۰ نفر
۲۳ فروردین ۱۳۸۹ - ۰۹:۱۴

آزمایشگاه ال.اچ.سی در سرن، نه تنها بزرگ‌ترین شتاب‌دهنده دنیا که بزرگ‌ترین همکاری تحقیقاتی جهان نیز هست. از این‌رو گروهی از جامعه‌شناسان در سرن جمع شده‌اند تا این پروژه ده‌هزار نفره را بررسی کنند.

محمود حاج‌زمان: «من اینجا هستم تا شما را نگاه کنم!» این جمله‌ای بود که آرپیتا روی، انسان‌شناس، هنگام معرفی خود در سال 2007 / 1386 در اتاقی مملو از فیزیک‌دانان سرن به زبان آورد. در آن زمان این دانشمندان مشغول اتمام کار بر روی بزرگ‌ترین ماشین دنیا، برخورددهنده بزرگ هادرون یا به اختصار ال.اچ.سی بودند.

به گزارش نیچر، ال.اچ.سی کعبه آمال نسل‌های مختلفی از فیزیک‌دانان است که امیدوارند به کمک آن، بتوانند ذرات بنیادین جهان را مشاهده کنند. اما هم‌زمان، ال.اچ.سی یک آزمایش عظیم انسانی است که تعداد بی‌سابقه‌ای از دانشمندان را به دور یکدیگر جمع کرده است. به همین دلیل و در سال‌های اخیر، جامعه‌شناسان، انسان‌شناسان، فیلسوفان و مورخان مختلفی از سرن بازدید کرده‌اند تا بررسی کنند که چطور چنین حجم فشرد‌ه‌ای از فیزیکدانان با یکدیگر برخورد می‌کنند، کمانه می‌کنند و حتی گاهی منفجر می‌شوند!

آریانا بورلی، فیلسوف و فیزیک‌دان ذرات دانشگاه ووپرت آلمان در این باره می‌گوید: «ال.اچ.سی. مطالعه جامعه‌شناسی منحصربه فردی است که چطور یک آزمایش در زمان واقعی پیشرفت می‌کند، چطور دانشمندان ایده‌ها را شکل می‌دهند، تصمیمات فنی را می‌گیرند و دانش را در چنین پروژه بزرگی به گردش درمی‌آورند.»

انفجار جمعیت
هر نسل از برخورددهنده‌ها، شاهد افزایش ناگهانی تعداد دانشمندانی است که در آنها همکاری می‌کنند. این روند، فرصت‌های مغتنمی را برای محققینی که در زمینه تعاملات انسانی کار می‌کنند، فراهم می‌سازد. کارین کنور ستینا، جامعه‌شناس دانشگاه کنستانس آلمان، یکی از معدود دانشمندانی است که چنین رشدی را مستقیما مشاهده کرده است. وی برای مدت نزدیک 30 سال، پروژه‌های سرن را مورد مطالعه قرار داده است.

وقتی که کنور برای اولین بار وارد سرن شد، دانشمندان بر روی یک برخورددهنده کوچک‌تر کار می‌کردند. در آن زمان گروه‌های مرتبط با آشکارسازها، کمتر از یک دهم اندازه امروز آنها جمعیت داشت. به گفته کنور در آن روزها 100 نفر نیز برای یک گروه خیلی زیاد به نظر می‌رسید. وی ادامه می‌دهد: «من با فیزیک‌دانان پرمشغله و دوست داشتنی برخورد کردم که اگرچه خیلی کمک می‌کردند، اما تصور عمومی آنها از یک جامعه‌شناس، یک عموزاده ضعیف برای دانشمندان واقعی بود.» نگرشی که به نظر می‌رسد امروزه نیز کماکان پابرجا است.

