نظام معرفتی علوم غریبه: مروری بر کتاب حرز الامان

رسول جعفریان: «علوم غریبه» به عنوان مجموعه‌ای هم‌ساز، جایگاه استواری برای خود در فرهنگ و تمدن بشری دارد.

مجموعه ای که استفاده از آن، در زندگی روزانه بشر، بسیار دیرین و جزو ویژگی های فرهنگ و تمدنی انسانها از قدیمی ترین ادوار شناخته شده در تاریخ تاکنون است. این مجموعه، یک سر در حوزه دانشی و علمی [شبه علمی]  تمدن های بشری دارد، و سر دیگر آن در زندگی روزانه و تصرفات و مداخلات ویژه آن برای حل و فصل دشواری ها، تحقق آمال و آرزوها، آسان کردن راهها، و در واقع، تحقق هر آنچیزی است که انسان در بعدی فردی و جمعی به آن نیازمند است.

از نظر دانشی، علوم غریبه، مجموعه ای از معلومات است که از ذهن تا عمل، روش های ویژه خود را برای ایجاد ارتباط میان بخشی از مفاهیم و پیوند دادن آنها با وجوه زندگی دارد. این دانش، همیشه جدی گرفته می شده، و در کنار دانش هایی چون ریاضی، موسیقی، علوم طبیعی، و جز اینها، به آن اندازه، اما محل اعتنا بوده است. با این حال، همیشه هاله ای از ابهام نیز در اطراف آنها بوده که همین سبب ایجاد مرز میان آن با دانش های دیگر می شده است. از نظر دینی هم، در ادیان بزرگ، علوم غریبه، اغلب، دانشی مشکوک و گاه کاملا مطرود بوده و علاقه مندان به آن در بسیاری از اوقات تکفیر هم می شده اند.  بخشی از این موضع گیری، مربوط به بخشی از باورها و مداخلات در زندگی است که بوی مشرکانه می دهد و در این زمینه، نقطه مشترکی با آن بخش از دانش نجومی دارد که به عنوان احکام نجومی شناخته شده و نوعی پیشگویی و برنامه ریزی های نامعمول برای زندگی دارد. با این حال، از جهاتی، علوم غریبه، گاه فضیلت علمی هم به شمار می آمده و حتی تا دوره اخیر، در میان علوم سنتی، دانستن علوم غریبه، یک امتیاز همراه با اعجاب نسبت به آن کسی آن را می دانسته، به حساب می آمده است. مثلا در باره فلان عارف گفته می شده که علوم غریبه می داند! به نظر می رسد، هرچه به روزگاران دیرین تر برویم، ابهت این دانش بیشتر و در بسیاری از تمدن های بدوی، عمده دانش و راهبران علمی آن، برترین کسانی بوده اند که برای همه زندگی یک قبیله تصمیم می گرفته اند.

علوم غریبه، دو رقیب عمده داشت: یکی دین بود که بر توحید و نوعی خاص از نظم علمی ویژه خود تأکید داشت و نمی توانست علوم غریبه را تحمل کند. دیگری فلسفه که بویژه در دوره پس از یونان، به نوعی شناخت متفاوت از علوم غریبه بر اساس مبانی منطق و تعریفی که از عقل گرایی و تجربه گرایی داشت، و حقیقت را تعریف می کرد، باور داشت. در واقع، فلیسوفان و فقها، روی خوش به علوم غریبه نشان نمی دادند و هر کدام دلایل خاص خود را داشتند.

علوم غریبه از کی وارد دنیای اسلام شد؟ بدون شک، این دانش، از پیش از اسلام، در تمامی این مناطق حضور داشته و گرچه اسلام برای یک دوره طولانی آن را به حاشیه رانده، چنان که علوم عقلی هم در این زمینه موثر بوده، اما نمی توان باور کرد که در هیچ مقطعی ریشه کن شده باشد. فرهنگ سحر و جادو، چنان که از قرآن بدست می آید، در میان عرب شناخته شده بوده است. شغل هایی مانند کهانت هم، دقیقا همان چیزی است که ما به عنوان آشنایان با علوم غریبه و مداخله و تصرفشان در زندگی روزانه می شناسیم. اینها بنا به اشارات یا تصریحات قرآن، در جامعه عربی بدوی هم بوده است. این وضعیت، با برآمدن اسلام، و تقبیحی که در قرآن از این عناوین شد، قدری افت کرد، اما بعید به نظر می رسد، جامعه اسلامی، حتی در دو سه قرن اول که کمتر نشانی از این علوم هست، توانسته باشد، در عمق خود، از آن رهایی یافته باشد.

