت در فرآیندی بوروکراتیک از معرض دید عمومی جمع شده و به گورستان در مکانی دور از شهر منتقل میشوند. از سوی دیگر مکانهای متفاوت در رابطه با مناسک و مراسم اجتماعی نقشهای مختلفی بازی میکنند. به عنوان مثال مراسمی که هنگام سوگواری در خانه، گورستان یا سالن پذیرایی انجام میشود، مراسم گذار به حساب میآید، حال آن که مراسم ختم در مساجد از مناسک تقویت محسوب میشود؛ یعنی مناسکی که به حفظ انسجام و همبستگی خویشاوندی و اجتماعی کمک میکند.»
این عضو وبلاگ نخبگان خبرآنلاین در ادامه می نویسد:
«جالب است که امروزه نمایشگاههای مرگ برگزار میشود و صنعت گردشگری سیاه شکل گرفته و بسیاری از مکانهای تاریخی مرگهای دستهجمعی، یعنی آوردگاه و اردوگاههای جنگی مانند هیروشیما و ناکازاکی یا آشویتس و میدان نبرد واترلو مورد بازدید هزاران گردشگر قرار میگیرد که هم میتواند اشارتی به گذشته تاریخی انسان باشد و هم آینده او را با نگاهی به دورنمای جنگی اتمی و انهدام کل مکان زیست همه ما یعنی کره زمین تصویر کند.»
برای خواندن متن کامل مطلب، اینجا را کلیک کنید.
نظر شما