لوره شوبرگ: باز هم راجر ایبرت (منتقد مشهور سینما در هالیوود) شروع کرده به توضیح دادن این که به هزار دلیل، بازیهای ویدیویی را نمیتوان یک هنر به حساب آورد. با توجه به اینکه قرار نیست کسی به چیزی رای بدهد و یا کار دیگری در این خصوص بکند، بهانه عجیبی برای یک مباحثه به نظر میرسد.
به نظر میرسد که استدلال اصلی ایبرت این باشد که از آنجا که بازیها تعاملی هستند، پس نمیتوان عنوان هنر را بر آنها اطلاق کرد، منطقی که چندان منطقی به نظر نمیرسد؛ چرا که چیزهایی مثل کتابهای برجسته (کتابهایی که با باز کردن آنها، شخصیتهای نقاشی از داخل کتاب بیرون میزنند)، سری داستانهای Choose Your Own Adventure و مانند آنها جزو بهترین اشکال هنر به شمار میروند.
بازیهای ویدیویی را میتوان هنر شمرد، ولی نه به دلایلی که اکثر طرفداران این بازیها مطرح میکنند. مردم برای مثال زدن نمونههای واقعی هنر در بازیهای ویدیویی بیاختیار به انیمیشنهای بین مراحل بازی اشاره میکنند، امری که بدتر گیج کننده است.
اول اینکه، این صحنهها تقریبا بدترین قسمت بازی هستند. دوم، آنها تنها بخشی از یک بازی ویدیویی هستند که اصلا بازی به حساب نمیآیند. تلاش برای اثبات هنر بودن یک بازی ویدیویی با اشاره به این صحنهها مانند این است که بخواهیم برای اثبات خوشمزه بودن یک چیزبرگر دوبل، به مزه خوب کاهو در آن اشاره کنیم.
اگر بخواهیم یکی از بهترین شاهکارهای بازیهای ویدیویی در کل دوران را نام ببریم، به احتمال زیاد Pac-Man یکی از بازیهایی خواهد بود که به ذهن خطور میکند.
به لحاظ زیبایی شناسی، این یک شاهکار رنگ، صدا و عملکردهای تعاملی با توجه به فناوریهای بدوی روزگار تولید آن است. مشابه این را میتوان در مورد Katamari Damacy گفت و یا حتی Portal که نه تنها یکی از بهترین بازیهای ویدیویی تاریخ است؛ بلکه از بهترین کمدیها نیز به شمار میرود.
من نمیتوانم از نظریههایی در مورد بازیهای ویدیویی حمایت کنم که این بازیها را فقط به دلیل این از فهرست خود حذف میکنند که دستکم 6 ساعت از این صحنههای انیمیشن را در خود ندارند که در آن یک مرد با موهای سیخ شده و شمشیری به طول نصف بدن یک گاو، یک جا بایستد و در مورد طبیعت هستی سخن بگوید.
هنر واقعی
هر چند در پایان، هیچ یک از چیزهایی که راجر ایبرت یا هر کس دیگری در مورد رابطه بازیهای ویدیویی و هنر میگویند اهمیت نخواهد داشت. سرانجام، چیزی که عموم جامعه دانشگاهی و منتقدین به عنوان هنر واقعی خواهند شناخت، مسئله ساده عصر خلاقیت است.
بگذارید مثال بزنیم:
صفر تا 25 سال: تقریبا هیچ چیزی هنر واقعی نیست. و مشخصا هیچ چیز معمول و یا محبوبی. هنر توسط جمع محدودی از نوابغ خلق میشود که با دیدگاه غیر قابل انعطاف خود به مقابله با سلیقه عام پرداختند.
25 تا 100 سال: همه چیزها هنر محسوب نمیشوند، ولی بخش عظیمی از آنها اینگونهاند، حتی بخشی از چیزهای محبوب عامه. روزگاری، مردم فکر میکردند که فقط از یک چیز سرگرم کننده و شادیآور لذت می برند، ولی در عمل، شاهد نبوغ خالص بودند.
بین 100 تا 2هزار سال: هر کار خلاقانهای که توسط کسی تولید شده باشد، ارزش پژوهش، نگهداری و نقد علمی عمیق را دارد. هر نقاشی، شعر و یا آهنگ فولکلوریک روستایی نشان دهنده یک تلقی شخصی از مشرب فرهنگی مردم آن دوران است.
بین 2هزار تا سیهزار سال: همه چیز هنر است. نه فقط کلمات و تصاویر، بلکه سفالها و سبدها و خانهها. حتی اگر آنها فقط میخواستند که چیزی بسازند تا بلوط را در آن بجوشانند و روغن مازو استخراج کنند، این هنرمندان عملا در یک تشریفات باستانی شرکت میکردند که در آن، روحهای خلاق و نیازهای کاربردی با هم در یک تعریف یگانه از دیدگاه فرهنگی آنها جمع میشود. و اگر آنها تصویر کوچکی را در صخره خراشیدند که به این معنی بود که «اینجا بایست تا دیگران را ببینی بدون این که آنها تو را ببینند»، آنها میکلآنژ زمان خود بودند.
مسئله اینجا است که اگر میخواهید که روزی را ببینید که بازیهای ویدیویی به عنوان هنر شناخته شوند، تنها کاری که باید انجام دهید نمردن است. بازیهای ویدیویی درست در آستانه پذیرش به عنوان چیزی هستند که شاید روزی هنر بودن آن پذیرفته شود، حتی برخی از بازیهای ناخوشایند و حتی غیر اخلاقی.
اگر بتوانید تا سال 4000 زنده بمانید،خواهید دید که بازیهای ویدیویی نه تنها هنر هستند، بلکه حتی تبلیغات بازیهای ویدیویی، دستههای کنترل این بازیها و توپهای تبلیغاتی با آرم شرکتهای سازنده این بازیها روی آنها. و، اگر خدا کمک کند، شاید حتی این مطلب که در مورد بازیهای ویدیویی نوشته شده است.
وایرد-ترجمه: مجید جویا
نظر شما