به نظر می رسد، حامیان این دانش، همانند احکام نجومی، تلاش می کردند در سایه برخی از آموزه های دینی، راه خویش را ادامه دهند. توجه مردم به آنها، و درآمد بالایی که این رشته از دانش در میان عامه مردم داشت، امری بود که به راحتی می توانست سبب دوام آن شود. در واقع، جنبه اقتصادی آن، بحث عرضه و تقاضا، مهم ترین نکته در حفظ آن بود. اما این که کدام یک از آموز های دینی می توانست این دانش را از آثار منفی برخورد دین و فلسفه با آن نجات دهد، بسیار مهم است. طبعا لازم بود در پوشش های مختلف، خود را نگاه دارد. این امر نیاز به زمان داشت، و به خصوص در دوره ای که  احادیثی برای هر چیزی در جهت نفی یا اثبات ساخته می شد، یا در شرایطی که حکومت های سختگیر دینی، از نفوذشان کاسته می شد، این جریانها بیشتر رشد می کردند. به هر حال، این مهم بود که بشود آن را به نام دین یا دست کم، با آوردن شواهدی دال بر این که دین با آن مخالفتی ندارد، حفظ کرد.

در جامعه اسلامی، علوم غریبه تحت په پوششی می توانست به راه خود ادامه دهد؟ به نظر می رسد،  تصوف به لحاظ معرفتی، محملی بود که علوم غریبه می توانست زیر آن موضع گرفته و پنهان شود و به صورت خزنده،  با چهره ای موجه، راهش را ادامه دهد. طبیعی است که تصوف، شاخه های مختلفی داشت، و نباید، ماهیت آن را با علوم غریبه یکسان بگیریم، اما از این جهت که تصوف و علوم غریبه، هر دو، مدلی از ادعاهای شگفت و تأثیر عوامل غیر معمول در بخش هایی از زندگی را توصیه می کردند، و نیز  وجود داستانهای شگفت و غیر عادی از انسانها و کارها، نیز تأثیر اذکار خاص برای رخدادهای نامتعارف، می توانست تا حدودی زمینه پنهان شدن علوم غریبه را در زیر خرقه صوفیان، فراهم نماید. نباید در این باره، انتظار داشت که همه چیز عادی باشد، اما نسبت به دانش فقه که اساسا هیچ روی خوش به تمسک به روش های رایج در علوم غریبه نمی داد، تصوف، زمینه اش بسیار مساعدتر بود.

ما همواره باید تصوف را در ادوار مختلف تاریخش، متفاوت و متحول در نظر بگیریم. نوعی زهد عملی در نسلهای اول، به تدریج جای خود را به روش های خاصی هم در ذهن و هم در عمل داد که تصوف را تبدیل به یک مرام مستقل کرد. جهانشناسی خاص، انسان شناسی و رابطه انسان و خدا در تفسیر صوفیانه، در قرون نخستین اسلامی، و تا حوالی قرنهای پنجم و ششم، عالمانه و مبتنی بر نوعی معرفت ضابطه دار بود، هرچند از نظر فیلسوفان، یا متشرعین همان زمان هم مشکل وجود داشت. اما از قرن ششم ـ هفتم، علوم غریبه، بیش از پیش به تصوف نزدیک شد و شاید بتوان گفت، شاخه ای در این میان از دانش تولید شد که ترکیبی از این دو جریان، و حتی با استفاده از پوشش های دیگر دینی و مذهبی بود.

با این حل، ما همیشه باید مرز علوم غریبه با تصوف را حفظ کنیم، اما می توانیم تصور کنیم، این شاخه دانشی جدید، با استفاده از همه امکاناتی که در این دو زمینه، یعنی تصوف (یا بگوییم روش های معرفتی صوفیانه به علاوه برخی از مواد آنها) و علوم غریبه کهن بود، دانشی را پدید آورد که در قرن هشتم و نهم، در نبود فقه و فلسفه در بخشی از جهان اسلام، می توانست، جایگزین مناسبی برای مردمی باشد که گرفتار وضع سیاسی بی ثبات، همراه با از دست دادن سرمایه های بزرگ گذشته بودند. بخش مهمی از این سرمایه، همان دانشی بود که در قرنهای گذشته در میان این مردم وجود داشت، و حالا جای خود را به جهل و نادانی داده بود، جهلی که ناشی از حملات بی امان اقوام و طوایف ساکن در مرزهای شرقی به دنیای اسلامی و از دست رفتن مدارس و مراکز علمی و ثروت هایی بود که می توانست حافظ علم و دانش باشد. در این شاخه از دانش، می باید، تکلیف آدمهای بحران زده مشخص شده، راه زندگی به آنها تعلیم داده شده، و آنان را از زیر بار این همه مشکل و مصیبت، با روشهایی که ارائه می داد، عبور می داد. آدم ها همیشه حداقل تلاش را برای زندگی عملی خود به صورت واقعی دارند، اما همواره، نیاز به تئوری های بزرگتری دارند که درماندگی آنها را چاره کند. آنها برای مخارج یومیه خود، کار می کنند، و اگر نتوانند، گدایی می کنند، اما در کل، باید برای حل معضلات دیگر، حتی اگر حل نشود، راه حلهایی داشته باشند، ولو این که به نتیجه مشخص نرسد. علوم غریبه در این زمینه دستی توانا و ید طولائی دارد.

