روزنامه اطلاعات دوشنبه یازدهم دی ماه سال 1340 در صفحه 14 نوشت:
پریروز یکی از سارقین زبردست و معروف که برای سرقت احشام دامداران و گاو و گوسفند کشاورزان دهات اطراف آمل در یکی از دهات این منطقه ادارهای تأسیس کرده و عدهای از سارقین پیشینهدار و جوانان گمراه را برای انجام سرقت استخدام کرده بود به وسیله مأمورین ژاندارمری دستگیر شد.
چند روز قبل شخصی به نام «خالو» ساکن قریه «غیاثکلا» از توابع آمل به ژاندارمری شکایت کرد که چند رأس گاو مرا شبانه از اصطبل خانهام سرقت بردهاند و من نسبت به قربان بذرافشان و همدستانش ظنین هستم.
مأمورین ژاندارمری که از مدتها پیش برای دستگیری قربان بذرافشان فعالیت میکردند و موفق به دستگیری وی نمیشدند، بلافاصله به طرف محل سکونت وی عزیمت کردند و مخفیانه او را محاصره نمودند.
قربان که سارقی چالاک و زبردست است و غالباً در کوهستانها و جنگلها بسر میبرد موقعی که احساس خطر کرد می خواست فرار کند ولی با شلیک چند تیر هوایی به وسیله یکی از افراد ژاندارم دستگیر شد.
هنگامی که مأمورین خانه وی را بازرسی کردند تا اموال و احشام مسروقه را بدست آورند مشاهده کردند که این دزد خوشسلیقه هر یک از اتاق های منزل خود را به طرز جالبی با اموال مسروقه زینت داده و چون فرش و قالیچه های نفیس مسروقه بیش از تعداد اتاقهای خانهاش داشت در هر یک از اتاقها سه چهار تا قالی و قالیچه رویهم انداخته بود و به قول یکی از مأمورین، خانهای افسانهای برای خود درست کرده بود.
در تحقیقاتی که بعمل آمد معلوم شد قربان بذرافشان عدهای سارق پیشینهدار و جوانهایی را که در این راه نبوغ و استعداد داشتند استخدام کرده و ادارهای برای سرقت تأسیس کرده و به کارکنان اداره خود ماهیانه حقوق می داده است تا فرامین و دستورات وی را اجرا کنند.
قربان خودش نقشه سرقت را طرح میکرده و به همدستانش دستور می داده است که مثلاً امشب با این ترتیب به فلان خانه دستبرد بزنید و چند رأس گاو و گوسفند با مثلاً چند قطعه فرش و مقداری اثاثیه را به سرقت ببرید.
به هر حال از طرف آقای فرزامی، بازپرس دادسرا برای قربان و یکی از همدستانش به نام صفر محمدی قرار قانونی صادر شد و آنان را به زندان فرستاد. فعلاً مأمورین ژاندامری درصدد دستگیری سایر همدستان قربان می باشند.
56181
این دزد زبردست برای سرقت عدهای را استخدام کرده و ادارهای تأسیس نموده بود. کارکنان این اداره ماهیانه حقوق می گرفتند و به دستور رئیس، به دزدی می رفتند! رئیس اداره سرقت برای خود خانهای افسانهای درست کرده بود.
کد خبر 120022
نظر شما