از وقتی که پیشوای یازدهم شیعیان، حضرت عسکری (علیه السلام) در سال ۲۶۰ هجری قمری در گذشت ومقام امامت ورهبری امت به فرمان خداوند بزرگ، به فرزند ارجمند وی حضرت مهدی موعود (عجل الله فرجه) منتقل شد، دشمنان امام، برای قتل حضرت کمر همت بستند، ولذا به فرمان الهی، بعد از تدارک مراسم به خاک سپاری پدر، در سرداب منزل غایب گردید.
آیا ماجرای غیبت از جانب پیامبر وامامان معصوم پیش بینی شده بود؟
غیبت امام زمان (عجل الله فرجه) یک واقعیت مسلم است که از قبل، توسط پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) وامامان معصوم علیهم السلام پیش بینی شده وبه وقوع پیوسته است. داستان غیبت حضرت مهدی (علیه السلام) موضوع جدیدی نیست، بلکه ریشه عمیق دینی دارد. به عنوان نمونه رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) فرموده است: (سوگند به خدایی که مرا برای بشارت برانگیخت، قائم فرزندان من بر طبق عهدی که به او می رسد غایب می شود، به طوری که بیشتر مردم خواهند گفت: خدا به آل محمد احتیاجی ندارد ودیگران در اصل تولدش شک می کنند.
پس هر کس زمان غیبت را درک نمود، باید دینش را نگهداری کند وشیطان را از طریق شک به خود راه ندهد، مبادا که او را از ملت من بلغزاند واز دین خارج کند، چنان که قبلا پدر ومادر شما را از بهشت بیرون کرد. خداوند شیطان را دوست وفرمانروای کفار قرار داده است)(۱).
و نیز اصبغ بن نباته نقل می کند: امیر المؤمنین (علیه السلام) حضرت قائم (عجل الله فرجه) را یاد کرده وفرمود: (آگاه باشید که آن جناب به طوری غایب می شود که شخص نادان خواهد گفت: خدا به آل محمد احتیاجی ندارد)(۲). واحادیث بسیاری که در کتب روایی مشهور است.
منظور از غیبت صغری وغیبت کبری چیست واز کجا آغاز شدند؟
غیبت امام زمان (عجل الله فرجه)، به دو مرحله تقسیم گردید: مرحله کوتاهی، که بدان غیبت صغری گفته اند، ومرحله دراز مدت، که بدان غیبت کبری گفته می شود. (غیبت صغری) از سال ۲۶۰ که سال وفات امام عسکری (علیه السلام) است، آغاز گردید ودر سال ۳۲۹ که سال وفات آخرین نماینده اوست پایان یافت.
این غیبت، از دو جهت محدود بود؛ ۱ - جهت زمانی ۲ - جهت شعاعی.
از نظر زمانی بیش از ۷۰ سال (۶۹ سال وشش ماه وپانزده روز) به طول نینجامید واز این رو (غیبت صغری) نامیده شد؛ واز نظر شعاعی نیز، این غیبت، غیبتی همه جانبه نبود، وشعاع ودامنه آن محدود بود، یعنی در طول مدت ۷۰ ساله این غیبت، اگر چه امام از نظرها پنهان بود، لیکن این غیبت وپنهانی، نسبت به همه کس نبود، بلکه کسانی بودند که به صورتی با امام در تماس بودند. واینان نایبان خاص امام بودند، کارهای مردم را می گذرانیدند، نامه ها وسؤالات مردم را به نزد امام می بردند - یا می فرستادند - وپاسخ امام را به مردم می رساندند. وگاهی گروهی از مردم، به وسیله آن نایبان خاص به دیدار امام دوازدهم (علیه السلام) راه می یافتند)(۳).
البته برخی از مورخین، آغاز غیبت صغری را از هنگام ولادت امام مهدی (عجل الله فرجه) به شمار آورده اند یعنی از سال ۲۵۵ آغاز ودر سال ۳۲۹ ختم شده که با این حساب، دوره (غیبت صغری) ۷۵ سال خواهد شد(۴). از این رو، امام زمان (علیه السلام) بنابر قول مشهور هنگام غیبت کبری یک انسان کامل ۷۵ ساله بودند. ولی پس از درگذشت آخرین سفیر خصوصی آن حضرت، این راه نیز به روی مردم بسته شد وفقهای اسلام به عنوان مرجع رسمی ونایبان عام حضرت در امور دینی ودنیوی معرفی شدند، وبه خاطر بسته شدن همه تماسهای خصوصی، وطولانی بودن زمان غیبت، نام آن را (غیبت کبری) نهادند.