علوم غریبه، به تنهایی، به اندازه یک فلسفه جامع یا یک یک دین تمام عیار، حرف برای گفتن دارد، فارغ از این که درست باشد یا نباشد. البته برخی از طلسمات عادی، برای حل برخی از مشکلات و دشوار یهای زندگی است، اما در کل، به خصوص در باره دانشی که می خواهیم از آن سخن بگوییم، یک نظام، یک سامانه و نظام، و یک مجموعه ی پارادایمی وجود دارد که در آن، برای زندگی اجتماعی، فارغ از عوامل سیاسی و اجتماعی و نقش عقل و برنامه ریزی و تدبیر،  بر اساس شناختی که از عوامل موثر در زندگی جاری دارد و قطعا مبتنی بر نوعی هستی شناسی است، برنامه ریزی می شود. این کار را  در چارچوب همان دانشی انجام می شود که از همه قابلیت های خود که بخشی ابزارهای ویژه، و شماری دعا و ذکر به گونه خاص است، کارش را پیش می برد.

مولفه های مختلفی در این سامانه نقش بازی می کند. یکی از مهم ترین مولفه های آن «حروف بیست و هشتگانه عربی» هستند که بر اساس باورهایی که نسبت به حروف و در کنار آن اعداد وجود دارد، اجزاء این سامانه را به هم متصل می کند. تا وقتی که یک نمونه مشخص از متون مربوطه را مطالعه نکرده و تجزیه و تحلیل نکنیم، نمی توانیم دقیقا دریابیم که این سامانه فکری ـ عملی چگونه می تواند مدعی آن باشد که برای همه زندگی ما برنامه دارد و در تمام بخش های می تواند هادی و راهنمای ما باشد. آنچه هست این که تأملات هزاران ساله در این امر و سیر نگارشات مربوط به آن در دوره اسلامی چندان گسترده بود که خروجی آن،  آثار و کتابهای فراوان، همراه با شبکه ای از مدیران اجرایی در مکتب خانه ها و خانه های دور از چشم فقها و فیلسوفان بود. اینها همیشه و حتی تا به امروز هم، مشتریان خود را دارند و چنان که اشاره شد، عرضه و تقاضا، قانون مسلم حفظ موجودیت آنها بود. اهمیت حروف و اعداد، یکی از مهم ترین نقاط مشترک در میان علوم غریبه و عرفان است که به خصوص در مکتب ابن عربی بهم می رسد و در بالاترین سطوح، آنها را به هم پیوند می دهد.

اما راهبرد این دانش در جامعه بر چه اساسی استوار بود؟ به نظر می رسد هدف از این سامانه فکری و شبکه ای که بر اساس آن پدید می آمد، ایجاد مناسباتی بود که بتواند هماهنگ با تصویر هستی شناسانه، جهانشناسانه و انسان شناسانه، با ارائه تصویری فراطبیعی از زندگی و عوامل درگیر آن در کنار انسان، در مقام یک مرشد و راهنما، انسان را هدایت کند و به او یاد دهد که چه کارهایی باید انجام دهد تا بتواند از سختی ها عبور کرده و به آنچه می خواهد، دسترسی پیدا کند. این سامانه، به یک معنا، رقیب دین و آموزه های دینی بود، و می کوشید تا خود را یک فکر و دستور العملی جامع برای حل و فصل دشواری ها و دادن راهکار برای زندگی خوب و سعادتمند نشان دهد. علوم غریبه، دارای یک نظام هماهنگ بود که می کوشید همه ابعاد زندگی را پوشش دهد، هم تفسیر کند، و هم راه حل ارائه دهد. در این سامانه، برای هر مشکلی راه حلی وجود داشت، و هدف مثل همه مکتب های دیگر، بهبود بخشیدن به زندگی انسانها، و خلاصی از مشکلات و نیز حل اضطرابها و نگرانیها و تأمین امنیت و ثروت برای آدمیان بود.

