۰ نفر
۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۶ - ۰۲:۳۰

آهنگ یار دبستانی در چند دوره انتخاباتی که شاهدش بودم زمزمه شده و به هیجانات آن ها افزوده است. تا جایی که نگارنده به یاد دارد، این آهنگ بیست سال آزگار است که در ایام انتخابات خوانده می شود و باز هم جای خود را دارد. حال آن که قدمت آهنگ بیش از بیست سال بوده و نشان می دهد که در دوره معاصر بغضی در گلوی نسل های جوان مدام و مدام تکرار می شود. در این پنجاه سال نسل بغض می کند، انقلاب می کند، بغض می کند و رای میدهد و شاید هم با بغض پیر می شود.

یازدهم اردیبهشت بود که پسر نه ساله م برای معلمش دنبال تهیه هدیه بود. به وی گفتم که « دو کتاب دارم یکی در مورد گفتگو است و دیگری در مورد اخلاق ». گفت: « خوبه! اون کتاب اخلاق رو بده معلمم خیلی بداخلاقه! » اما با گفت و گویی که با او انجام دادم، قرار شد کتاب مربوط به گفت و گو را به معلمش هدیه کند. اما راز آن بداخلاقی معلم را چند روز بعد از زبان همسرم چنین شنیدم که ظاهرا معلم در همان روز یازدهم به دلیلی کل بچه های کلاس را با سیلی خفیفی مورد محبت قرار داده بود. یکی از مشکلات او این بود که مدرسه اش در شهرک مسکن مهر بود و میزان شلوغ کودکان زیاد بود و او همیشه لگدهای سخت و ناغافل هم از همکلاسی هایش می خورد.

وقتی برای مشاوره با ناظم مدرسه پیش ایشان رفتم تا مجددا مشکل کتک خوردن از معلم و همکلاسی را طرح کنم، دیدم که معلم اول دبستان در را باز کرده و پس گردن یکی از دانش آموزان کلاس اول با محبت و محکم نواخت. سپس وقتی دید یکی از والدین (من) با نگاه خیره به او نگاه می کند، به ناظم گفت که این بچه دیگه خیلی شلوغ شده و در کلاس شلوارش را در آورده است. به موضوعیت سندهای بین المللی درباره مسائل زیستی-جسمانی کودکان کاری ندارم، ولی هر قدر با ناظم مدرسه در این خصوص که چرا نظارت روانشناسی بر روی کودکان و معلمان ندارید، جواب خاصی نیافتم. جواب نهایی ایشان این بود که گفتند معلم هم بالاخره خسته می شود و ....

اگر بیشتر دقت می کردیم، امام رضا اسطوره ی دموکراسی بود. ایشان در طوس به گفت و گو با دیگران می پرداختند تا ارزش و اهمیت آیه گفتگو (قُل هاتوُا برهانّکّم ...) در قرآن را عملی کنند. تفسیر عملی ایشان از قرآن در جامعه اقتدارگرای آن روزگار به مذاق خوش نیامد تا این که پشت حبه انگوری پنهان شوند. پدرسالاری، اقتدارگرایی یا قیم سالاری، در همان زمان گفت و گوی ایشان و ارتباط با مردم را برنتابید و همیشه برای نگه داشتن جایگاه خود با عموم مردم در چالش بوده است. هم معلم کلاس و هم متولی هر جایگاهی، وقتی قدرت و حوصله ی ارتباط افقی با نسلهای جدید را نداشته باشد، آن ها را جبراً با ارتباط عمودی بهنجار میکند، به طوری که جایگاه ارشدیتی و پایین دستی، یک کلیشه رایج در مدرسه، سازمان و سیاست می باشد.

دموکراسی، حقوق اقلیت، زبان گفت و گو با کودکی و همدلی با گروه دیگری، مخالفین، مجرمان و حتی دیوانگان است تا بتوانیم به آنها نیز فرصت عینیت و ظهور در جامعه بدهیم. اما ما همیشه سعی کرده ایم به ویژه کودکان مان را در راستای ذهن خودمان اجتماعی کرده و منحرفان را هم کنترل کنیم تا مبادا و خدای ناکرده اسباب بروز مشکلی نشوند. ما الگوها و ایده های قدیمی و گاه غلط خود را هم به کودکان می دهیم و اجازه نمی دهیم که آن ها دنیای جدید را کشف و شهود کنند یا چنان به آن ها نزدیک نشده ایم که بتوانیم وجود و توانایی آن ها را تحقق ببخشیم. کتک کودکان، غرلمب و نگاه های مقتدر ما، همه و همه آن ها را فاقد توانایی کرده و به معلم، والدین و ساختارهای اقتدارگرا وابسته می کند.

این پدر و معلم نیستند که تجربه های نو از زندگی را دریافت کرده و تغییر را می آفرینند، بلکه نسلهای جدید هستند که در اوج حوصله و هیجان جوانی راه های جدیدی برای تجربه پیدا می کنند که همواره از سوی بزرگ تر ها نهی می شود. اما همواره گسست نسلی مانع ایجاد پیوندی میان نسلها شده و نتوانسته ایم به عنوان بزرگتر آن ها را دریابیم. در نتیجه نوجوانان همواره در میان سدی از اجازه ها بزرگ می شوند، برای آب خوردن، برای تجربه ورزیدن و حتی برای رأی دادن.

در جامعه ای که روابط خانوادگی، تحصیلی و حتی ارتباطات عمومی مبتنی بر اجبار به وابستگی و پذیرش همیشگی هنجارهای حاکم از سوی بزرگترها باشد، نسلهای جدید همواره در دلهره ای همراه با امید رشد می کنند و به همین خاطر آنان به همراه یاران شان دنبال گذشتن از سدهایی هستند که بزرگتر ها در هر عرصه ای برای شان ساخته اند. در این صورت هست که می بینیم بسیاری از پدران خاطر کاندیدای محترمی را می خواهند، اما حتی فرزند خردسال شان عکس آن دیگری را می زنند که از « آزادی» سخن میگوید.

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 667757

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
3 + 1 =