امام صادق (علیه السلام) در این رابطه فرموده است: (حضرت قائم (عجل الله فرجه) دو غیبت دارد: یکی طولانی (کبری) ودیگری کوتاه (صغری))(۵).
برای آگاهی واطلاع بیشتر، مراجعه به پرسش ۳۷ می تواند مفید واقع شود.
نقش وتأثیر غیبت صغری در غیبت کبری چیست؟
در ابتدا لازم به ذکر است که پیش از وقوع غیبت امام زمان (عجل الله فرجه)، توسط امامان معصوم، خصوصا از عصر امام نهم به بعد، زمینه برای این پیشامد فراهم می گشته است. بدین معنی که مردم کمتر امکان تماس با ائمه را داشته اند. زیرا حضرت هادی (علیه السلام) وامام عسکری (علیه السلام) از سوی دستگاه خلافت تحت مراقبت شدید وممنوع از ملاقات با مردم بودند، واز طرفی این دو امام بزرگوار - جز با یاران خاص وکسانی که برای حل مشکلات زندگی مادی ودینی خود به آنها مراجعه می نمودند - کمتر با مردم معاشرت می کردند.
به خاطر اینکه دوران غیبت حضرت مهدی (عجل الله فرجه) نزدیک بود، ومردم می بایست کم کم بدان خو بگیرند، وجهت سیاسی وحل مشکلات خود را از اصحاب خاصی که پرچمداران مرزهای مذهبی بودند بخواهند وپیش آمدن دوران غیبت در نظر آنها عجیب نیاید.
حضرت مهدی (عجل الله فرجه) نیز در غیبت صغری خود را از مردم پنهان می کرد تا مردم زمینه یک غیبت طولانی را پیدا کنند. در واقع (غیبت صغری) مقدمه (غیبت کبری) وزمینه سازی برای آن بود. واگر یک مرتبه (غیبت کبری) واقع می شد، باعث تعجب وحتی انکار عده ای واقع شده وموجب انحراف افکار مردم می گردید، وقبول قطع رابطه مستقیم با امام (علیه السلام)، چنانکه در غیبت کبری واقع شده، برای اکثر مردم دشوار بود.
اما حضرت در مدت ۷۰ سال غیبت کوتاه، به وسیله نایبان خاص خود، با مردم ارتباط برقرار می کرد وحتی به بعضی از افراد اذن زیارت می فرمود تا به تدریج ایشان را با غیبت طولانی خود، آشنا ومأنوس گرداند.
بدین ترتیب پاسخ این پرسش که: چرا برای امام زمان (عجل الله فرجه) دو گونه غیبت معلوم گردید واز همان ابتدا (غیبت کبری) آغاز نشد؟ نیز داده شد.
علت غیبت امام زمان چیست؟
پیش از پرداختن به اسباب وعلل غیبت امام مهدی (عجل الله فرجه)، لازم به ذکر است: از روایات چنین استفاده می شود که علت وفلسفه واقعی غیبت آن امام بر بشر پوشیده است، وجز خدا وپیشوایان معصوم علیهم السلام کسی نسبت به آن اطلاع کافی وکامل ندارد. چنانکه عبد الله بن فضل هاشمی روایت کرده که از حضرت صادق شنیدم می فرمود: (صاحب الامر غیبتی دارد که ناچار از آن است، به طوری که اهل باطل در آن تردید می کنند.
عرض کردم: یا بن رسول الله! چرا غیبت می کند؟ فرمود: به علتی که به ما اجازه نداده اند آشکار سازیم. عرض کردم: چه حکمتی در غیبت اوست؟ فرمود: همان حکمتی که در غیبت سفیران وحجتهای پیش از او بوده است، حکمت غیبت قائم ظاهر نمی شود مگر بعد از آمدن خود او، چنان که حکمت سوراخ کردن کشتی توسط خضر وکشتن آن بچه وتعمیر دیوار، برای حضرت موسی (علیه السلام) ظاهر نگشت، مگر موقعی که خواستند از هم جدا شوند)(۶).