روشن است که همه مشکلات زندگی، در دنیای قدیم، با دست و پنجه آدمی حل نمی شد، زیرا دانش و ابزارهای لازم وجود نداشت، اما علاقه به حل آنها از طرف دیگر، از زمان نخستین آدم تاکنون، آدمیان را وادار می کرد تا حتی به راه حل های احتمالی مطرح شده از سوی هر کس، تن داده و حتی از سامانه های دیگری که خارج از چارچوب عمل های واقعی و در صحنه بود، استفاده کنند. شما امروز می توانید با نصب چند دوربین، تمام متجاوزین به حریم خانه تان را شناسایی کنید، اما وقتی چنین ابزاری نبود، باید  کوشش می کردید از طریق دیگری از دست این متجاوزین آسوده باشید. در علوم غربیه، چندین راه حل برای این قبیل امور ارائه می شد. البته این استفاده می توانست، همزمان با استفاده از دین یا فلسفه هم باشد. یعنی شخص، هم متدین باشد و بر اساس توصیه های دین یا حتی فلسفه، کارش را انجام دهد، و هم در وقتی که آدمی گرفتار مشکل حادی می شد، تلاش می کرد تا به هر حال، مشکل خود را حل کند، حتی اگر این راه، راهی نامتعارف باشد.

حرز الامان من فتن آخر الزمان

در اینجا مروری کوتاه بر یکی از این آثار داریم. صفی علی (م ۹۳۹)، فرزند ملاحسین کاشفی، وارث ادبیات علوم غریبه و متخصص در علم حروف در شهر هرات و به طور کلی خراسان است. خراسان در یک دوره طولانی مرکز تصوف بود و این زمان، یعنی قرن نهم و اوائل قرن دهم، تصوفی  نو در ترکیب با علوم غریبه در آن فراهم آمده، و صفی در آثار متعددش می کوشد تا با استفاده از لایه های مختلف فرهنگی جامعه، دین، و دانش هایی که نزدیک به علوم غریبه هستند، سامانه صوفیانه ـ علوم غریبه را تقویت کند. کتاب حرز الامان، یک اثر مختصر و منظم و به عنوان یک مانیفست برای دستگاهی که علوم غریبه در طول قرون ساخته، بشمار می آید. وی آن را با استفاده از مآخذ مختلفی نوشته که در جای جای از آنها یاد کرده است.

در مقدمه این اثر آمده است:  این رساله ای است کثیر الفواید مشتمل بر خواص و آثار حروف مقطعه قرآنی، و اسماء حسنی ربانی و سور و آیات فرقانی که از نفایس علوم خفیه است، و منسوب است و مخصوص است به حضرات کرام ائمه اهل البیت علیهم التحیه و السلام، سمت تحریر و تقریر و صورت تصنیف و تألیف پذیرفته» است.

شعار نویسنده این است که این اثر، متکی به آیات قرآنی و منسوب به حضرات ائمه اهل البیت است. این انتساب را در نوشته هایی که در باره کیمیا هم هست، می بینیم و هدف از طرح این مطالب است که مطالب ارائه شده، به راحتی میان مردم انتشار یابد. در این میان، مانند آنچه در تفاسیر صوفی مسلک آمده،  نیز ملاحم و فتن، در اینجا هم، انتساب به امام جعفر صادق ع و نقل از کتاب جفر و جامع و امثال اینها، مرتب بکار می رود، و اینها بیشتر مواردی است که سعی می شود برخی از نسخه های خروجی از علوم غریبه، در قالب غیب گویی و اخبار از آینده باشد. صفی علی در حرز الامان می گوید: در استخراج حقایق و استنباط حوادث در کتب معتبره مذکور است که امام جعفر علیه السلام از کتاب جفر و جامع، صور حوادث یومیه و نوازل کونیه را قبل از اوان ظهور استخراج می نموده اند و احیانا به بعضی از محرمان و خادمان عتبه علیه خود اظهار می فرموده اند». (برگ ۸).

در باره این که این محتوا، به چه کار می آید، نویسنده در همان آغاز کتاب می گوید: «فواید این مختصر و عموم عواید این ماحضر، به مثابه ای است که کافه انام را از خواص و عوام، سرمایه حصول مردات دنیوی و اخرویی است، و پیرایه وصول سعادات صوری و معنوی». بنابرین تمامی مردم می توانند از آن برای رسیدن به آمال دنیوی و اخروی بهره ببرند. اما در این میان ، طبقات برگزیده بیشتر می توانند استفاده کنند، «لیکن ارباب جاه و مکنت را بیشتر بکار آید، و اصحاب منصب و حشمت را به آن عزت و اعتبار افزاید».

