این روزها هر کی گوشیاش به تلگرام و اینستاگرام وصله، یه پا خبرنگاره . یعنی خبرگزاریها عینهو کیک و شیرینی، شدن «خونگی». البته خبرگزاری های خونگی با خبرگزاریهای راستکی، فرقهای بامزه ای هم به شرح ذیل دارند:
- خبرگزاری های خونگی تا دلتون بخواد خبرهایی رو پخش می کنند که دلشون می خواد. یعنی به حادثه وابسته نیستند، اول خبر رو میدن و آخرش هم با خداست ! مثلا «چو» میندازن: «فلان چهره هنری مرد» بعد می شینند به تماشا تا ببینند کی از حرصش، ریق رحمت رو سر کشید و خورد. اما اون قدیم ها بخاطر ضعف فناوری در ارتباطات، حتما باید یکی می مرد تا خبر مرگش، تو روزنامه ها می خورد.
- خصوصیت دیگه خبرگزاری های خونگی اینه که آویزون چهره های ورزشی و هنری نمی شن. یعنی معطل این نیستن که یکیشون کاری کنه تا خوراک خبری شونو جور کنه. این خبرگزاری ها خودشون با چند تا دگمه و هویج و ذغال، چهره شاخص می سازند؛ عینهو حلوا. اونها می تونند یه« آس و پاس» رو سه سوته بکنند «آس». چطوری؟ عینهو همه آدم های بیکار که در این روزگار با خوردن یه تق به توق، شدن: «چهره ماندگار». مثل چی؟ مثل: «راننده وانت پیکان» که همه رو زیر می گرفت- «ننه هوگو چاوز» که بعضی رو بغل می گرفت - «دختر لبنانی یا روسی» که با وعده ازدواج، دل می داد و قلوه می گرفت- «دولاب امیر» که ساخت استادیوم به کنترات می گرفت- « دختر پورشه سوار مرحوم» که گازشو می گرفت - «دوست دختر ساسی مانکن» که با خودکشی جون می گرفت - «خانم تماشاچی والیبال» که از رقبا حال می گرفت - «شاه مازندران» که با هیکلش چشم زهره می گرفت و...
- جالب اینکه اگه بین سوژه های این خبرگزاری ها، چهره معروفی هم باشه بیشتر معروفیتش بخاطر بلایی است که تو فضای مجازی سرش اومده، نه بخاطر هنر و سابقه ای که طرف از قبل داشته و براش کلی سنگ تموم گذاشته.. یعنی حاشیه شون، بیشتر از متن، اونها رو انداخته سر زبون. مثلا: «الهام چرخنده» با چیزی که سرش کرد خودشو گرفت ، «گل شیفته» با چیزی که تنش نکرد، یه جونی گرفت ، «کندی چالمز» با عمل دماغش قدر و اعتبار گرفت، نه با فیلم های خاک بر سری که می گرفت، - «عباس جدیدی» اگه ده بار تو المپیک، طلا می گرفت عمرا نمی رسید به پای شهرتی که با یه آدم رو به موت، عکسی گرفت- «سفیر مون در برزیل» با دیپلماسی «تفاوت فرهنگی» از آب استخر کره گرفت، نه با پست و مقامی که در سفارت گرفت - «خاوری» هم از آب گل آلود ماهی گرفت، نه با اون چندر غازی که سر برج می گرفت - «خسرو معتضد» در بستر تاریخ «پا» نگرفت، نامه ای که به گوگوش و صدف طاهریان نوشت، «دستش» رو گرفت، «مهدی رحمتی» هم خیلی از توپ ها رو گرفت اما شهرتش با عکس یه داف، عالم رو گرفت. بگذریم از «طوسی» هایی که دودشون چطوری همه جا روگرفت
- خبرگزاری های خونگی جون می دن واسه تسویه حساب . یعنی می تونند دمار از روزگار هر کی و هر چی که دوست ندارند و حتی دوست دارند(!) دربیارند. مثلا خواستگار جواب رد شنیده، دیگه اسید نمی پاشه به دختر سفید و سیاه ندیده... حالا اون پسر مارگزیده، یه فیلم ورپریده، می ذاره روی سایت تا ببینه اونی که ندیده!
- بعضی وقتها این خبرگزاری ها، مثل ملخ های دریده ، می زنن به سایت اونی که احیانا نفهمیده و حرفی از دهنش پریده؛ یا تو یه مسابقه ورزشی ، دهن تیم ما رو سابیده! خلاصه هر وقت اوضاع بر وفق مراد نبوده کاری کردند که مسلمون نشنیده و کافر ندیده!
- خبرگزاری های خونگی «پارگی بند تنبون» رو می کنند «خبر مهم» و «خبر مهم» رو می کنند «خبر بند تنبونی»! یعنی «رقص میمون» و «گنج فاروق» و «چالش آب یخ و یخ زدن» و «دابسمش این و اون» یهو می شه مسئله حیاتی شون! بجاش، خبر «سقوط و تصادف و مرض و کمبود»، می شه سوژه جوک و خنده هاشون!
- خبرگزاری های خونگی فحش خوری رو ملس کرده یعنی با «کامنت فحش» اونقدر چشم و گوش ها رو پر کرده که دیگه همه رو به شنیدنشون معتاد کرده. یادش بخیر ، اون قدیم ها وقتی یکی می گفت: «ظالم بلا یا ناقلا» انگار که خون به پا کرده، بهش می گفتند: وای وای ،چه کار بدی کرده!
- خبرگزاری خونگی هنر کرده و آلبوم خونوادگی رو نوبر کرده، یعنی عکساشو یکی یکی، رو کرده و با دادار دودور، اونها رو تو بوق کرده. مثلا طرف سفری کرده و انگار که شق القمر کرده، اومده یه عکس گذاشته و زیرش نوشته: «من و ناموسم یهویی در جزیره هاوایی که از گرما یکهو شدیم هوایی و لباسامون رفت قاطی باقالی»! به این سفر نامه ها و دفتر خاطرات مصور هم می گن: پز عالی با تن و بدن خالی... قربون اون زمون که «طرف» وقت سرکشی «یالله» و «مرغا جا» می گفت. «ناموس» هم با چادر سر کرده و انگشت به دهن کرده سلام می گفت و با کلی سلام و صلوات ذکر می گفت!
- این خبرگزاری ها واسه صدا و سیمای بینوا هم شدن دردسر، چون کار کانالهای تلویزیونی صبح تا شب این شده که هر چی کانال های تلگرامی از شب تا صیح گفتند رو تکذیب کنند یعنی تلویزیون دیگه اخبار نمی ده تکذیبیه می ده.
رویهم نرفته، به قول «فردوسی پور» چه می کنه این خبرگزاری های خونگی و به قول «فردوسی»اینها همانند... که رستم بود پهلوان! بازم ناشکر نیستیم و خدا رو شاکریم که اگه فضای های مجازی یه چیزشون هست و توشون کلی اما و اگر هست؛ بجاش پلیس فتایی هم هست که حواسش به همه چیز هست.
نظر شما