کنور می‌گوید: «وقتی من برای اولین بار کار خود را اغاز کردم، انتظار داشتم با خط مشی مشابه سایر سازمان‌های پیچیده، مانند کارخانجات یا سازمان‌های دولتی روبه‌رو شوم.» اما کنور چنین سلسله مراتبی را در سرن پیدا نکرد. اگرچه افرادی مشخصی نقش اولیا‌ء امور را در این همکاری بر عهده داشتند، هیچ سیستم تصمیم‌گیری از بالا به پایین وجود نداشت، زیرا تعداد زیادی متخصص برجسته هم‌زمان در بخش‌های مختلف مشغول کار بودند. کنور می‌گوید: «مدل‌های صنعتی در سرن قابل استفاده نیست. یک فرد به تنهایی نمی‌تواند تصمیمات فنی را در چنین مقیاس بزرگی بگیرد.»

خاستگاه فلسفی
ساختار غیرعادی سرن ریشه در تاریخ و فلسفه آن دارد. آزمایشگاه در سال 1954 / 1333 در مرز فرانسه و سویس ساخته شد تا اروپایی را که در اثر جنگ از هم گسیخته بود، متحد کند. سرجیو برتولوچی، مدیر تحقیقات فعلی سرن می‌گوید: «اینجا مکانی برای همکاری جهانی است. جایی که دانش فراتر از سیاست و ملیت وجود دارد. اما مشکل این است که دانش مبتنی بر دموکراسی نیست. ما بر اساس آراء یا تصمیم اکثریت تعیین نمی‌کنیم حق با چه کسی است.»

اما اگر سرن یک دموکراسی یا صنعت نیست، پس چه ساختاری دارد؟ کنور می‌گوید ساختار سرن مانند یک اجتماع (کومون) است، جایی‌که فیزیک‌دانان هویت فردی خود را کنار می‌گذارند و به عنوان یک کل کار می‌کنند. سبک زندگی گروهی با ایستادن آزمایشگاه بر قلمرو بین‌المللی خاص خود تقویت می‌شود. برتولوچی می‌گوید: «حتی پلیس‌های سویسی نمی‌توانند وارد آزمایشگاه شوند.» سرن رستوران‌ها، اداره پست، بانک و سایر تسهیلات مختص به خود را دارد. کنور در این باره می‌گوید: «شما می‌توانید تا ابد درون سرن زندگی کنید بدون اینکه هرگز نیاز داشته باشید از آن خارج شوید. این یک حباب شناختی است که شما نمی‌توانید از آن فرار کنید، یا بهتر است بگوییم نمی‌خواهید از آن فرار کنید.»

هویت فدا شده
فضای سرن، بسیار دلگرم‌کننده و خوشایند است. اما به چیزی بیشتر از آسایش یا امید برای کشف ذرات جدید نیاز است تا هزاران دانشمند را ترغیب کند که به این اجتماع بپیوندند. کنور، ساختار سازمانی همکاری‌های سرن را عاملی می‌داند که باعث می‌شود تا فیزیک‌دانان، هویت خود را فدای ال.اچ.سی کنند.

برای مثال، کنور نحوه تکامل بزرگ‌ترین گروه تحقیقاتی ال.اچ.سی، پروژه ATLAS را توصیف می‌کند. وی این گروه را از آغاز شکل‌گیری آن در اواخر دهه 1980 مطالعه کرده است. پروژه ATLAS به دنبال ذره گریزپای هیگز می‌گردد که به اعتقاد فیزیک‌دانان، به سایر ذرات بنیادین جرم می‌دهد.

در آغاز پروژه ATLAS، مدیران ال.اچ.سی. مجبور بودند از بین طرح‌های پیشنهادی برای آشکارساز، که توسط گروه‌های رقیب از کشورها و موسسات مختلف ارائه شده بود، یکی را انتخاب کند. سرراست‌ترین و موثرترین استراتژی این بود که یک گروه از متخصصان تصمیم بگیرند از کدام فناوری باید استفاده شود. با این وجود و به گفته کنور، پروژه ATLAS از این رویه پیروی نکرد.