از میان بهره برداران، طبقه حاکمه، حتی از این هم بیشتر بهره می برند: «خصوصا مقربان درگاه سلاطین و نایبان بارگاه خواقین را که زمام حلّ و عقد و قبض و بسط ممالک به کف کفایت و قبضه درایت ایشان باشد، دانستن و کاربستن اکثر از این اعمال شریف لازم بود، و توسل جستن به آن واجب و متحتم، زیرا که نیل مطالب و مآرب و عروج بر مراتب و مناصب، و تسخیر نفس جباران و قبول قلوب شهریاران و تدمیر اعداء دین و دولت و غلبه و استیلا بر اضداد ملک و ملت و تحصیل فتح و فیروزی و توسع رزق و روزی و اتصاف به اوصاف اخلاق سنیه و اشراف بر اصناف علوم خفیه و ازدیاد خیرات و برکات و ادراک سعادات و مرادات و ایمنی و سلامتی در سفر و حضر از هر خوف و خطر و دفع فقر و احتیاج و حفظ اموال و اولاد و ازواج و منع آفات و امراض و رفع مخافات و اعراض و ایمنی از ضرر جن و انس و خلاصی از هر قید و جمله احکامی که در این مذکور و مسطور است منوط و مربوط است». دایره ای که در اینجا ترسیم شده، شامل  تمامی ابعاد زندگی فردی و اجتماعی است که می باید در این سامانه، به هداف خود برسد. وی بار دیگر در انتهای مقدمه تأکید می کند که که «مباحث این کتاب از جمله علومی است که منسوب است به آل عبا و ائمه اثنی عشر» و به همین دلیل در این کتاب، «مقالات و ابواب آن را بر پنج که عدد آل عباست بنا نهاد» و ذیل هر باب هم، فصول «بر عدد دوازده که عدد ائمه اثنا عشر است، قرار دارد».

این سامانه، بر اساس آموزه هایی که در این کتاب آمده، با چینش تعدادی کلمه، که در اصل همان همان حروفی هستند که از نظر آنها مقدس است، و ممکن است کلمات قرآنی یا به طور کلی دینی باشد، و از سوی دیگر، از نظر معنا، به نوعی مرتبط با مشکل یا مسأله ای که وجود دارد، عباراتی پدید می آید، و گاه کلماتی بدون جمله. آنگاه اشیائی که برای نوشتن این کلمات روی آنها انتخاب می شود، و باز ممکن است تناسبی با کاری که قرار است انجام شود داشته باشند، انتخاب شده و به عنوان یک عامل تأثیرگذار توصیه می شود. هر کدام از این دستور العمل ها، شکل خاصی دارند و از جهاتی با همدیگر متفاوت هستند.

البته چنین نیست که در آنها، کاملا به بی عملی و عدم اقدام مادی در زندگی توصیه شود، اما به طور کلی، به گونه ای توصیه می شود که گویی این دستور العمل و نسخه، قرار است مشکل را به طور کامل حل کند. در داخل این نسخه، هیچ نوع شیوه استدلالی به سبک ارسطویی یا گالیله ای و پوپری وجود ندارد و به هیچ روی نشان داده نمی شود که اثبات درستی آنها از چه طریقی صورت می گیرد. اساس آن بر پایه نوعی اعتماد است که اعتبارش را از کلمات و حروف مقدس گرفته و به دلیل آن که در متون مقدس کهن مورد نظر آنها آمده و نیز با گفتن این که منسوب به ائمه اهل بیت است، اتقان آنها به مخاطب تفهیم می شود.

اما این سیستم چطور عمل می کند؟ تصور کنید، دشمن نیرومندی که به مرزهای شما حمله کرده، شهرها را ویران نموده و در حال نزدیک شدن به مرکز دستگاه دولتی و سیاسی شماست. اگر شما پیرو این سامانه باشید، باید بر اساس داده های آن، تعاریفی که دارد، نظام سازی که کرده، و کلمات و حروف و اذکار و نقش ها گرافیکی را در یک شکل ویژه ای قرار داده، ترتیبی بدهید که دشمن سربنیست شده و اوضاع تحت کنترل درآید. برای مثال، یک دایره باید دور کلماتی که حکایت از دشمن دارد کشیده، آنها را در آنجا حصر کنید، آنگاه با کلمات مقدسی که در چهار گوشه می نویسد، خشم و نفرت را علیه آنها بشورانید.