این روایت وروایات دیگر مثل این، اشاره دارد که علت واقعی غیبت حضرت را نمی توان گفت وهر سبب وعلتی که بیان می گردد، هر چند می تواند علت باشد، اما علت حقیقی نیست.
اما بعضی از علل غیبت حضرتش را که می توان با اسناد به روایات ذکر نمود، بدین ترتیب می باشند:
۱ - امتحان وآزمایش: غیبت آن حضرت سبب می شود تا نفاق پنهان عده ای آشکار شود وایمان حقیقی محبان وشیعیان واقعی امام (علیه السلام) در کوره ولایت امام غایب (عجل الله فرجه) از ناخالصی ها ودو رویی ها وسست مایه ها جدا وپاک شود، ودر یک کلام مؤمن از منافق معلوم گردد.
جعفر جعفی گوید: به امام باقر (علیه السلام) عرض کردم: فرج شما کی خواهد رسید؟ فرمود: (هیهات، هیهات! فرج، نخواهد رسید تا شما غربال شوید (وسه بار تکرار کرد) وافراد آلوده بروند وافراد پاک ومخلص باقی بمانند)(۷).
ونیز موسی بن جعفر (علیهما السلام) فرمود: (هنگامی که پنجمین فرزند امام هفتم غایب شد، مواظب دین خویش باشید، تا مبادا کسی شما را از دین خارج کند! ای پسرک من! برای صاحب الامر به ناچار غیبت خواهد بود، به طوری که عده ای از مؤمنین از عقیده خود بر می گردند، همانا خدا به وسیله غیبت، بندگانش را (امتحان) می نماید)(۸).
۲ - بیعت نکردن با ستمکاران: در روایات متعددی، یکی از علل غیبت امام (علیه السلام) عدم بیعت با کسی بیان شده است. حسن بن فضال می گوید: علی بن موسی الرضا (علیه السلام) فرمود: گویا شیعیانم را می بینم که هنگام مرگ سومین فرزندم (امام عسکری) در جستجوی امام خود همه جا را می گردند اما او را نمی یابند. عرض کردم: به چه دلیل؟ فرمود: زیرا امامشان غایب می شود، عرض کردم: چرا غایب می شود؟ فرمود: برای اینکه وقتی با شمشیر قیام نمود بیعت کسی در گردنش نباشد(۹).
۳ - ترس از گزند دشمنان: گفته شد که با تولد مهدی موعود (عجل الله فرجه) همه ستمگران وظالمان به وحشت افتادند، واز آنجا که مرگ وانقراض حکومت ظالمانه واعمال غیر انسانی خود را دردست پرتوان امام (علیه السلام) می دانستند ومی دانند، لذا جان امام مهدی (عجل الله فرجه) تهدید می شود، لذا در روایات یکی دیگر از غلل غیبت، حفظ جان حضرتش از تعرض وگزند دشمنان ذکر شده است؛ چنانکه زراره بن اعین از امام صادق (علیه السلام) روایت کند که فرمود: ای زراره! قائم ما ناچار از این است که غیبت کند. عرض کردم: برای چه؟ فرمود: از جان خود بیم وترس دارد. پس حضرت با دست به شکم خود اشاره کرد(۱۰).
البته بدیهی است که این تماس با عدم اراده خداوند به ظهور آن حضرت توأم است، وگرنه او نیز مانند پدران بزرگوارش از کشته شدن در راه خدا ترسی ندارند.
شیخ طوسی (رحمة الله علیه) می نویسد: هیچ علتی مانع از ظهور آن حضرت نیست، جز اینکه می ترسد کشته شود. زیرا اگر جز این بود، جایز نبود که پنهان شود، بلکه ظاهر می گشت وهر گونه ناراحتی وآزاری را متحمل می شد. زیرا مقام رفیع امامان وهمچنین انبیای عظام وبزرگواری آنها، به واسطه ناملایماتی بود که در راه دین خدا متحمل می شدند(۱۱).