در عوض، ATLAS یک پروسه پرزحمت و طولانی را طی کرد که در آن، گروه‌های رقیب با مقایسه و بازبینی طراحی‌های خود، نهایتا بر روی یک طرح به توافق رسیدند. در این روش، مدیران ال.اچ.سی. از حذف گروه‌ها و از دست دادن نیروی انسانی لازم برای ساخت آشکارساز اجتناب کردند. کنور در این باره می‌گوید: «این یک استراتژی جذاب بود تا گروه‌ها باخت خودشان را قبول کنند و در عین حال، در پروژه مشارکت داشته باشند.»

بر خلاف صنعت که اگر افراد با شما موافق نباشند و از انجام وظایف خود سرباز بزنند، ممکن است اخراج شوند، چنین چیزی در ال.اچ.سی. وجود ندارد. در آزمایشات سرن، فیزیک‌دانان اغلب توسط دانشگاه‌ها و نه مدیریت سرن استخدام می‌شوند.

اکنون که برخورددهنده مشغول کار است، سیاست‌های دیگری وجود دارد که هویت اجتماعی همکاری را در برابر هویت فردی افراد تقویت می‌کند. تمام مقالاتی که حاوی نتایج آزمایشگاهی باشند، باید نام تمام هزاران همکار پروژه را بر اساس ترتیب الفبایی نام کشورها فهرست کند. در نتیجه دریافتن این‌که مبتکران اصلی چه کسانی بوده‌اند، عملا غیرممکن است.

کنور می‌گوید: «چنین چیزی هرگز در زیست‌شناسی اتفاق نمی‌افتد، رشته‌ای که شدیدترین درگیری‌ها در خصوص چاپ مقاله در آن وجود دارد و شهرت افراد بر اساس تعداد مقالات آنها است.»

تنش‌های غیرعادی
جامعه‌شناسان ماورای زندگی حرفه‌ای فیزیک‌دانان ال.اچ.سی. را نیز جستجو می‌کنند تا دریابند که این همکاری اجتماعی چطور بر جنبه‌های فردی فیزیک‌دانان تاثیر می‌گذارد. کنور می‌گوید: «بسیاری از این فیزیک‌دانان دچار کابوس‌هایی هستند که در آنها، عملکرد آنها باعث شکست پروژه می‌شود. این کابوس‌ها به این دلیل است که افراد به جای توجه به هویت فردی، خود را به عنوان حلقه‌های یک زنجیر می‌بینند.»

به گفته کنور، اضطراب فیزیک‌دانان درگیر در ال.اچ.سی. فراتر از تنش‌های شغلی معمول است، زیرا هویت این افراد به شدت با آشکارسازها یکی شده است. وی می‌گوید: «این چیزی است که آنها با دست خودشان آن را به وجود آورده‌اند، اما آن را به عنوان یک دوست توصیف می‌کنند. وقتی که آنها از کابوس‌های خود سخن می‌گویند، از دست دادن آشکارساز را مانند مرگ یکی از افراد خانواده خود می‌دانند. چیزی که در سایر دانشمندان معمولا دیده نمی‌شود.»

فیزیک‌دانان تقریبا طراحی نسل آینده شتاب‌دهنده را به پایان رسانده‌اند. اما این احتمال وجود دارد که چیز جدیدی در آنها برای جامعه‌شناسان وجود نداشته باشد. پیتر گالیسون، تاریخ‌دان دانشگاه هاروارد می‌گوید: «تعداد اشخاص درگیر در یک پروژه مشترک دیگر افزایش نخواهد یافت. اکنون ما به نهایت افراد در یک پروژه فیزیکی رسیده‌ایم.» 

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 54359

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 1 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • curious IR ۲۱:۴۰ - ۱۳۸۹/۰۱/۲۳
    0 0
    جالب بود زیاد ممنون