 نمونه آن اتفاقی است که در جریان جنگهای ایران و روس اتفاق افتاد. کشوری نیرومند، به کشوری ضعیف حمله کرده است. در این فضا، بر اساس اخباری که نقل شده، و البته گاه تردید هم در آن هست، میرزا محمد اخباری (م ۱۲۳۲)، شبیه همین طرح را به فتحعلی شاه داد، و پیشنهاد کرد تا با بکار انداختن ماشین خود ساخته ذهنی خود، از ذکر و دعا و ریاضت و استفاده از اعداد و حروف، کاری خواهد کرد که سر فرمانده روس را از تن جدا کرده و تحویل او بدهد. یک دیوار، با کشیدن نقشی از فرمانده روس، و با خواندن سلسله ای از ادعیه و اذکار خود ساخته این مرد، و تلاش برای جدا کردن سر این فرمانده، به جای میدان جنگ، در خانه، کل این نقشه بود. اعتماد او به دعاها و طلسمات مربوطه ای بود که در همین مکتب شکل گرفته بود.

چنین سامانه ای نه فقط برای مبارزه با دشمن، بلکه برای همه ابعاد زندگی دیده و ترسیم می شد. در واقع، نوعی نظام جامع ارائه می شد که تمام ابعاد زندگی و مشکلات آن را در نظر داشته و هدفش سعادت مند کردن و آوردن عزت برای خلایق بود. مثلا برای تأمین مایحتاج زندگی، رزق و روزی و داشتن شغل خوب بگیر تا برای جلوگیری از سرقت خانه و البته برای هر چیزی که فکرش را بکنید، چیزی که در زندگی اجتماعی به آن نیاز دارید و می توانید به جای کار کردن، به اجرای این نقشه های خیالی بپردازید.

البته، و همیشه دعاهایی وجود داشت که از صدر اسلام دست بدست می شد. نه در این باره، که در بسیار از زمینه ها قرآن هم توصیه می کرد. مثلا دعای برای نصرت و پیروزی از پروردگار بر دشمنان وجود داشت، اما تبدیل کردن آن، و نهادنش در این سامانه های صوفیانه ـ طلسمانه به گونه ای از مناسبت که فارغ از جهان خارج، میدان عمل، و تدبیرهای مبتنی بر واقعیات کار مورد نظر را انجام دهد، همانی بود که این صوفیان در پی آن بودند و دنیای وسیع خود را با نقشه ها و طرح های مختلف می ساختند. در این زمینه، ادبیاتی خلق شد که یک سر در طلسمات و علوم غریبه داشت، و سر دیگرش در دعا و اذکار غالبا خودساخته بود. مهم از نظر حامیان علوم غریبه، برای طبیعی جلوه دادن، رشته ای بود که میان اینها را با یکدیگر متصل می کرد. همیشه کلماتی برگرفته از ادعیه و حتی آیات قرآنی بود.

برای مثال اگر شما می خواستید برای شغل خود که صید ماهی است کاری انجام دهید، مطمئنا از آیه ای که کلمه «صید» یا «بحر» در آن بود برای نوشتن یک ذکر با یک طرح ویژه استفاده می شد. در باره منکوب کردن دشمن هم، داستان به همین صورت بود. در واقع، این یک دانش بود، دانشی که زندگی عادی اجتماعی در آن با علل و عوامل واقعی اش یا اصلا معنا نداشت یا بسیار کم داشت، اما به جای آن، سلسله ای از طرح ها و نقشه های طلسم گونه بود که همراه با آلات و ابزار ویژه خود، شما را برای انجام نقشه هایی که کشیده شده بود، راهنمایی می کرد. کتابهایی از قبیل شمس المعارف ، الدر النظیم، و نیز همین حرز الامان، متخصص این دانش بودند. این دانش، تمام ابعاد زندگی را در بر می گرفت.

کتاب حرز الامان من فتن الزمان، تصویر شگرف، کوتاه، دقیق و از نظر نویسنده، اطمینان بخش از این دانش است، دانشی که تقریبا برای همه چیز برنامه مشخص دارد. نویسنده این کتاب، مولی علی صفی پسر ملاحسین کاشفی، چنان منظم و مرتب این فصول را آورده که گویی دایره المعارفی شامل فکر و عمل و برای تمام ابعاد زندگی است. فصل بندی دقیق، نظم درونی، سلسله مفاهیم متصل بهم، و همه آنچه لازم است با استفاده از منابع پیشین فراهم آمده است.