چه اصراری است که امامان معصوم در دوازده تن منحصر شوند؟
چه اصراری است که امامان معصوم علیهم السلام در دوازده تن منحصر شوند، تا لازم آید خداوند، قوانین طبیعت را به خاطر امام دوازدهم به تعطیل درآورد؟
پاسخ: یکی از اصول اصیل شیعه امامیه، اصل امامت می باشد، امامت استمرار نبوت است، که تحقق اهداف الهی در سعادت انسان ورسانیدن او به کمال مطلوب ومراتب قرب ورضای الهی، بدون آن ممکن نیست. امام، فرد کامل انسانیت، ورابط میان عالم مادی وعالم ربوبی است. وبنابر روایات اسلامی، چنانچه امام وحجت خدا نباشد، نوع انسان منقرض خواهد شد.
امام سجاد (علیه السلام) می فرماید: (ما پیشوای مسلمین، وحجت بر اهل عالم، وسادات مؤمنین ورهبر نیکان وصاحب اختیار مسلمین هستیم. ما امان اهل زمین هستیم، چنانکه ستارگان امان اهل آسمانند، به واسطه ماست که آسمان بر زمین فرود نمی آید مگر وقتی که خدا بخواهد، به واسطه ماست که باران رحمت خداوندی وبرکات زمین خارج می شود، اگر ما روی زمین نبودیم، اهلش را فر می برد. سپس فرمود: از روزی که خدا آدم را آفرید تاکنون هیچگاه زمین از حجت خدا، چه ظاهر ومشهور، چه غیاب ومستور، خالی نبوده است، وتا روز قیامت نیز از حجت خالی نخواهد بود، واگر چنین نبود خدا پرستش وعبادت نمی شد..)(۱۲).
با توجه به این مقدمه کوتاه، به بیان مسئله ای که ناشی از اراده ومشیت الهی است می پردازیم وآن اینکه: چرا تعداد امامان از دوازده نفر بیشتر نیست؟
باید دانست که مسئله امامت، لحظه ای به زمان واگذار نشد. بدین معنی که هرگاه امامی از دنیا رفت، یا به شهادت رسید، امامی دیگر جای او را گرفت. زیرا واگذاشتن امامت به زمان، در آینده موجب خواهد شد امامت در هاله ای از ابهام قرار گیرد وبرنامه الهی اسلامی را در معرض خطر جدی قرار دهد، واز سوی دیگر موجب تشویش اذهان وسرگردانی مردم وگمراهی وپراکندگی آنان وظهور اباطیل نابجای فراوان به نام دین واسلام وبه حساب راه صواب وحق وحقیقت می گردد.
همچنین فرصت به دست طمع ورزان هواپرست ومدعیان دروغین امامت خواهد افتاد تا به گمراهی مردم وبازی با دین واحکام آن وظهور بدعتهای ناروا وتباهی حق بپردازند، تا آنجا که راه وصول به آن به صورت امری محال ونا ممکن درآید.
از طرفی هرگاه حاکمان احساس کنند کسی هست که آنان را به پیشگیری، ملایمت ودوری از سختگیری وفشار ملزم سازد، واز سوی دیگر قدرت کافی را برای نابودی منبع خطر آن، به صورت نهایی در اختیار دارند، بدان مبادرت خواهند کرد، وتمامی منابع خطر را از سر راه خود بر خواهند داشت وتند بادهای حقه وکینه، وزیدن خواهد گرفت، وتمامی دستاوردهای جهاد پیامبران واوصیای الهی وهمه بندگان با اخلاصی که در راه خداوند کوشیده اند، را چنان ریشه کن نمایند، که گویی اصلا چنین چیزی نبوده است.
برای این منظور وبا توجه به مطالبی که گفته شد، وبر اساس مقتضیات وبه لحاظ هماهنگی با ضروریاتی که این عینیت وسایر اعتبارات تربیتی موجب می شود، رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) در روایاتی، تعداد واسامی امامان بعد از خود را دقیقا بیان نموده، که اولین آنها امام علی (علیه السلام) وآخرین آنها امام مهدی (علیه السلام) است.
باری، اقتضای حکمت الهی است که عمر امام دوازدهم (علیه السلام) آنقدر دراز شود که فرصت را برای انجام حرکت اصلاحی جهان شمول اسلام آماده کند. حتی با این تعیین دقیق وآن نص صریح هم، صحنه اجتماع اسلامی از ادعاهای دروغین مدعیان امامت در امان نماند. این مقام برای زید بن علی بن الحسین (علیهما السلام)، محمد بن حنفیه، اسماعیل فرزند امام صادق (علیه السلام) ودیگران ادعا شده است. اما از اهمیت وتأثیر چندانی برخوردار نبوده اند. بنابراین منحصر کردن تعداد امامان علیهم السلام به دوازده نفر، کاملا ضروری بوده است؛ تا به نیازی که در عینیت جامعه هست، مطابقت کند. اگر برهه ای را که امامان ما علیهم السلام در سه قرن اول پس از وفات رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) در آن به سر بردند، به طور دقیق مطالعه کنیم، درخواهیم یافت که: امت اسلامی در این مدت توانست تمامی جوانب تشریع واهداف مختلف آن را در سطح عمومی فراگیرد وبر زمینه های گوناگون زندگی اشراف یابد.