برای مثال، در بابی ویژه، که به «تحصیل فتح و نصرت بر معاندان و تدمیر و تفریق فاسقان و تخریب بیوت ایشان و دفع موذیان و ابطال سحر ساحران مشتملبر دوازده فصل» مربوط است، این فصول به چشم می خورد: فصل اول: در تحصیل فتح و ظفر بر هر لشکر. فصل دوم: در القای خوف و رعب در قلوب دشمنان و هزیمت ایشان، فصل سیم در هلاک اعداء و تعکیس ایشان، فصل چهارم در نکبت و خواری اعداء و فساد حال ایشان، فصل پنجم در تبلید ذهن عدو و تسوید وجه وی، فصل ششم در تفریق اشرار و فساد امر ظلمه، فصل هفتم در افساد حال ظالمان و تفریق و تخریب ایشان، فصل هشتم: در تخریب منازل و بیوت فسقه و فجره، فصل نهم در مکث دشمنان در بند و زندان، فصل دهم در دفع و طرد موذیات از جن و ذوات السموم و غیر ایشان، فصل یازدهم در دفع زهرها و سحرها و چشم بد، فصل دوازدهم در ابطال سحر ساحران و تضییع اعمال ایشان.». [برگ ۹۵].

مشابه آنچه در باره «دشمن» طراحی شده، در باره رزق و روزی هم طراحی شده است. آنجا هم دعاهای صحیح و اشارات قرآنی صریح هست، اما طراحی یک شبکه ای از کارهای از این دست، برای حل هر مشکل و برآورده کردن هر نیاز، طرحی است که در این قبیل کتابها، طراحی می شود. در آنجا هم، هاله ای از حروف و اذکار و طلسم، روی فعالیت های عادی زندگی برای رزق کشیده می شود. راهی را که باید حکومت امن کند، در اینجا، با نقشه ای که طراحی شده، تحت عنوان «در دفاع آفات و مخافات سفر خشکی» یا «در دفع قطاع الطریق و ایمنی از دزدان صحرا» یا «در دفع سباع و حیوانات ذوی السموم در سفر» به اجرا در می آید.

چنان که اشاره شد، یکی از ابزارهای اصلی این شبکه، استفاده از حروف است. کاربرد عرفانی حروف بسیار ریشه دار و عمیق است و بر اساس این باور، آثار فراوان و حتی جنبش هایی مانند حروفیه هم پدید آمده است. جنبشی به نام حروفیه که در ایران قرن نهم فعال بودند، و دامنه فعالیت آنها از استرآباد تا  هرات، و از سوی دیگر تا قفقاز رسیده بود، علی صفی در ابواب نخست کتاب، شرحی مفصل از «خواص حروف» دارد و ذیل تک تک آنها، مزایا و خواص آنها را شرح می دهد. حرف «قاف» برای «روح و راحت است»، گرچه برخی «در اعمال قهریه به آن توسل جسته اند». حرف «کاف» برای «القای محبت در قلب» است. اگر کسی دویست بار این حرف را بنویسد «اسرار الوهیت در دل وی منکشف گردد».

گروه های ترکیبی از حروف هم، قواعد خاص خود را دارد. الهام بخش آنها، حروف مقطعه قرآنی است، اما ترکیبات زیادی از حروف ساخته می شود که باز بر اساس همان خواص اولیه است و این که وقتی چند نمونه کنار هم قرار می گیرد، مثل داروهایی که بناست تعادل در بدن ایجاد کند و هر کدام سهمی از سردی یا گرمی و.. دارد، اینها هم در شکل ترکیبی، نوع خاصی از مفهوم و خاصیت را القاء می کنند.

صفی علی، پس از شرحی که در باره هر حرف می دهد، با همین ابزار، زرّادخانه خود را  علیه «دشمن» می سازد تا با حروف و کلمات، آنها را قلع و قمع کند.  گاهی این حروف و کلمات روی شمشیری نوشته می شود تا در میدان محاربه موثر باشد، اما اغلب، دعاهایی بدون عمل و اقدام است که می شود نوشت و در خانه نشست تا در «میدان» عمل کند. صفی در فصل سوم از فصولی که گذشت، می نویسد: چون کسی هلاک دشمن اراده کند، و خواهد که امر وی منعکس گردد، و حال او به فساد انجامد، باید که بگیرد از درخت اعشار هفت برگ، بر این وجه که هر روز پیش از طلوع آفتاب یک برگ بکند، و ابتدا از روز شنبه آخر ماه کند و بر پشت و روی آن برگها پیش از آن که خشک شوند، آیه «ثم اخذت الذین کفروا فکیف کان نکیر ـ الی قوله ـ الصدور» را از سوره فاطر بنویسد، و برگها را در سایه خشک کند، چنا که اصلا شعاع آفتاب بر آن نیفتد، و بعد از خشک شدن مجموع آن را نرم بکوبد، و به اسم فلان بن فلانه، پس آن مدقوق را در منزل دشمن بپاشد، مقصود وی به زودی حاصل شود». [برگ ۹۷].