آری، اگر غیبت امام غایب (علیه السلام) در کار نباشد، فرصت عمل وحفظ دستاوردهایی که ثمره جهاد وتلاش پیامبران ومخلصان فداکار در طول تاریخ است، کم کم از دست خواهد رفت، تا جایی که به صفر برسد(۱۳).
اما در جواب اینکه چرا برای حفظ امام دوازدهم (علیه السلام) قوانین طبیعت را تعطیل کرده است، باید گفت که این اولین مرتبه نیست که خداوند متعال برای نگهداری از فردی که حکمتش اقتضا می کند، قانون طبیعت را تعطیل می نماید.
در آن هنگام که ابراهیم (علیه السلام) را در آتش افکندند، تنها راه جلوگیری از نابودیش، تعطیل این قانون بود. پس به آتش گفته شد که (بر ابراهیم خنک وسلامت شو!) واین چنین شد. دریا برای موسی (علیه السلام) شکافته شد. کار بر رومیان مشتبه شد وپنداشتند که عیسی (علیه السلام) را دستگیر کرده اند، در حالی که دستگیر نکرده بودند. حضرت محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) از خانه خود که در محاصره انبوه قریشیان بود وآنان ساعتها در کمین او بودند تا بر وی بتازند، بیرون رفت وکسی او را ندید، زیرا خداوند می خواست تا پیامبرش را از چشمهای آنان پوشیده دارد.
لذا هر گاه پاسداری از زندگانی یکی از حجتهای خداوندی، برای ادامه کارش وپایان بردن نقش سازنده اش ضروری باشد، الطاف خداوند دخالت کرده وبرای حفظ او، یکی از قوانین طبیعی را به حالت تعطیل در می آورد.
و بر عکس، اگر مدت ماموریت او سر آمده باشد، ووظیفه الهی تعیین شده اش را به انجام رسانده باشد، هماهنگ با قوانین طبیعی حیات با مرگ روبرو می شود، یا به شهادت می رسد.
جای بسی شگفتی است که گروهی، همه این مطالب را در جای خود که پیرامون تعطیل شدن قانونی از قوانین طبیعت است، پذیرفته اند، اما هنگامی که با عقیده شیعه، در مورد طول عمر امام زمان (عجل الله فرجه) روبرو می شوند، انگشت حیرت به دهان می گیرند واین گونه عقاید را غیر عاقلانه وغیر منطقی می دانند؟!
منابع:
(۱) اثبات الهداه، شیخ حر عاملی، ج ۶، ص ۳۸۶.
(۲) اثبات الهداه، شیخ حر عاملی، ج ۶، ص ۳۹۳.
(۳) خورشید مغرب، محمد رضا حکیمی، ص ۴۳.
(۴) ارشاد، شیخ مفید، ترجمه ساعدی خراسانی، ص ۶۷۳.
(۵) بحار الانوار، علامه مجلسی، ج ۵۲، ص ۱۵۵.
(۶) کمال الدین وتمام النعمه، شیخ صدوق، ص ۴۸۲.
(۷) بحار الانوار، علامه مجلسی، ج ۵۱، ص ۱۱۳.
(۸) همان مأخذ.
(۹) همان ماخذ، ص ۱۵۲.
(۱۰) کمال الدین وتمام النعمه، شیخ صدوق، ص ۳۴۲.
(۱۱) مهدی موعود، ترجمه ونگارش علی دوانی، ص ۸۵۲.
(۱۲) ینابیع الموده، قندوزی، ج ۳، ص ۱۴۷.
(۱۳) جزیره خضرا، افسانه یا واقعیت؟ علامه جعفر مرتضی عاملی، ترجمه سپهری، ص ۳۵.
/۶۲۶۲
نظر شما