همین سیستم در پزشکی و سلامت هم عمل می کند. گاهی دارو هست، و همراه ش نسخه هایی از پزشکی ویژه علوم غریبه، و گاه اصلا دارویی در کار نیست. حتی اگر دارویی مصرف می شود، که اغلب از آموزه های بسیار کهن است، و این که مثلا فلان ترکیب عجیب و غریب، به درد بیماری هایی می خورد که ظاهرا هیچ ارتباطی هم میان آنها نیست، باز در داخل همان سامانه عمل می کند. منبع علی صفی در این بخش کتاب سرّ الایات یا درّ النظیم  یا ختمان القرآن است که از جمله مصادر مهم این رویّه است. در بخش «تب» از «طلسم تب» سخن به میان می آید. نوشته ای و نقشه ای بر ورقی بنویسند، زیر سر بیمار گذارند، فی الحال تب زایل می شود. نوشته این بود:

این روش، نه تنها چاره تب را می کند، بلکه در درمان «دفع قروح، و دمامیل و لقوه و قولنج و بواسیر و نزف الدم» هم، نسخه همان الدر النظیم، به همین ترتیب است. برای درمان لقوه، آیه «قد نری تقلّب وجهک» «بر طشت سفید روی که آن را به تازگی جلا داده باشند، کتابت به مشکل و گلاب، و نوشته را به آب پاک محو سازند، و روی خود را به آن آب بشونید و بعد از آن، سه ساعت، متصل بر آن طشت جلا داده نظر کند، بر وجهی که چشم وی بر روی عکس خود بود، و این عمل سه روز پیاپی به جای آورد، مرض به تمام زایل شود، و اگر از آن آب صاحب قولنج بیاشامد، و بدن وی نیز به آن آب بشوید، قبض بر طرف شود». هم لقوه و هم قولنج، در داخل این سامانه با جزئی تفاوت درمان می یابد.

در بخش پزشکی، داستان عقیم بودن زنان یا مردان، یکی از محورهای کانونی این طرز سامانه هاست که دهها مدل مختلف دارد و در همه آنها، عقم، برطرف می شود. طبیعی به نظر می آید که در آنجا آیه ای مانند «انی خفت الموالی من ورائی» محل توجه باشد «بر زجاجی نویسند، به عسل صاف، که آتش ندیده باشد، و نوشته را به آب شیرین محو سازد و بگیرد از نخود سفید بالیده، دویست و بیست و چهار عدد، بر هر نخودی این آیه را هر دو بخوانند و نفث کنند.... نخودها در دیگ و ... مباشرت نمایند». (برگ ۱۰۹). البته وقتی این سامانه مستقیما به سراغ غیب گویی و امور ناپیدا می رود، داستان شگفت تر می شود. گاهی هم یک دستور العمل هست که برای یافتن هر نوع امر پنهانی مفید است، این که مثلا زن آبستن، پسر می زاید یا دختر، این که فرد مقیم، چطور مسافر خود را بیابد، همه بر اساس یک نسخه است، چون به هر حال، پیز ناپیدایی، باید پیدا شود. در آنجا هم باز با همین روشها کار پیش می رود و البته طراحی های گرافیکی زیبایی هم دارد:

بخش های روانشناسی و تربیتی این سامانه هم بشدت فعال است، و باب ویژه ای را با چندین فصل به خود اختصاص می دهد. تقویت نفس در برابر دیگران یا به عبارت دیگر «حصول هیبت و مهابت در نظر خلایق» یا «ظهور محبت و مودت در قلب ایشان»، در «اطفاء نایره غضب سلاطین و حکام» در «ایمنی از آفات دین و دنیا و سلامتی از حوادث لیل و نهار» و امور دیگری که مربوط به حوزه رفتاری با دیگران است، همه راهکارهای ویژه ای در این سامانه دارد.

در بیشتر این موارد، در ترکیبی که میان حروف، با یاد از خواص هر حرف صورت می گیرد، به صورت ترکیبی، روی اسماء الله یا کلماتی که به هر حال نام خدا یا صفات باری تعالی است، طرح های گرافیکی ساخته شده و سعی می شود با جذابیت تمام نمود یابد. این موارد، به راحتی می تواند خواسته بانیان را قابل درک کرده و افکار آنها را مورد تأیید قرار دهد و حداقل، از این که کسی صریح موضع انکاری بگیرد، مانع شود.

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 1211880

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
6 + 9 =